ملکوت سلطنت خداوند


مسيحيان به اينکه روزي خواهد رسيد که حکومت خداوندي به طور کامل برقرار گردد - آن گونه که عيسي مسيح در مواعظ خود مي گفت - اعتقاد دارند. منتها برخي تصور مي کنند که اين سلطنت الهي اينجا روي زمين برقرار خواهد گرديد و بعضي نيز آن را در وراي تاريخ مي دانند. براي برخي از آنها يک آرمان بزرگ اجتماعي است که با کوشش انسان ها و کمک خداوندي، در اينجا و اکنون کسب خواهد گرديد. نزد بعضي ديگر، اين سلطنت و حکومتي است که از طريق دخالت مستقيم و ناگهاني خداوند، در تاريخ بشري و پايان دادن به زمان، تحقّق خواهد نمود.... [1] .

عموم مسيحيان بر اين عقيده اند: در آينده روزي فرا خواهد رسيد که حکومت اخلاقي خداوند، بر سر تا سر زمين جاري گردد. عبارت «حکومت و سلطنت الهي» و «سلطنت آسمان ها» و «ملکوت الهي» به طور مکرّر در انجيل ها به چشم مي خورد. واقعيت حکومت نهايي خدا (سلطنت يا ملکوت الهي) بدون شک مهم ترين اعتقاد مسيحيان است. در عين حال ميان آن از همه سخت تر است.

سلطنت خدا (Kingdom of God)؛ يعني، «برقراري حکومت خدايي بر زمين و غلبه نيروي الهي بر نيروي شيطان». [2] در برخي از انجيل ها (متي) سخن از «دولت آسماني و قلمرو روحاني» نيز به ميان آمده است؛ اما در بيشتر روايات انجيل هاي هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا و يا قلمرو دولت خدا است.

در نوشته هاي مسيحي و يهودي - که بين سال هاي 200ق.م تا 150م نوشته شده اند - دنيا ميدان نبرد بين نيروهاي خير و شرّ تلقّي مي شود. نويسندگان درباره عذاب دردناک و بي عدالتي و درباره انتظار طولاني براي مداخله الهي و آوردن عصري جديد - که معمولاً سلطنت خدا ناميده مي شود که در آنجا قوم نيکوي خدا در کمال سعادت زندگي مي کنند - مطلب مي نويسند.

عيسي عليه السلام اظهار داشته بود: سلطنت خدا نزديک است و چون بعد از مرگش بر شاگردان خويش ظاهر شد (رستاخيز)، مسيحيان نخستين معتقد شدند که عيسي از ميان مردگان برخاسته و به زودي به عنوان «مسيحا» بازمي گردد تا سلطنت جديد خدا را بياورد.

عيسي عليه السلام سلطنت خدا را اعلام کرد و منقول است که او براي تأييد پيام خود، معجزه انجام مي داد. عيسي چه خود را مسيحا ناميده باشد يا نه، برخي از يهوديان معتقد بودند: او نماينده خدا است که آنان منتظرش بودند.

از ديدگاه کانت ملکوت آسماني (حاکميت الهي)، در نهايت از لحاظ آنچه به هدايت حکمت بالغه الهي مربوط است... به عنوان يک جريان متصل دائمي وارد تاريخ مي گردد... معلم انجيل، ملکوت الهي را فقط به عنوان شکوه و تعالي اخلاقي روح به شاگردان خود نشان داد که عبارت است از شايستگي شهروندي در حکومت الهي و به اين منظور نه فقط به آنها تعليم داد که چگونه اقدام کنند تا خود بدين مقام دست يابند؛ بلکه براي اينکه با افراد داراي همان خلق و خو و در صورت امکان با کل نوع انسان، در اين مورد متحد شوند... ما بايد همواره خود را به عنوان شهروند برگزيده [اخلاقي]حکومت الهي لحاظ کنيم: [3] .

«پس ملکوت الهي کي فرا خواهد رسيد؟ ملکوت الهي در جهان محسوس رخ نمي دهد و نبايد گفت: در اينجا يا در آنجا است؛ زيرا ملکوت خدا در ميان شما است». [4] .

به هر حال مهم ترين اصل تعليمات عيسي - که مرکز رسالت او قرار گرفته است - بشارت ظهور قريب الوقوع دولت آسماني است. در انجيل هاي هم نوا، حکومت خدا، هسته تعليمات عيسي است و رستگاري انسان فقط در اين قلمرو تحقّق مي پذيرد. در انجيل مرقس، حکومت خدا با ظهور پسر انسان آغاز مي شود. اين رساله از زبان عيسي، او را غير مستقيم پسر انسان معرفي مي کند که لازم است، متحمل رنج هاي فراوان گردد... پس از آنکه يحيي به دستور هيروديس پادشاه زنداني شد، عيسي به ايالت جليل آمد تا پيام خدا را به مردم برساند؛ او فرمود:

«زمان موعود فرا رسيده است. به زودي خداوند، ملکوت خود را برقرار خواهد ساخت. پس از گناهان خود دست بکشيد و به اين خبر خوش ايمان بياوريد». [5] .

اين ملکوت ممکن است در اين دنيا هم باشد؛ چنان که عيسي به شاگردان خود فرمود:

«بعضي از شما که الان در اينجا ايستاده ايد، پيش از مرگ، ملکوت خدا را با تمام شکوهش خواهيد ديد». [6] «هر که در اين جهان از من و سخنان من عار داشته باشد، من نيز وقتي در جلال خود و جلال پدر با فرشتگان به جهان بازگردم، از او عار خواهم داشت. اما يقين بدانيد که در اينجا کساني ايستاده اند که تا ملکوت خدا را نبينند نخواهند مرد». [7] .

«عيسي جواب داد: ملکوت خدا با علايم قابل ديدن آغاز نخواهد شد و نخواهند گفت که در اين گوشه يا آن گوشه زمين آغاز شده است؛ زيرا ملکوت خدا در ميان شما است». [8] .


پاورقي

[1] رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373)، ص 362.

[2] مري جوويور، پيشين، ص 59.

[3] ايمانوئل کانت، دين در محدوده عقل تنها، (تهران: نقش و نگار، 1381)، ص 185 و 186.

[4] انجيل لوقا، باب 17، بند 22 - 20.

[5] مرقس: 1، بند 15.

[6] همان: 9، بند 1.

[7] لوقا: 9، بند 36.

[8] همان: 20،17.