انگيزه هاي گروش و شورش
شورشهايي در قلعهِ طبرسي، زنجان، تهران، تبريز و... که مقارن با نخستين سالهاي سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بوده، رخ داد که وفق قراين تاريخي حاکي است که برخي از اين شورشها ريشههاي اعتقادي و زمينههاي اجتماعي و تاريخي داشته و به ويژه از اعتقاد شيعي ظهور امام زمان(عج) متأثر بوده است؛ هر چند گفته ميشود که سردمداران آنها غالباً در جهت جامهِ عمل پوشاندن به دستورهاي باب به اين اقدامها دست زدند. او در کتاب «بيان» فارسي، پنج استان ايران را مختصّ پيروان خود اعلام کرده و حضور کافرانِ به «بيان» را در اين مناطق حرام خوانده بود. [1] .
قطع نظر از انگيزههاي عليمحمد در دعوي بابيت و مهدويت، از گزارشهاي مختلف نويسندگان معاصر يا قريب به او بر ميآيد که گروهي، خاصه در شهرهاي دور از مرکز حکومت به اين حرکت ايمان آوردند و به آن گرويدند و بسياري از آنان در عقايد خود استواري نشان دادند و به رغم جنگها و سرکوبي شديدي که در همان وقت و پس از آن نسبت به بابيه اعمال ميشد، مقاومت کردند.
بزرگترين انگيزهِ اين گروش و پايداري را بايد در وضع اجتماعي مردم ايران که ساليان دراز در معرض تجاوز و چپاول حاکمان مستبد و فاسد، در فقر و ناداني روزگار ميگذراندند، و نيز اميد داشتن به يک منجي براي اصلاح امور، ديد. پس شگفت نيست اگر براي رهايي از آن ستم و ريا به دامن هر کس که با هر انگيزهاي به مخالفت با قدرتهاي رسمي برخيزد، چنگ ميزنند و نيازي هم به تفحّص در چنان دعويهايي نبينند.
به نظر برخي، ادامهِ شورشها پس از قتل باب، به ويژه کوشش بابيان براي قتل ناصرالدين شاه هم مؤيّد اين معني است که اين حرکت کمکم به نهضتي ضدّ حکومت بدل ميشد؛ اما طرح ناموفّق قتل شاه موجب شد تا سرکوب شديدتري نسبت به بابيه اعمال گردد و بسياري از سران آنان به قتل رسند و برخي زنداني شوند و گروهي به بغداد گريزند [2] که ادامهِ انحراف «بابيت» در شکلگيري فرقهاي جديد ديگر با نام «بهائيت» جلوهگر شد (که شرح آن پس از اين خواهد آمد).
پاورقي
[1] دانشنامهِ جهان اسلام، ج 4، ص 34.
[2] دايره المعارف بزرگ اسلامي، ج 11، ص 35.