خواب شهيد ثاني


شيخ بهائي از پدرش مرحوم شيخ حسين -که از شاگردان برجسته شهيد بوده است- نقل مي کند: صبحگاهي به نزد استاد رفتم. در فکر فرو رفته بود. از سبب آن پرسيدم، فرمود: شب در خواب ديدم که سيّد مرتضي علم الهدي تمام علماي اماميه را دعوت کرده است، همين که من وارد شدم به پا ايستاد و فرمود: نزد شهيد اول (محمدبن مکي) بنشين.

من هم حسب الامر ايشان، نزد شهيد نشستم، امّا بعد از حضور ميهمانها بيدار شدم و اينک به اين خواب فکر مي کنم؛ تصوّر مي کنم مرگم در شهادت باشد.

عاقبت، آن رؤياي رحماني تحقق يافت و در عهد سلطان سليم عثماني در سال (966) هجري قمري، در اثر سعايت بعضي از اهل سنت، دستگير شد و در راه اسلامبول سر از بدن او جدا کردند و براي سلطان [1] آوردند.


پاورقي

[1] ريحانة الادب، ج 3 ص 286 رضويه، ج 1 ص 189.