اعتقاد به اينکه امام زمان ذخيره خدايي است که دين را تجديد نم


وظيفه 22- اعتقاد به اينکه امام زمان عليه السلام ذخيره خدائي است که دين را تجديد مي کند، و از اين عبارات معلوم مي شود که سر غيبت امام عليه السلام و طولاني شدن آن براي آن است که اين امام ذخيره از جانب خداست. که احکامي که به دست مردمان از بين رفته و مي رود. آن حضرت بيايد و آنها را به جاي خود برقرار فرمايد. و در خبر است مکه يأتي بدين جديد يعني احکامي را که تبديل نموده اند امام زمان آن احکام باطله را از بين مي برد و احکام دين را تازه مي کند؛ و نيز در خبر است که يملاءالله الارض قسطا وعدلا، بعد ما ملئت ظلما و جورا يعني خدا زمين را از عدل و داد پر مي کند بعداز آنيکه از ظلم و ستم پر شده باشد. و مراد از ظلم و جور احکام باطله است که بين مردم شايع شده. و مراد از عدل و داد احکام حقه ي اسلام است که امام زمان (ع) آنها را تجديد مي نمايد.

و از حضرت باقر (ع) رسيده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: کيف



[ صفحه 232]



بکم اذا فسد نساؤکم. و فسق شبابکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر،يعني چگونه خواهد بود حال شما در زماني که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند. و شما امر به معروف و نهي از منکر نکنيد، گفتند آيا اين امر شدني است: فرمود بلي بدتر از اين هم واقع خواهد شد کيف بکم اذا أمرتم بالمنکر و نهيتم عن المعروف.

يعني چگونه خواهد بود حال شما در زماني که امر به منکر و نهي از معروف بکنيد» گفتند آيا ممکن است که چنين شود: فرمود آري بدتر از اين هم مي شود کيف بکم اذا رأيتم المعروف منکرا و المنکر معروفا.

يعني چگونه است حال شما زماني که ببينيد معروف منکر، و منکر معروف شود.

و از حضرت صادق (ع) و از حضرت رضا (ع) رسيده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود الأسلام بدا غريبا و سيعود غريبا کما بدا فطوبي للغرباء؛ يعني اسلام شروع شد به حال غربت و آخر هم غريب مي شود: پس خوشا به حال غرباء اسلام که در حالي که اسلام ضعيف است دين خودرا حخفظ مي کنند،

و در خبر است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود سيأتي زمان علي امتي لا يبقي من القرآن الا رسمه و لا من الاسلام الا اسمه يسمون به و هم أبعد الناس منه. مساجدهم



[ صفحه 233]



عامرة و هي خراب من الهدي. فقهاء ذلک الزمان شر فقهاء تحخت ظل السماء منهم خرجت الفتنة واليهم يعود

يعني بيايد بر امت من زماني که باقي نماند از قرآن مگر رسمي و نه از اسلام مگر اسمي که نام ايشان مسلمان است ولي بسيار از اسلام دورند، مسجدها آباد است، ولي از هدايت و راستي خراب، فقهاء آن زمان بدترين فقهاء زمانند، از ايشان فتنه و فساد پيدا مي شود و به سوي ايشان نيز بازمي گردد،

از صعصعة بن صوحان رسيده که حضرت امير عليه السلام فرمود از علامات آخرالزمان آن است که مردم نماز را بميرانند، و امانات را ضايع نمايند و دروغ را حلال دانند، و رباخواري و رشوه گيري شايع گردد:

و در بناهاي محکم کوشند: و دين را به دنيا بفروشند، و کارها را به سفيهان واگذارند: و مشورت در امور با زنان کنند: و قطع رحم از خويشان، و متابعت هواهاي نفساني کنند» و خونريزي را کاري سبک دانند. حلم را ضعف شمارند. و به ظلم و ستمکاري افتخار دارند، فاجران امير و ظالمان وزير شوند، عرفاء خائن و قراء فاسق باشند شهادت دروغ شايع شود. و فسق و فجور و تهمت و معصيت و طغيان فراوان گردد، و به زينت قرآنها و مسجدها پردازند، و مناره هاي بلند بسازند و اشرار را بنوازند، در ظاهر با هم مهربان و در باطن بدتر از دشمنان، عهدها شکسته شود، ولي وعده ها بين ايشان بسته گردد، از شدت حرص بر دنيا مردان با زنان در تجارت شرکت



[ صفحه 234]



کنند. از فساق صداها بلند و مردم کلام ايشان را بپذيرند رذل ترين مردم رياست يابند. و مردم از خوف اشرار تقيه نمايند دروغ گو را تصديق کنند و خائن را امين دانند: و مجالس رقص و ساز شايع گردد. مردم آن زمان به پيشينيان خود لعن و ناسزا گويند» زنان بر زين سوار شوند. و زنان به مردان و مردان به زنان خود را تشبيه نمايند» آن يک بر امر نديده شهادت دهد: و ديگري نفهميده گواه گردد. و احکام دين را براي دنيا ياد گيرندن و کار آخرت را بر دنيا مقدم دارند و

و کساني که بدتر از گرگ و دلهايشان بد بوتر از مردار و تلخ تر از صبر است بر خود لباس ميش پوشند، تعجيل کنيد به سوي بيت المقدس که در آن روز بهترين جاها است که مردم آن زمان آرزو مي کنند که در آن ساکن باشند.

و مؤمل در جمله ي سوم يکي از نامهاي امام زمان است که امام حسن عسگري عليه السلام او را به اين نام ناميد؛ يعني شيعيان آرزوي اورا دارند. و فرمود دشمنان گمان مي کردند که مرا مي کشند و نسل مرا منقطع مي نمايند. قدرت خدا را چگونه ديدند، که به اين فرزند، نسل مرا باقي مي دارد:

اصل - أين قاسم شوکة المعتدين. أين هادم أبنية الشرک و النفاق. أين مبيد أهل الفسوق و العصيان و الطغيان

اعراب - القاصم اسم فاعل من قصم ألشي ء من باب ضرب اي



[ صفحه 235]



کسره. او من قصم الله الظالم اي نزل به البليه و هو مبتدء مؤخر و مضاف الي الشوکة و هي الي المعتدين و الشوکة القوة و اللبأس

ترجمه - کجاست شکننده قوت تجاوزکنندگان از حد خود، کجا است خراب کننده ي بناهاي شرک و دو رو روئي، کجا است هلاک کننده ي اهل فسق و معصيت و سرکشي.