دوران کودکي


شيخ احمد احسايي، در ذکر وقايع دوران کودکي خود، از چند حادثه طبيعي و سياسي ياد مي کند که در سرزمينشان رخ داده و او را سخت به انديشه درناپايداري دنيا، وا داشته بود. [1] .

خاندان او، مانند ديگر مردم ديارشان، به سب دوري از شهر و نداشتن فردي عالم در ميان خود، از معرفت احکام دين بي بهره بودند. او خود مي گويد:

«اهل منطقه ما به غفلت گرد هم مي آمدند و به لهو و طرب سرگرم مي شدند و من در عين خردسالي، به سيره آنان دلبستگي زيادي داشتم؛ تا آن که خداوند خواست که مرا از آن حالات رهايي بخشد». [2] .


پاورقي

[1] ر.ک: شرح احوال شيخ احمد احسايي، عبدالله احسايي، ترجمه محمد طاهر کرماني، کرمان، سال 1387 ه ق، ص 133 - 134.

[2] همان، ص 134.