حکومت قانون خدا


در اين سياست حکومت مردم بر مردم از ميان مي رود و حکومت خدا بر مردم پديد مي آيد. قانون الهي در جامعه بمعرض اجرا و عمل در خواهد آمد، قانوني که کسي در برابر آن حق چون و چرا نداشته باشد و از پذيرش حکومت آن احساس حقارت نکند. مردم قانون الهي را پذيرفته و به آن تن در مي دهند بدان خاطر که از اغراض شخصي و هواهاي نفساني دور و بر کنار است در اختيار طبقه خاص و بنفع گروهي معدود نيست. مصالح و مفاسد بشريت را در نظر دارد، آينده - نگري دارد. مردم تن به پذيرش قانون الهي مي دهند زيرا مي دانند خداوندگاري آن را پديد آورده که حکمت و مصلحت افراد را در نظر دارد، گذشته را چون حال مي بينند، آينده را چون امروز در مي يابد. مي تواند خير و صلاح بشريت را پيش بيني کند و براي رعايت حال همگان مفيد واقع شود. قانون الهي بتمام جوانب حيات بشر توجه دارد و آن چنان نيست که بعدي از ابعاد حيات آدمي را فرو گذارد، حقي را از کسي ناديده گيرد. کسي در برابر آن مصونيت ندارد، حتي خود حاکم، هيچ کس نمي تواند از اجراي آن سرباز زند حتي پاسدار و مراقب اجرائي آن.