خدا در دل تصور نمي شود و براي او مکاني نيست و معني معراج و ا


هر آينه معاينه کرد آيات بزرگ پروردگار خود را در اين آيه آخر اشاره است که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در معراج خداي را نديده و احدي نمي تواند خداي را ببيند بلکه در معراج آيات بزرگ را مشاهده نمود بلکه دل هم نمي تواند او را در تصور آورد لا تدرکه العقول کما لاتدرکه الابصار يعني ادراک نکند او را ديده خرد چنانچه ديده هم پي به او نبرد.

و حضرت باقر (ع) فرمايد کلما مييز تموه بأفهامکم في أدق معانيه فانه مخلوق مصنوع مثلکم مردود اليکم و لعل النمل الصغار تتوهم أن لله تعالي زبانتين فان ذلک کمالها و تتوهم أن عدمهما نقصان لمن لا يتصف



[ صفحه 278]



بهما و هکذا حال العقلاء فيما يصفون الله

يعني هر چه را در اذهان خود با دقيق ترين معني براي تصور خدا تميز دهيد همانا آفريده شده و ساخته ذهن و مانند شما است و رد به سوي شما مي شود يعني ممکن الوجودي بيش نيست و شايد مورهاي کوچک گمان کنند که براي خداي تعالي دو شاخ است.

زيرا که همين کمال مور است و توهم مي کند که دو شاخ براي هر که نباشد نقصاني است و همچنين است حال دانايان در هر چه خداي را بدان توصيف نمايند.

شعر



هست در راه او به وقت دليل

نطق و تشبيه و خامشي تعطيل



گر نگوئي ز دين تهي باشي

ور بگوئي مشبهي باشي



آنچه پيش تو غير از آن ره نيست

غايت فهم تو است (الله) نيست



(شعر)



گفتم همه ملک حسن سرمايه ي تو است

خورشيد فلک چو ذره ي پايه ي تو است



گفتا غلطي زما نشان نتوان يافت

از ما تو هر آنچه ديده ي پايه ي تست



ابوحمزه ثمالي از حضرت زين العابدين (ع) پرسيد که آيا براي خدا مکاني است فرمود خدا اجل از آن است که براي او مکان باشد. باز پرسيد پس براي چه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را به آسمانها برد. فرمود براي آن که ملکوت آسمانها و آنچه را در آسمانها است از عجايب و حقايق به او نشان دهد. باز پرسيد از معني اين آيه ثم دني فتدلي فکان قاب قوسين أو أدني فرمود چون به حجاب هاي انوار حق



[ صفحه 279]



نزديک شد ملکوت آسمان و زمين را مشاهده نمود و حقايق اشياء را ديد و آويخته به آن انوار گرديد.

و يونس از حضرت کاظم عليه السلام نيز سر همين مطلب را جويا شد. فرمود براي خدا مکان و زمان نيست و نسبت خدا به همه مکانها و زمانها مساوي است ليکن خداي خواست ملائکه و آسمانها را به آن حضرت مشرف سازد و عجايب عوالم بالا را به او بنمايد تا آنکه به مردم خبر دهد و ايمان ايشان زياد گردد نه براي آنکه خدا در آسمان باشد و خدا منزه است از آنکه در مکاني باشد.

و ما بيان قصه معراج را در اين کتاب درج نکرديم زيرا که آن طولاني و با وضع اختصار مناسب نبود.

و حضرت صادق عليه السلام فرمود شيعه ي ما نيست کسي که انکار چهار چيز کند 1- معراج 2- سئوال قبر 3- موجود بودن بهشت و جهنم 4 شفاعت.

و حضرت رضا (ع) فرمود هر که معتقد به معراج نباشد. تکذيب رسالت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نموده است و در خبر است که شيعه کسي است که اعتقاد به معراج و شفاعت و حوض کوثر و سئوال قبر و بهشت و جهنم و صراط و ميزان و حساب و معاد داشته باشد، و در عدد معراج، اخبار مختلف است و محتمل است زيادتر از يک مرتبه بوده است و حضرت صادق (ع) فرمايد که صد و بيست مرتبه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به معراج رفته و در هر



[ صفحه 280]



مرتبه در باب ولايت علي عليه السلام و ائمه (ع) زياده از فرائض تأکيد شده است.