اعتقاد به اينکه زمين قبل از پيغمبر خالي از حجت نبوده و آنکه


وظيفه ي هشتم - اعتقاد به اينکه از زمان آدم تا پيغمبر خاتم صلي الله عليه و اله و سلم زمين خالي از حجت نبوده.

وظيفه نهم - اعتقاد به اينکه تا آخر هم زمين خالي از حجت نمي شود تا زمان نوح مردم به شريعت آدم عمل مي نمودند، و بعد از آن پنج نفر از پيغمبران، اولوالعزم يعني صاحب شريعت بودند، که شريعت هر يک از ايشان ناسخ شريعت سابق است 1- نوح (ع) که شريعت او ناسخ شريعت آدم است 2- ابراهيم (ع) 3- موسي (ع) 4- عيسي (ع) 5- محمد صلي الله عليه و آله و سلم که خاتم انبياء و دين او ناسخ اديان است، و چون انبياء



[ صفحه 42]



ديگر به شريعت ايشان عمل مي کردند نام ايشان در اين دعا مذکور نيست.

اصل - و تخيرت له أوصياء، و مستحفظا بعد مستحفظ من مدة الي مدة، اقامة لدينک، و حجة علي عبادک، و لئلا يزول الحق عن مقره، و يغلب الباطل علي أهله، و لا يقول أحد: لولا أرسلت الينا رسولا منذرا، و أقمت لنا علما هاديا، فنتبع آياتک من قبل أن نذل و نخزي.

اعراب - اقامة. مفعول له لفعل تخيرت و حجة: معطوف عليه ولئلا يزول جار و مجرور و معطوف ايضا عليه - لان المفعول له في تقدير لام الجر. و يغلب و يقول: منصوبان، و معطوفان علي يزول. و قوله: لولا: تخضيضية بمعني هلا، دخلت علي الماضي اعني ارسلت. و قوله: اقمت: عطف علي ارسلت. و جواب لولا: قوله: فننبع، و لذا ينصب بان المقدرة.

ترجمه - و براي هر کدام، جانشيناني اختيار کردي؛ که هر جانشيني پس از ديگري مستحفظ دين باشد، از زماني تا زماني، تا آنگه دين را برپاي دارند؛ و حجت بر خلق تو بوده باشند، و به جهت آنکه حق از مقروجاي خود زايل نشود، و اهل باطل بر اهل حق غالب نگردد، و به جهت آنکه احدي نتواند ايراد نمايد که خداوندا چرا پيغمبري براي ما نفرستادي؟ و چرا براي ما برپاي ننمودي کسي را که نشانه ي حق و راهنماي ما باشد؟ تا ما هم آيات و فرمانهاي



[ صفحه 43]



تو را متابعت کنيم، پيش از آنکه خوار و رسوا گرديم.

شرح - اوصياء هر يک از پيغمبران، اولوالعزم دوازده نفر بودند، و هرکدام دين را حفظ مي کردند، و مشيت خدائي تعلق گرفته که هيچ زماني از حجت خالي نباشد، زيرا که امام در عالم به منزله ي قلبست در بدان انسان.

و در اينجا براي لزوم بقاء حجت، چهار برهان آورده است.

1- اقامه دين، تا باقي باشد و زايل نگردد، زيرا که بناء خلقت عالم براي دين و خداشناسي است.

2- اينکه پيغمبر و امام حجت بر مردم مي باشند، تا مردم را بدين حق دعوت نمايند،و حجت بر ايشان تمام شود.

3- آنکه دين حق زايل نگردد، و دين باطلي به جاي آن قرار نگيرد.

4- آنکه حق اعتراض براي کسي نباشد، و نتواند اعتراض کند که؛ خدايا چرا پيغمبري نفرستادي تا متابعت او را بنمائيم؟

اصل - الي أن انتهيت بالامر الي حبيبک و نجيبک محمد صلي الله عليه و آله، فکان کما انتجبته. سيد من خلقته، و صفوة من اصطفيته، و أفضل من اجتبيته، و أکرم من اعتمدته، قدمته علي أنبيائک و بعثته الي الثقلين من عبادک؛ و أوطانه مشارقک و مغاربک.

اعراب - فعل الانتهاء لازم، ولکن يتعدي بالباء فيکون بمعني



[ صفحه 44]



الانهاء و الاعداد.

ترجمه - پس امر نبوت را امتداد دادي تا خاتمه ي آن را به دوست برگزيده ي خود محمد (ص) منتهي داشتي، پس اين پيغمبر مي باشد، همچنانکه او را برگزيدي، مهتر آفريدگان و برگزيده ي برگزيدگان و افضل بزرگان؛ و گرامي ترين اعتماد شدگان. و مقدم داشتي (در شرف و رتبه) او را بر همه ي پيغمبران و مبعوث نمودي او را بر جن و انس از بندگان و او را بر تمام آفاق از مشارق و مغارب بلندي دادي.