خواب و مکاشفه


از اموري که امروز شايع شده است: سرگرم کردن افراد به يک سلسله خوابها و مکاشفات است. بايد توجه داشت که خواب از نظر علمي براي خود بيننده خواب حجّت نيست تا چه رسد به ديگران، و از خواب بدتر مکاشفاتي است که بعضي ها مدعي آن هستند.

امروز در اثر پخش بعضي از مکاشفات که صحت و سقم آنها معلوم نيست، بعضي از جوانان حوزوي به جاي سعي و تلاش در تحصيل به دنبال بعضي از رياضتهاي واهي رفته اند به خيال اينکه مي شود از اين طريق راه صد ساله را يک شبه طي نمود؛ اينجا است که بايد عرض کنم: مرز حق و باطل را بايد مشخص کرد تا فريبکاران و دغل بازان صحنه را اشغال نکنند.

راه صحيح، همان راه تقليد از مجتهدان جامع شرايط است. هر کس و هر شخص حقيقي و حقوقي که بخواهد توده مردم را از اين مسير منحرف کند باطل است، و هر جرياني که افراد را دعوت به ترک ظواهر شرع نمايد، جرياني شيطاني و ابليسي است، گرچه صد کشف و کرامت را در خود جاي دهد. اين حلال و حرام هاي شرعي، ميراث انبيا و اجتهاد علماي ابرار است، اين ظواهر شرعي تنها راه براي نيل به سعادت و کمال است، اگر در خواب يا بيداري ديديد که نيروهاي مرئي و يا نامرئي، ما را دعوت به خلاف شرع مي کنند، آن نيرو شيطاني و آن دعوت، دعوت به گمراهي و ضلال است.

مرحوم ملّا هاشم خراساني داستاني را در کتاب منتخب التواريخ آورده است که چکيده آن اين است: ملّا صادق يزدي گفته است: زماني که در يزد مشغول تحصيل بودم، مزاجم به هم خورد، طوري که از اجتماع منزوي شدم؛ سرانجام به قريه اي رفته و در گورستان آن قريه ساکن گشتم. روزي ندائي آمد که ملک الموتم و مأمور به قبض روحت هستم.

از استماع اين صدا به حال احتضار خوابيدم و گفتم: چرا قبض روح نمي کني؟

گفت: مرگت به تأخير افتاد و بايد به مقامات عاليه برسي، چند روزي با هم صحبت داشتيم تا اينکه شبي از شبها دستور داد که نيمه شب بر بالاي بام روم و اذان بگويم. اين کار را کردم، او نام افرادي را برد و گفت که اينها اکنون مي آيند و به تو اعتراض مي کنند، به آنها اعتنا نکن. همان اشخاص آمدند و اعتراض نمودند که اين اذان بر خلاف شرع است.

آن نديم نامرئي به من گفت: به يکي از آنان (که در اعتراض اصرار مي ورزيد) بگو: در خلوت مرتکب فلان خلاف شرع مي شوي، حالا من را از عبادت وا مي داري؟

وقتي به او گفتم خجل شد و ديگر حرفي نزد.

چند روز به اين منوال گذشت، آن نيروي غير مرئي مرتّب اخبار غيبي مي داد و به دنبال آن مرا امر و نهي مي کرد، تا اينکه روزي گفت: امام زمان در مکّه ظهور کرده است و تو بايد به حضور ايشان بروي، اگر مايل باشي تو را بر ابر سوار کنم و به مکّه ببرم.

گفتم: هرچه را بهتر مي داني انجام ده.

گفت: برو بالاي بام و صلوات بفرست و به هوا راه برو.

رفتم بالاي بام؛ وقتي نزديک پرتگاه آمدم، ترسيدم که خود را به هوا بسپارم، ايستادم هرچه اصرار کرد برو نپذيرفتم، وقتي از من مأيوس شد گفت: در اثر مخالفت با من، خود را از وصول به مقامات انداختي، مي روم نزد ميرزا علي محمّد شيرازي که او قابليّت دارد. ديگر او را نديدم و صدايش را نشنيدم. از اهل منزل خواستم قدري کباب برايم تهيه کنند، مقداري کباب را بو کردم و مقداري را خوردم، رفته رفته در اثر تقويت سالم شدم، آن وقت ملتفت شدم که آن نيرو که من را بر خلاف دستورات شرعي مي خواند، نيروي شيطاني بود و از اين راه در صدد اضلال و فريب من بود. بعد از چند روز، خبر ميرزا علي [1] محمّد شيرازي منتشر شد، دانستم که او باطل است در حالي که هنوز اسم او را نشنيده بودم.

کوتاه سخن اينکه اين جهان پر از اسرار پنهاني است، امّا هر جريان نامرئي، جريان رحماني نيست، بلکه بسياري از آنها شيطاني است. مدّعيان کشف و شهود در بسياري از موارد گرفتار تخيّلات و مکاشفات شيطاني مي گردند و آنها را به حساب ملاقات با ابرار مي گذارند و خود و ديگران را به گمراهي مي کشند. با توجّه به اين آيات (وَإِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلي أَوْلِيائِهِم) [2] (قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَناَ آتيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ) [3] و امثال آن حکايت، نبايد به هر رازي دلخوش و به هر آوازي پايبند شويم. بلکه سعادت دنيا و آخرت در پيروي از اين آيه قرآن است.

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقينَ). [4] .

يعني با پيروي از معصومين (محمّد و آل محمّدعليهم السلام) بايد مسير تقوا را طي کنيم.


پاورقي

[1] منتخب التواريخ، ص 843.

[2] انعام، آيه 121.

[3] نمل، آيه 39.

[4] توبه، آيه 119.