خواست خدا


خداوندي که انسان را آفريد او را بيهوده و بازيچه نيافريد. نخواست که او موجودي ذليل، توسري خور، بدبخت و سيه روز باشد. او نخواست که انسانها برخي برده بوده برخي ديگر، باشند و زجر بکشند و به ادامه حيات ننگين خود بپردازند. خداوند نمي خواهد و نمي پسندد که در زمين ظلم و سيه روزي باشد،



[ صفحه 56]



نمي خواهد که مردم تيره بخت و گرفتار باشند، نمي پسندد که عده اي در کمال عيش و نوش و اسراف و استراحت باشند و عده اي ديگر در عين سيه روزي. او به اين امر راضي نيست و سکوت و سکون انسانها را در برابر اين جريان نمي پسندد. خداوند نمي خواهد که زمين مرکز فساد باشد عده اي از گمراهان و فاسدان در آن به خونريزي و ستم مشغول باشند. خواست او اين است گهواره زمين آن سياست را پيدا کند که مهد پرورش خليفه الله باشد، زمين محل عبادت و سجده گاه بندگان پاک و خالص باشد. پس خواست او موافق با حرکت اصلاحي جهان است.