چگونه مي توان نجات يافت؟


با در نظر گرفتن اين نکته ي مهم که اميد امکان ندارد در خلأ تفکر و خيال و تفال پديدار شود؛ مگر اينکه پشتوانه ي آن انگيزه و احتمالاتي باشد که آنرا مساله اي وارد و مورد قبول فکر آدمي گرداند.

آيا تصور تکامل يافته اي جهت تحقق آرمان هاي خوشبختي انسان در ساختن يک زندگي امن و آرام توام با صلح يافت مي شود؟

آيا يک انديشه ي فراگير وجود دارد که انسان با اعتقاد به آن و پياده نمودنش اين اطمينان قلبي را پيدا کند که خوشبختي و حيثيت و آسايشي را که طي سالها و اعصار تاريخ از آن محروم بوده مي تواند بدست آورد؟

و به عبارت ديگر: آن نقشه ي احتمالي براي آينده ي انسان که بتوان بر مبناي آن به نجات و رهائي و رستگاري خود اميدوار بود کدام است؟

چندي پيش انظار مردم متوجه موسسات و سازمانهاي بين المللي شده بود که دفاع از مسائل انساني را بعهده گرفته و شعارهاي حقوق بشر و امنيت و استقلال آدمي را سر داده بودند.

مانند: سازمان ملل متحد و شوراي امنيت، جنبش عدم تعهد، سازمان عفو بين المللي و يا کنفرانس شمال و جنوب.... و نظائر آن از موسسات بين المللي که انظار مردم



[ صفحه 41]



ستمديده و رنج کشيده را براي مدتي دراز متوجه خود کرد....

اما آيا اين موسسات توانستند درد و جنگ و استعمار و مشکلات را از زندگي آدمي دور کنند؟ و آيا براي انسان کمترين اميدي باقي مانده و يا اينکه در بن بستي از نوميدي قرار گرفته است؟

همين کافي است که بگوئيم براي انسان ثابت شده است که اين موسسات موفق به تامين خوشبختي و امنيت و آرامش ملل جهان نشده و بدين دليل از آنها نوميد شده است.

پس نقشه ي احتمالي اصلاح جهان و نجات بشريت کدام است؟ و آيا براي انسان مقدر شده است که از همان روزي که پا بعرصه وجود نهاده تا زمانيکه روز رستاخيز فرا رسد يک زندگاني محکوم به نابودي و همراه با درد داشته باشد؟

آيا در آينده، بشر از لحظات خوشبختي و شادکامي خود بر روي کره زمين احساس رضايت و سعادت خواهد نمود؟