نقش خويش در حفظ و هدايت مردم


واسطه دفع بلاها: «بي يدفع اللّه البلاء عن اهلي و شيعتي».

«به وسيله من است که خداوند عزّوجلّ بلا و مصيبت را از اهلبيت و شيعيان من دور مي گرداند.»

سبب امنيّت: «إني لامان لأهل الأرض کما أنّ النّجوم أمان لاهل السّماء».

«همانا من موجب امنيّت براي اهل زمين هستم چنانکه ستارگان سبب امنيّت اهل آسمانهايند.»

ياد کرد و مراعات: «انّا غير مهملين لمراعاتکم ولاناسين لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللاَّْواء واصطلمکم الاعداء».

ما در مراعات حال شما کوتاهي نمي کنيم و يادتان را از خاطر نمي بريم و اگر جز اين بود بلاهاي سنگين بر شما وارد مي شد و دشمنان، شما را نابود مي کردند.

مواظبت و مراقبت: «انّا يخيط علماً بأنبائکم ولايعزب عنا شييء من اخبارکم».

«ما به اوضاع و احوال شما آگاهيم و هيچيک از اخبار شما بر ما پوشيده نيست.»

بهره رساني: «و امّا وجه الانتفاع بي في غيبتي فکا لانتفاع بالشّمس اذا غيبها عن الابصار السحاب».

«امّا چگونگي بهره بردن از من در دوران غيبتم مانند بهرهوري از خورشيد است زماني که ابرها آن را از ديدگان، پنهان ساخته باشند.»