ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمري


«ابو عمرو، عثمان بن سعيد اسدي عمري» اولين نائب خاص و سفير امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. و در نزد شيعيان مقامي والا دارد.

او به «اسدي» معروف است، چون از قبيله «بني اسد» است.

او را به «عمري» گويند، چون جد مادرش «عمري» بود [1] افزون بر آن، در اين باره گفته شده است که امام عسکري عليه السلام فرمود: به جاي ابو عمرو، او را «عمري» بگوييد، به همين جهت او به «عمري» مشهور شد. [2] .

به او «عسکري» نيز مي گويند چون که در «عسکر» يا «سامرا» سکونت داشت.

ديگر اين که به او «زيات» و يا «سمان» (روغن فروش) مي گويند، به اين جهت که به منظور استتار در فعاليت هاي سياسي - مذهبي، روغن فروشي مي کرد و در قالب روغن فروشي، امولي را که شيعيان به وي مي دادند تا به امامشان برساند. در ظرفهاي روغن مخفي مي کرد و به محضر امام عسکري عليه السلام مي رساند. [3] .

«کشي» نام او را «حفص بن عمر عمري» ذکر مي کند که ممکن است نام مستعار وي در ديدارهاي پنهاني با ساير وکلا باشد. [4] .

«شيخ طوسي» در کتاب «رجال» خود، «عثمان بن سعيد» را، هم از اصحاب امام هادي عليه السلام بر شمرده است و هم از اصحاب امام عسکري عليه السلام.

«کشي» درباره سابقه خدمت «عثمان بن سعيد» در بيت امامت مي نويسد: «او از يازده سالگي به خدمتگزاري نزد امام هادي عليه السلام مشغول بود.»

برخي هم نوشته اند: وي از سن يازده سالگي خدمتگزار ابي جعفر امام جواد عليه السلام بود. [5] .

در هر حال آنچه روشن و قطعي است اين است که «عثمان بن سعيد عمري» از همان دوره جواني و يا نوجواني در بيت عصمت و امامت، افتخار خدمت داشت. او خدمتگزار چند امام بود، و وکيل امام هادي عليه السلام، نيز در ده سال آخر زندگي امام هادي عليه السلام، رهبري سازمان زيرزميني وکالت را به عهده داشت. [6] او رئيس وکلاي امام عسکري عليه السلام بود و تمامي وجوهاتي که پيروان امام عسکري عليه السلام توسط وکلا مي فرستادند، به «عثمان» تحويل داده مي شد و وي به نوبت آنها را به خدمت امام مي برد. [7] و سپس وکيل ويژه و نائب خاص امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شد.

«شيخ طوسي» در اين باره مي نويسد: «احمد بن اسحاق بن سعد قمي» [8] مي گويد:

«روزي به محضر امام هادي، ابي الحسن، علي بن محمد عليه السلام رسيدم و عرض کردم: من گاهي غايب و گاهي حاضرم (يعني گاهي در اينجا هستم و گاهي در نقطه دوردستي هستم) و نمي توانم مسايل شرعي خود را از شما بپرسم. و وقتي هم که حاضرم هميشه نمي توانم به حضور شما برسم. سخن چه کسي را بپذيرم و از چه کسي فرمان ببرم؟

امام فرمود: «اين ابوعمرو (عثمان بن سعيد عمري) فردي موثق و امين است، او مورد اعتماد و اطمينان من است، آنچه به شما مي گويد، از جانب من مي گويد و آنچه به شما مي رساند از طرف من مي رساند.»

بعد از آن که امام هادي عليه السلام رحلت نمود، در يکي از روزها به نزد فرزندش امام حسن عسکري عليه السلام شرفياب شدم و همان سوال را که نزد امام هادي عليه السلام بيان داشته بودم، از امام عسکري عليه السلام پرسيدم. حضرت همان پاسخ امام هادي عليه السلام را تکرار نمود و فرمود: «اين ابوعمر و (عثمان بن سعيد عمري) مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين و نيز مورد اطمينان من در زندگي و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مي گويد و آنچه به شما برساند از جانب من مي رساند.» [9] .

اين سخن حضرت درباره «عثمان بن سعيد عمري» در ميان شيعيان شايع شد و شيعيان او را با عظمت يافتند.

«عبدالله بن جعفر» [10] مي گويد:

بعد از رحلت امام عسکري عليه السلام در يکي از سالها براي زيارت خانه خدا به مکه مشرف شديم و با «احمد بن اسحاق» برخورد کرده و ديديم که «عثمان بن سعيد عمري» همراه با «احمد بن اسحاق» است. به «عثمان بن سعيد عمري» رو کرديم و گفتيم: «احمد بن اسحاق» در نزد ما بزرگوار و مورد اعتماد است. ايشان درباره مقدم و منزلت شما از امام هادي و نيز از امام عسکري عليه السلام چنين و چنان گزارش داده اند. آن دو روايت را برايش ذکر کردم.

هنگامي که «عثمان بن سعيد عمري» اين سخنان امام هادي و امام عسکري عليه السلام را درباره خود شنيد براي قدرداني از لطف خدا که اين چنين مورد عنايت امام قرار گرفته است، به خاک افتاد و خدا را به شکرانه اين نعمت سجده کرد. با مشاهده اين حالت از «عثمان بن سعيد عمري»، «احمد بن اسحاق» و همه آناني که در مجلس بودند، با ديدن اين صحنه گريستند.

«عبدالله بن جعفر» مي گويد: سپس از او پرسيدم: اکنون که تو مورد اعتماد همه شيعيان هستي و دو امام هادي و عسکري عليهماالسلام از وثاقت و اعتماد تو خبر داده اند، تو را به خدا و اين دو امام سوگند مي دهم، آيا امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را با چشم خود ديده اي؟

در اين هنگام به ناگاه اشک بر چشمانش حلقه زد و گريست، سپس گفت: بله من آن حضرت را مشاهده کرده ام و ويژگي هايش اين چنين است. اما مادام که من زنده ام اين خبر را از من به ديگران نقل نکن. [11] .

«شيخ طوسي» مي نويسد: «عثمان بن سعيد عمري»، به دستور حضرت عسکري عليه السلام اموالي را که جمعي از شيعيان «يمن» آورده بودند، از آنان تحويل گرفت.

امام عسکري عليه السلام در برابر اظهارات حاضران مبني بر اين که با اين اقدام، آنان بيشتر «عثمان بن سعيد عمري» را مورد اعتماد مي دانند و احترام وي افزايش يافته است، فرمود: «بله، گواه باشيد که «عثمان بن سعيد عمري» وکيل من است و پسرش «محمد» نيز وکيل پسرم «مهدي» خواهد بود.» [12] .

بنا به روايت ديگري، امام عسکري عليه السلام جانشين خود را به 40 نفر از شيعيان مورد اعتماد؛ نظير «حسين بن ايوب»، «علي بن بلال»، «احمد بن هلال» و «عثمان بن سعيد» معرفي کرد. آن حضرت به اين گروه 40 نفره فرمود: ديگر قادر به رويت او نيستند. آنگاه دستور داد تا در طول غيبت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از «عثمان»، نماينده او، اطاعت کنند. [13] .

پس از رحلت امام حسن عسکري عليه السلام، همين «عثمان بن سعيد عمري» بود که مراسم تغسيل، تکفين و تدفين آن حضرت را عهده دار شد؛ اين خود بر مقام والاي «عثمان بن سعيد» دلالت مي کند. توقيعات امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز توسط او به دست شيعيان مي رسيد.

پس از رحلت امام حسن عسکري عليه السلام، همين «عثمان بن سعيد عمري» بود که مراسم تغسيل، تکفين و تدفين آن حضرت را عهده دار شد؛ اين خود بر مقام والاي «عثمان بن سعيد» دلالت مي کند. توقيعات امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز توسط او به دست شيعيان مي رسيد.

پس از رحلت امام عسکري عليه السلام گروهي از شيعيان «قم» و ديگر نقاط «ايران» اموالي را براي امام يازدهم، به «سامرا» آوردند؛ وقتي به «سامرا» رسيدند، گفتند: امام عسکري عليه السلام رحلت نموده است. گروهي «جعفر» را جانشين امام عسکري عليه السلام معرفي کردند، «جعفر» از آنان خواست تا اموال را به او تحويل دهند، ولي هيئت قمي ها تحويل اموال را مشروط به پاسخ گويي سوالات قرار دادند، و او نتوانست پاسخ پرسشها را بدهد تا اموال را دريافت کند. بنابراين، بدون اين که اموال را به «جعفر» تحويل دهند از «سامرا» برگشتند، در بيرون از شهر پيک سري امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آنان را به حضرت راهنمايي کرد و امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يکايک خصوصيات و نشانه هاي اموال را بيان فرمود و آنان مال ها را تحويل امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دادند. آنگاه امام عليه السلام فرمود: ديگر اموال را به «سامرا» نياوريد، از اين به بعد آنها را به وکيل و نماينده من (عثمان بن سعيد) در «بغداد» بدهيد. [14] .

«عثمان بن سعيد» بعد از رحلت امام عسکري عليه السلام از «سامرا» به «بغداد» رفت و در منطقه «کرخ» (محل سکونت شيعيان) ساکن شد و در آنجا تا پايان زندگي، امور دفتر نيابت را سرپرستي مي کرد. او به شيوه دوران امامت امام عسکري عليه السلام نامه ها و اموالي را که شيعيان براي «ناحيه مقدسه» ارسال مي داشتند، دريافت مي نمود. [15] .

«شيخ طوسي» در اين باره مي نويسد:

توقيعات صاحب الامر عليه السلام، توسط او و فرزندش «محمد» به شيعيان و خواص پدرش مي رسيد. اين توقيعات شامل اوامر و منهيات امام و پاسخ مسائل شيعيان بود. دست خط توقيعات عينا مشابه دست خط نامه هاي امام حسن عسکري عليه السلام بود. شيعيان بر عدالت هر دو نفر اتفاق نظر دارند.

پس از درگذشت «عثمان بن سعيد» [16] ، فرزندش «محمد» او را غسل داد و در قسمت غرب «مدينة السلام» در خيابان ميدان در جهت قبله «مسجدالذرب»، دفن نمود.... و ما آشکارا از هنگام ورود به «بغداد» در سال (480 ه -) تا (430 ه -) او را زيارت مي کرديم، سپس ‍ آنجا را «ابومنصور بن فرج» بازسازي کرد و قبر به صورت نيکويي درآمد، بر بالاي آن ضريحي در زير سقفي قرار دارد، همسايگان محل به زيارت او مي آيند و از وي تبرک مي جويند. گويند که او مردي صالح بوده و نيز مشهور است که برادر رضاعي امام حسين عليه السلام است و از حقيقت امر خبر ندارند و آن همين طور است تاکنون که سال (444 ه -) است. [17] .


پاورقي

[1] شيخ طوسي در کتاب الغيبة، ص 214 مي نويسد: و انما سمي العمري لما رواه ابونصر هبة الله بن محمد بن احمد الکاتب، ابن بنت ابي جعفر العمري - رحمة الله - قال ابونصر: کان اسديا فنسب الي جده فقيل العمري به نوشته «جواد علي»، پدر بزرگ عثمان، عمرو بن حريث صيرفي کوفي بود (تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عليه السلام، دکتر جاسم حسين، ص 141).

[2] الغيبة، شيخ طوسي، ص 214.

[3] همان؛ بحارالانوار، ج 51، ص 344.

[4] اختيار معرفة الرجال، (معروف به رجال کشي)، ص 523؛ تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عليه السلام، دکتر جاسم حسين، ص 149.

[5] علامه حلي در «خلاصه» مي نويسد: عثمان بن سعيد بفتح السين، العمري بفتح العين يکني اباعمرو السمان، يقال له الزيات الاسدي من اصحاب ابي جعفر محمد بن علي الثاني عليه السلام، خدمه و له احدي عشرة سنة و له اليه عهد معروف، و هو ثقة جليل القدر وکيل ابي محمد عليه السلام

ابن شهرآشوب هم در «مناقب» درباره وي مي نويسد: ان عثمان بن سعيد العمري کان بابا لابي جعفر محمد بن علي النقي عليه السلام.

بين سخن علامه حلي و ابن شهرآشوب از يک سو و از سوي ديگر کلام شيخ طوسي در اين باره تنافي دارد. چون يکي مي گويد: عثمان بن باب امام جواد عليه السلام و از 11 سالگي نزد آن حضرت خدمت مي کرد و ديگري مي گويد: از 11 سالگي خادم امام هادي عليه السلام بود. مرحوم خويي در کتاب گرانسنگ «معجم رجال الحديث» بعد از ذکر اين تعارض مي نويسد:

اقول: ان ما ذکره ابن شهرآشوب و العلامة لا يجمع ما ذکره الشيخ من ان عثمان بن سعيد خدم الامام الهادي عليه السلام و له احدي عشرة سنة، والله العالم بحقيقة الامر، (جلد 11، صفحه 113). و نيز تنقيح المقال درباره عثمان بن سعيد، بحث تحقيقي خوبي دارد. ر. ک: ذيل ترجمه عثمان بن سعيد.

[6] رجال کشي، (اختيار معرفة الرجال)، شيخ طوسي، ص 526.

[7] همان، 580؛ تاريخ سياسي امام دوازدهم عليه السلام، دکتر جاسم حسين، ص 149.

[8] احمد بن اسحاق بن سعد اشعري قمي، از بزرگان شيعه است. از امام جواد عليه السلام و نيز از امام هادي عليه السلام روايت نقل کرده است. شيخ طوسي درباره عظمت اين عالم جليل القدر مي نويسد:

احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک بن الاحوص الاشعري، ابوعلي: کبيرالقدر، و کان من خواص ابي محمد عليه السلام و راءي صاحب الزمان عليه السلام و هو شيخ القميين. (معجم رجال الحديث، خويي، ج 2، ص 47).

[9] اختيار معرفة الرجال، ص 215؛ منتخب الاثر، لطف الله صافي، ص 392 - 393.

[10] عبدالله بن جعفر بن حسن بن مالک بن جامع حميري، ابوالعباس قمي، شيخ و بزرگ قمي ها از علماي بزرگ شيعه است که کتاب هاي زيادي نوشته است. شيخ طوسي در کتاب رجالش او را از اصحاب امام هشتم، نهم، دهم و يازدهم شمرده است. (معجم رجال الحديث، ج 10، ص 139 - 140).

[11] الغيبة، شيخ طوسي، ص 215؛ بحارالانوار، ج 51، ص 345.

[12] الغيبة، شيخ طوسي، ص 216؛ منتخب الاثر، صافي، ص 394.

[13] کمال الدين، شيخ صدوق، و تمام النعمة، ج 2، ص 435؛ تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عليه السلام، ص 142 و 143.

[14] کمال الدين و تمام النعمة، ج 2 ص 478.

[15] مکتب در فرآيند تکامل، مدرسي طباطبائي، ص 129 - 130.

[16] سال در گذشت عثمان بن ابوسعيد را به دست نياورديم.

[17] اعيان الشيعه، علامه سيد محسن اميني، جزء مربوط به امام مهدي (عليه السلام).