ابواب امام مهدي


علاوه بر نوّاب اربعه که هر يک پس از ديگري، باب حضرت حجّت(ع) بودند، کساني ديگر نيز به «باب» معروف هستند؛ او در عصر خود، از ثقات و برجستگان شيعه به شمار مي‌رفت و به دست سفراي اربعه توقيعات به نام آن‌ها از طرف حضرت مهدي(عج) صادر گشته است.

برخي از بزرگان شيعه که در کتاب‌هاي تراجم و مناقب از آن‌ها به «باب» تعبير شده است، عبارتند از:

1- ابوالحسين، محمدبن جعفر اسدي کوفي رازي، باب حضرت حجّت(عج) در «ري»؛ اردبيلي (صاحب جامع الرواه) مي‌گويد: «کان احد الا‌بواب». [1] .

2- ابوعلي، احمدبن اسحاق اشعري قمي از اصحاب حضرت جواد(ع) و علي‌الهادي(ع) و باب حضرت حجّت(عج) در قم؛ وي به خدمت حضرت حجّت(عج) رسيد و باب امام در قم بود. [2] .

3- ابراهيم بن محمد همداني، باب امام مهدي(عج) که چهل بار حج انجام داده است. [3] .

4- ابواسحاق ابراهيم بن مهزيار اهوازي، باب امام(ع)؛ کشي دربارهِ او مي‌گويد:

«و کان وکيل الناحيه و کان الا‌مر يدور عليه». [4] .

5- احمدبن حمزه‌بن اليسع قمي، باب امام حجّت(عج). [5] .

6- ابوهاشم، داوود بن القاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابي‌طالب، باب حضرت حجّت(عج). [6] .

7- محمدبن علي بن بلال از اصحاب حضرت حجّت‌بن الحسن(عج)؛ سيّدبن طاووس در ربيع الشيعه مي‌گويد: «من السفراء الموجودين في الغيبه الصغري والابواب المعروفين الذي لايختلف الاِماميه القائلون بامامه‌الحسن بن علي- فيهم». [7] .

8- ابومحمد الوجنائي، باب امام حجّت(عج).

9- محمدبن ابراهيم بن مهزيار؛ اردبيلي مي‌گويد: وي نيز مانند پدرش، ابراهيم بن مهزيار، از ابواب امام و وکيل آن حضرت بود. [8] .

10- عمر اهوازي از ابواب حضرت حجّت(عج).

11- ابوجعفر، عبدالله ا‌بو غانم قزويني که به نام وي از حضرت حجّت(عج) توقيع صادر گرديد. وي باب امام(ع) در قزوين بود. [9] .

ياد آوري‌:

1- چنان که سيد محسن عاملي امين گفته است: ظاهراً نوّاب اربعه که به باب امام نيز معروف هستند داراي نيابت عامه بودند و ديگر سفرا و ابواب امام، داراي سفارت و وکالات در امور خاصّه بودند. [10] .

2- برخي بر اين عقيده‌اند که اگرچه تعبير «باب» در برخي از کتب تراجم، مناقب و سِيَر ائمّه(ع) براي ياران نزديک و خاصّ ايشان به کار رفته، ولي در سخنان خود پيشوايان معصوم(ع) و سپس در نوشته‌هاي محدّثان و رجاليان، از به کار بردن آن در مفهوم مثبت، پرهيز مي‌شده است؛ هم‌چنان که نوّاب اربعه را نيز عموماً، «سفراء» و «وکلاء» مي‌خوانده‌اند و از نمايندگان امام کاظم(ع) به «قوّام» تعبير مي‌کرده‌اند.

در مقابل از کساني چون نميري و شلمغاني، به عنوان مدّعيان «بابيّت» نام مي‌برده‌اند. البتّه اصل وجود واسطه ميان امام و شيعيان، چه در زمينهِ بيان احکام و معارف ديني و چه در امورمالي، هيچ گاه انکار نشده است. [11] .


پاورقي

[1] جامع‌الرواه: 2: 83.

[2] همان: 1: 41؛ رجال ابن داود، ص 24.

[3] رجال کشي، ص 508 - 509؛ جامع‌الرواه: 1: 33.

[4] رجال‌کشي، ص 446؛ و نيز ر.ک: رجال ابن داود، ص 19؛ جامع‌الرواه: 1: 35.

[5] ر.ک: اعيان الشيعه: 2: 48؛ رجال ابن داود، ص 27؛ جامع‌الرواه: 1: 49.

[6] جامع‌الرواه: 1: 307؛ فهرست شيخ طوسي، ص 131.

[7] جامع الرواه: 2: 153؛ رجال ابن داود، ص 24.

[8] جامع‌الرواه: 2: 44.

[9] ضيافه‌الاخوان، ص 66؛ الغيبه، شيخ طوسي، ص 172.

[10] ر.ک: اعيان الشيعه: 2: 48.

[11] ر.ک: دانش نامهِ جهان اسلام، همان: 1: 12.