ائمه(عليهم السلام) ميزان حق


صفت ديگرى را كه حضرت على(عليه السلام) در توصيف ائمه(عليهم السلام) ذكر مى كند، جايگاه آن ها در برابر حق و باطل است. حق به وسيله آن ها برمى گردد و در جايگاه خود قرار مى گيرد، و نيز به وسيله آن ها است كه باطل دور مى شود و مى رود. زيرا امامان معيار حق و باطل اند و از پليدى پاك و منزه هستند. فقط آن ها مى توانند حق را احيا، و باطل را از بين ببرند كه ديگران يا آشنا به حق نيستند، و يا دل داده باطل هستند از اين رو نمى توانند در ميدان حق و باطل، حق را برويانند و باطل را بميرانند.



تنها حُجَج الهى هستند كه آگاه اند و از آزادى كامل برخوردارند. آن ها داراى عصمتى هستند كه نه جهل در آن راه دارد و نه كشش به غير حق، آن را تهديد مى كند. آن ها هم عارف به حق هستند و هم دشمن باطل اند، زيرا از عبوديت، سرشار و از غير حق آزادند.



حضرت در پايان، امر به تعقل در دين كرده و چگونگى آن را بيان مى كند، كه با تعقّل و آگاهى و انديشه، انسان به نيازمند بودنِ به دين و كتاب و نيز امام معصوم، پس از نبى رهنمون مى شود. تعقل است كه انسان را به يقين مى رساند و مى فهماند كه فقط امام، داراى عصمت است و مى تواند نگه دار و حافظ حق باشد و باطل را ريشه كن كند. سنجش ما از دين و حق، نبايد بر اساس شنيده ها و گفته ها باشد، گفته ها و شنيدنى ها، از آگاهى و ثبات برخوردار نيستند و از شائبه باطل پيراسته نمى باشند و از دسيسه و فتنه نيز خالى نيستند.



چنانچه عبارت «عقلوا» ماضى( [32] ) خوانده شود، حضرت صفت ديگرى از ائمه را بيان مى كند كه آن ها دين را چنانكه بايد، شناختند وفراگرفتند وبه كار بستند وآن را از تحريف نگه داشتند، نه شناختى كه منحصر به شنيدن باشد وشنيده را به ديگران گفتن، كه راويان دانش بسيارند ولى نگهدارندگان وپاسداران آن اندك اند.



سيوطى در تفسير درّالمنثور، در ذيل آيه (... وَتَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ)( [33] ) چند روايت نقل مى كند كه دلالت دارد بر اين كه مراد از «اذن واعيه» اميرالمؤمنين(عليه السلام) است واين قسمت از كلام حضرت، توضيح همين تعبير قرآنى در حق اهل بيت(عليهم السلام) است.

پاورقي

32] ـ در روضه كافى به صورت امرآمده است، ولى در نهج البلاغه به صورت ماضى نقل شده است.



[33] ـ حاقّه: 12.