نقد و بررسي فرقه شيخيه


يکم. با توجّه به آنچه گذشت، روشن مي شود که شيخ احمد، اصطلاحاتي را از فلسفه اشراق گرفته و بدون آن که به عمق آنها پي ببرد، آنها را به عنوان مشخصه هاي اصلي آيين و مذهب خود قرار داده است. پيروان مکتب او نيز در توجيه اين کلمات، به تناقض گويي مبتلا شده اند. اين تهافت گويي در کلمات شيخ احمد و رمز و تأويل و باطن گرايي در آنان، باعث شد که فرزندان او به نام هاي محمد و علي - که از عالمان و فرهيختگان بودند - به انکار روش پدر و بلکه گاهي استغفار بر او و گاهي به تکفير او مشغول شوند. [1] .

دوّم. تحليل اين بدن هورقليايي و اعتقاد به حيات امام زمان (ع) با بدن هورقليايي، در واقع به معناي انکار حيات مادي امام زمان (ع) روي اين زمين است؛ زيرا اگر مراد آن است که حضرت مهدي (ع) در عالم مثال و برزخ - چه برزخ اول يا برزخ دوم - زندگي مي کند. آن چنان که قبر را آنان از عالم هورقليا مي دانند - پس آن حضرت حيات با بدن عنصري ندارد و حيات او مثل حيات مردگان، در عالم برزخ است و اين با احاديثي که مي گويند: «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» و يا حديث «لو لم يبق من عمر الدنيا...»، هيچ سازگاري ندارد. و بلکه دليل عقلي مي گويد بايد غايت و هدف خداوند از آفرينش انسان زميني هميشه روي زمين وجود داشته باشد. علاوه بر آن که اعتقاد به اين گونه حيات براي امام زمان (ع)، مثل اعتقاد به حيات تمام مردگان در عالم برزخ است و اين عقيده، با عقيده به نفي حيات مادي هيچ منافاتي ندارد.

سوّم. وقتي شيخ احمد، عالم هورقليا را حدوسط بين دنيا و ملکوت معرفي مي کند، معلوم مي شود که هنوز ايشان معناي عالم ملکوت را - که همان عالم مثال است - نفهميده و يا بين ملکوت و جبروت خلط نموده است. و بايد از آنان پرسيد: آيا بين عالم مادي و عالم مثال نيز برزخي وجود دارد؟!

چهارم. اين سخن که حضرت مهدي (ع) با بدن هورقليايي زندگي مي کند، صرفاً يک ادعاي بدون دليل است و هيچ دليل عقلي يا نقلي بر آن اقامه نشده است.

پنجم. شيخ احمد وقتي به شرح زيارت جامعه کبيره پرداخته است، چون نتوانسته جمله «ارواحکم في الارواح و اجسادکم في الاجساد و...» را به درستي تحليل کند، دچار اين اشتباهات فاحش گرديده است.

ششم. شيخ احمد احسايي، چون به معناي لذت و الم - که هر دو نوعي از ادراک هستند - توجه نکرده است و تنها لذت و الم را مادي پنداشته، خواسته است براي آخرت نيز عذاب و نعمت مادي فرض کند؛ از اين رو گرفتار بدن هورقليايي شده تا بتواند مشکل آخرت را حلّ کند. در حالي که اولاً لذت و الم عقلاني، فوق حسي است و ثانياً لذت و الم عقلاني اخروي را بايد با دليل عقلي و لذت، و الم حسي را با دليل نقلي اثبات نمود؛ نه با اين ادعاهاي واهي و بي دليل.

هفتم. شيخ احمد، بر اساس يک اصول نادرستي که در فلسفه پي ريزي کرد (مثل اصالت وجود و ماهيت)، و نفهميدن برخي ديگر از اصول (مثل معناي تجرد، غيب مطلق، مضاف و شهادت مطلق و مضاف و کيفيت تکامل برزخي) يک بنيان فکري را پي ريزي کرده است و چون قابل دفاع نيست، پيروان او هميشه با اين حربه که سخنان او رمز و کنايه است، و مي خواهند خود را رهايي بخشند.

هشتم. در قرن سيزدهم، گزاف گويي و به کار بردن واژه هاي نامأنوس و الفاظ مهمل، بسيار رايج بوده و حتي عوام مردم اينها را نشانه علم و دانش مي پنداشتند و بعيد نيست شيخ احمد و نيز سيد کاظم رشتي، به جهت خوشايند جاهلان و عوام، به اين واژه ها و کلمات روي آورده باشند.

نهم. نتيجه سخنان شيخ احمد، پيدايش مذاهب ضالّه بابيت و بهائيت و سرانجام بي ديني به اسم آيين پاک به وسيله کسروي بود و اين ميدان عمل و نتايج اسفبار سخنان شيخيه، خود محک و ملاک خوبي بر ضعف و سستي اين سخنان است.


پاورقي

[1] روضات الجنات، ج 1، ص 92؛ دائرة المعارف تشيع، ج 1، ص 502.