باب صفتي برجسته


«باب» يا «باب الله» در برخي از احاديث اسلامي به عنوان صفت پيامبر اکرم(ص) و دوازده امام معصوم(ع) به کار گرفته شد. چنان که واژه‌هاي ديگري مانند: «صراط»، «سبب»، «طريق» و «سبيل» که همه تعبيرهاي ديگري از «باب اللّه» اند، براي ائمّه(ع) به کار رفته است. [1] .

امام باقر(ع) به پيامبر(ص) لقب «باب اللّه» و «سبيل اللّه» داده است:

«انّ رسول اللّه(ص) بابُ الله الذين لايؤ‌تي الا منه و سبيله الذي- من سلکه وصل الي اللّه». [2] .

حضرت علي(ع) نيز، در چند روايت به «باب» و «باب اللّه» و «باب الجنّه» خوانده شده است. مانند:

«انّ عليّاً بابٌ فتحه اللّه فمن دخله کان مؤ‌مناً». [3] .

«انّ عليّاً بابٌ من ابواب الهدي فمن دخله کان مؤ‌مناً».

«انّ عليّاً بابٌ من ابواب الجنّه فمن دخل بابَه کان مؤ‌مناً». [4] .

«انا مدينه العلم و علي-ّ بابها فمن اراد العلم فليأت الباب».

اين حديث صحيح و متواتر است. [5] .

فردوسي آن را چنين معني کرده است:



که من باب علمم عليَم در است‌

‌درست اين سخن گفت پيغمبر است‌



و مولانا جلال الدين رومي آن را چنين تفسير کرده است:



چون تو بابي آن مدينهِ علم را

چون شعاعي آفتاب حلم را



باز باش اي باب بر جوياي باب

تا رسند از تو قشور اندر لباب‌



باز باش اي باب رحمت تا ابد

بارگاه اله کفواً احد



در حديثي معروف که به روايت‌هاي گوناگون و در حدّ تواتر در کتاب‌هاي حديثي اهل سنّت و شيعه نقل شده است، پيامبر(ص) خود را شهر علم، حکمت، فقه، بهشت و خانهِ دانش و حکمت («مدينه‌العلم»، «مدينه‌الحکمه»، «مدينه‌الفقه»، «مدينه‌الجنّه» و «دارالعلم»، «خزانه‌العلم»، «دارالحکمه») و حضرت علي(ع) را «باب» آن خوانده است. [6] .

«باب مدينه العلم»، عنواني است که حضرت رسول(ص) به امام علي(ع) داد و فرمود:

چنان که در حديث ديگر، پيامبر(ص) حضرت علي(ع) را «باب خدا» و «باب خود» ناميده است. [7] .

«باب الجنه» کنايه از امام حسين(ع) است. پيامبر اکرم(ص) فرمود:

«الا و انّ الحسين باب من ابواب الجنّه من عانده حرّم اللّه عليه ريح الجنّه». [8] .


پاورقي

[1] دانشنامهِ جهان اسلام، زير نظر سيد مصطفي ميرسليم، ج 1، ص 10؛ لازم به يادآوري است که در اين مقاله علاوه بر مصادر معرّفي شده در پا نوشت، مصادر زير هم استفاده و اقتباس شده است: دانشنامهِ جهان اسلام، ج 1، ص 10 - 12، مقالهِ عباس زرياب و حسن طارمي؛ دايره‌المعارف تشيع، جلد سوم، واژهِ «باب».

[2] بصائرالدرجات في- فضائل آل محمد، محمدبن حسن صفار قمي، ص 199، چاپ محسن کوچه باغي تبريزي، قم 1404.

[3] اصول کافي، 1: 437.

[4] همان: 2: 388 - 389.

[5] علاوه بر مصادر پيش گفتهِ شيعي، براي اسناد اين حديث نگاه کنيد به: حليه‌الاولياء: 1: 65، 7: 34؛ المستدرک علي الصحيحين، حاکم نيشابوري: 3: 126؛ تاريخ بغداد: 2: 377؛ الاستيعاب في- معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر: 2: 462، 463.

[6] علاوه بر مصادر پيش گفتهِ شيعي، براي اسناد اين حديث نگاه کنيد به: حليه‌الاولياء: 1: 65، 7: 34؛ المستدرک علي الصحيحين، حاکم نيشابوري: 3: 126؛ تاريخ بغداد: 2: 377؛ الاستيعاب في- معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر: 2: 462، 463.

[7] ر.ک: بحارالانوار: 40: 200-207؛ الغدير: 6: 61-81؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، نورالله شوشتري، ج 5،

ص‌468-515.

[8] بحار: 26: 263.