معراج پيغمبر و اثبات آنکه جسماني بوده و رد مخالفين و ابطال و


اصل: و سخرت له البراق.

ترجمه: و براق را مسخر او نمودي.

شرح: براق مر کوبيست که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بر آن سوار شده به معراج رفت؛ و آن از حمار بزرگتر، و از استر کوچکتر است؛ و مانند ملک دو بال دارد، و صورت او مانند انسان است، و غير از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم احدي بر او سوار نشده است.

اصل:و عرجت به (بروحه خ) الي سمائک.

اعراب: الباء للتعدية.

ترجمه: و او را از همه آسمان ها فراتر به معراج بردي.

شرح: معراج پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در سال 6215 بعد از هبوط آدم بوده، و بنا بر اخبار کثيره - که از حد تواتر به مراتب زيادتر است معراج آن حضرت جسماني بوده، که از مکه، از خانه ي ام هاني، يا از



[ صفحه 47]



شعب ابي طالب، يا مسجدالحرام حرکت کرده، به مسجد اقصي، و از آنجا عروج به آسمان نموده، و از آنجا به سدرةالمنتهي،و به عرش، و مقام قاب قوسين او ادني رسيده، و با خدا تکلم کرده، و ملاقات با پيغمبران نموده، و با ايشان نماز خوانده؛ و بر ايشان امامت داشته، و بهشت و جهنم و وقايع بسياري را مشاهده کرده است، و اين مطلب از ضروريات دين است، و انکار آن انکار قرآن و ضروري دين است.

و بعضي از متأخرين که انکار معراج جسماني کرده اند، و آن را روحاني دانسته اند. گمان برده اند که: اين امر بزرگ مطابق طبيعت و عادت باشد، و اگر بر حسب عادت باشد اشکالاتي وارد مي آيد. مثل آنکه مطابق هيئت قديم، گويند: خرق و التيام در فلکيات نمي باشد، يعني تمام افلاک جسمند مانند سنگ، و بر روي هم قرار گرفته، و دري براي آنها نيست، و مانند هوا نيست، که چون ما در آن حرکت مي کنيم، از پيش خرق و از هم جدا شود، و از عقب باز به هم آيد و التيام يابد پس بر حسب اين گمان وهمي، به اشکال مي کنند که:چگونه مي شود که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از افلاک و آسمانها گذشته باشد. و مثل اينکه مطابق هيئت جديد گويند: عالم مرکبست از منظومه هاي شمسي، که در هر يک آفتابي در وسط، و سياراتي بگرد آن گردش مي نمايند؛ و در حقيقت آسماني نيست، و آنچه به نظر مي آيد فضاي لايتناهي و بي پايانيست، که به رنگ آبي به نظر مي آيد، پس اشکال مي کنند که: پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم براي معراج به کجا رفته، و عرش



[ صفحه 48]



و سدرة المنتهي کجاست؟

و مثل آنکه مطابق طبيعت گويند: جسم مجذوب زمين است، و محالست که انسان بتواند از زمين جدا شود، و به طرف بالا برود

ولي جواب از همه اين اشکالات آن است که: معراج پيغمبر امريست خارق عادت، و امر طبيعي و عادي نيست، تا اين اشکالات بر آن وارد شود.

و اينکه بعضي قائل شده اند که: معراج پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم روحاني، يا در خواب بوده؛ براي همانست که چون اين امر را مخالف طبيعت و عادت دانسته اند. به اوهام ناقص خود محال مي دانند؛ و قائل شده اند که: آيات و روايات را بايد تأويل نمود، ولي پس از آنکه معلوم شد که اين امر بر حسب عادت نيست، بلکه برخلاف عادتست؛ براي چه ما دست از ظواهر آيات و روايات معراج برداشته، و آنها را تأويل نمائيم.

و صحيح اين جمله، و عرجت به الي سمائک، مي باشد، و عرجت بروحه، اشتباه است. و تحقيق اين مطلب مطابق فرمايش حاجي نوري اعلي الله مقامه در کتاب تحيةالزائر، به طريق اختصار که در ديباچه هم اشاره به آن شده چنين است که:

«اين دعا را قبل از مرحوم مجلسي سه نفر از شيخ محمد بن علي ابن ابي قرة، و او از کتاب ابي جعفر محمد بن الحسين بن سفيان بزوفري نقل نموده اند.

1- شيخ جليل محمد بن المشهدي در کتاب مزار خود.



[ صفحه 49]



2- رضي الدين علي بن طاوس، در کتاب مصباح.

3- صاحب مزار قديم.

(و حاجي نوري مي فرمايد که:) در مزار قديم، و مزار محمد بن المشهدي، که تأليف آنها سالها قبل از مصباح بوده؛ عبارت آنها چنين است:«و عرجت به»، و در بعضي از نسخ مصباح هم اين عبارت را چنين نوشته، ولي در بعضي از نسخ مصباح «و عرجت بروحه» نوشته است و مرحوم مجلسي هم اين دعا را از مصباح نقل فرموده است و چنين شايع شده است و احتمال قوي مي رود که بعضي از کساني که در معراج جسماني اشکال داشته اند، در نسخه ي مصباح دست برده باشند؛ زيرا که در بعضي از نسخه هاي مصباح «و عرجت به» ضبط شده است.

و بعد از اين همه تحقيقاتي که ايشان فرموده اند، معلوم مي شود اشتباهي شده؛ و علاوه آنکه اين عبارت در اين دعا با ظواهر آيات و روايات کثيره معارضه نمي کند و نمي شود به واسطه ي آن از يک انتقاد ضروري دين دست برداشت.

و بعد از اين جوابهاي کافي گوئيم: بفرض اينکه اين عبارت (بروحه) درست باشد باز هم نفي معراج جسماني نمي کند، زيرا که در عبارات عرفي روح اطلاق بر انسان شده است، و بزرگان هم گفته اند: اثبات شي ء نفي ماعداه نمي کند.

اصل - و أودعته علم ما کان، و ما يکون الي انقضاء خلقک.

ترجمه - و علم گذشته و آينده را تا انقضاء خلقت بوديعه در



[ صفحه 50]



سينه ي او نهادي.

شرح - شاهد آنکه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به تمام امور گذشته و آينده عالم بوده، اخباري است که آن حضرت، يا نواب او، از حال پيغمبران سابق، و حالات امم ايشان، و وقايع گذشته، و همچنين از وقايع آينده و آخرالزمان خبر داده اند، و شرح اين مطلب مناسب اين مختصر نيست بلکه از حد احصاء خارجست.