کوه رضوي و مخاصمه محمد حنفيه با زين العابدين و شهادت حجر الا


اصل - ليت شعري أين استقرت بک النوي بل أي ارض تقلک أو تري أبرضوي أو غيرها أم ذي طوي

اعراب - ليت من الحروف المشبهة بالفعل. و شعري اسمها. و خبرها محذوف أي ليت شعري موجود و النوي بمعني البعد والفراق و رضوي مؤنث بالالف المقصورة اسم جبل قريب بالمدينة و قال في المجمع ذو طوي بفتح الطاعط و تضم و الضم أشهر هو موضع بمکه داخل الحرم هو من مکة علي نحو من فرسخ تري بيوت منه و يسمي بالزاهر في طريق السقيم. و في القاموس ذي طوي مثلثة الطاء و ينون موضع قرب مکة.

ترجمه اي کاش مي دانستم که هجران تو را در چه مکاني جاي داده بلکه چه سرزميني يا بياباني جايگاه تو است: آيا مقام تو کوه رضوي يا غير آن يا ذي طوي است.

شرح: کوه رضوي نزديک مدينه است. و اعتقاد کيسانيه آن است که محمد حنفيه بعد از سيدالشهداء امام است و او را امام زنده و امام قائم دانند. و گويند مکان او غار کوه رضوي است. و خدا آب و عسل براي او تهيه مي کند که گرسنه نماند ولي اين مذهب باطل است و در خبر است که محمد خدمت زين العابدين عليه السلام رسيده. اظهار نمود که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم علي عليه السلام را وصي خود قرار داد و بعد از او امامت با فرزندش حسن عليه السلام و پس از او با پدرت حسين عليه السلام بود. و او شهيد



[ صفحه 281]



شد و تعيين وصي نفرمود و من عم تو و از تو بزرگتر و اولي به اين امر مي باشم حضرت فرمود از خدا بترس و امري را که سزاوار تو نيست ادعا مکن: و بدانکه پدرم پيش از آنکه به عراق رود با من وصيت نمود، و يک ساعت پيش از شهادت هم تجديد وصيت کرد،و در امر امامت از من عهد و پيمان گرفت؛ و اسلحه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با من است و خدا امامت را در ذريه ي حسين عليه السلام قرار داده و اين موعظه من براي آن است که مي ترسم در کيفر اين امر عمر تو کوتاه يا اختلالي در حواس تو پيدا شود. و اگر خواهي نزد حجرالاسود مي رويم؛ و اين امر را از او سئوال مي کنيم پس نزد حجرالاسود آمدند و ابتدا محمد با خدا مناجات کرد و از خدا خواست که حجرالاسود بر حقانيت او شهادت دهد، پس روي به آن نمود و از او شهادت خواست جوابي نيامد، پس حضرت زين العابدين عليه السلام مناجات با خدا کرد و دعائي خواند، پس روي به حجرالاسود نمود و فرمود تو را قسم مي دهم به آن خدائي که عهد و ميثاق پيغمبران را در تو قرار داده، که خبر بدهي که امام بعد از حسين عليه السلام کيست، ناگاه صدا از سنگ بلند شد، که امام بعد از حسين ابن علي عليه السلام توئي؛ پس محمد پاي آن حضرت را بوسيد، و اقرار به امامت او نمود، ولي باز هم بعضي به اين عقيده باقي ماندند؛ و در حديقةالشيعه گويد که شأن محمد اجل از اين بود که ادعاء باطلي کند، و ظاهرا اين عمل را براي آن کرده که حق بر مردم روشن گردد، و امر امامت اشتباه نشود.



[ صفحه 282]