قصه فقيري که به سبب صلوات گنجي پيدا کرد و معجزه از صلوات


در خلاصةالاخبار روايت کند، که فقيري خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم رسيد، و اظهار پريشاني و تنگدستي نمود و گفت من صاحب عيال بسيار و از مال دنيا تهيدست مي باشم، و از فقر و فاقه به تنگ آمده ام. فرمود صلوات بسيار بر من و آل من بفرست، تا خدا روزي تو ر از آسمان برساند، و تو را توانگر گرداند، آن مرد شب و روز مداومت بر ذکر صلوات نمود، پس روزي گذارش به ويرانه ي افتاد، پايش به سنگي خورد، آن سنگ برکنار شد، و از زير آن سبوئي پيدا شد، چون سر آن را گشود؛ ديد پر از زر سرخ است، خواست آن را بردارد، به خود انديشيد که پيغمبر فرموده، روزي تو از طرف آسمان بيايد.



[ صفحه 13]



و مسلم است که آن حضرت در کلام خود صادق مي باشد، آن را به محل خود گذاشت و به خانه آمد و حکايت آن را با زن در ميان نهاد، زن او را ملامت کرده صداي آنها به مشاجرت بلند شد، و در همسايگي او يهودي بود، کنيزان او بر بام آمده؛ اين قصه ي عجيبه را شنيدند و به خواجه ي خود خبر دادند، يهودي به آن خرابه آمده و آن سبوا را يافته به خانه آورد، چون سر آن را گشود ديد پر از عقرب است، پيش خود گفت اين مرد با زن خو توطئه کرده که ما را به زحمت بيندازد، پس آن سبو را بر بام برده و در سوراخ خانه آن مرد سرنگون کرد، مرد فقير ديد که زر سرخ از هوا به خانه مي ريزد، زبان به حمد خدا گشود و صلوات بر محمد و آل او فرستاد، و آن يهودي در تعجب مانده فرياد برآورد که اي مسلمان اين چه سري است که اين سبو پر از عقرب بود و زر سرخ از آن به خانه ي شما مي ريزد، آن مرد قصه ي خود با يهودي باز گفت و اظهار نمود که در اثر اين معجزه که مشاهده نمودي مسلمان شو، تا همين زر را با تو بالمناصفه تقسيم کنيم، اين کلام در يهودي تأثير نموده اسلام آورد و آن را قسمت نمودند - و اين معجزه اي است از پيغمبر که مقدمه ي اسلام يهودي باشد.

و در زيارت جامعه کبيره است، و جعل صلواتنا عليکم و ما خصنا به من ولايتکم، طيبا لخلقنا، و طهارة لانفسنا و تزکية لنا و کفارة لذنوبنا، يعني گردانيد خدا صلوات ما را بر شما، و مخصوص کرد ما را به مقاماتي از ولايت و دوستي شما



[ صفحه 14]



به علت آنکه خلقت ما پاکيزه و نفوس ما پاک شود و ما را از ملکات رذيله تزکيه نمايد و کفاره گناهان ما باشد.

از اين عبارات معلوم مي شود که صلوات و ولايت اهل بيت موجب اين چهار اثر مي باشد.