بيان روايات وارده در فضل تقيّه


مطلب دوّم : در بيان اخبارى است كه در مدح تقيّه و تأكيد در آن و مذمّت شديد در ترك آن وارد شده است ، پس در اين مقام دو مقصد است :







بيان روايات وارده در فضل تقيّه



مقصد اوّل : در ذكر آنچه در مدح تقيّه وارد است ، كه به ذكر پنج حديث اكتفا مى شود :



حديث اوّل : در كتاب « كافى » از حبيب بن بشر از حضرت صادق (عليه السلام)روايت شده كه حضرتش فرمود :



« از پدر بزرگوارم شنيدم كه مى فرمود : به خدا قسم بر روى زمين نزد من چيزى محبوب تر از تقيّه نيست ، اى حبيب ! هركس تقيّه كند خداوند او را بلند مرتبه مى فرمايد ».( [5] )



حديث دوّم : در همان كتاب روايت شده از ابوعمروكناسى از آنحضرت صلوات الله عليه كه فرمود :



اى ابا عمرو ! اگر چنانچه تو را حديث نمايم به حديثى ، يا فتوا دهم به فتوائى ، بعد از اين بيائى و از آن پرسش كنى خبر دهم تو را به خلاف آنچه خبر داده بودم يا فتوا داده بودم ، به كدام يك از آنها اخذ مى كنى ؟



عرض كردم : قول دوّم را گرفته و ديگرى را كنار مى گذارم .



فرمود : در اين صورت راه درست را انتخاب كرده اى اى ابا عمرو! خداوند ابا دارد جز آنكه در پنهانى عبادت شود ، به خدا قسم اگر چنانچه بر همين نحو عمل كنيد همانا براى من و شما بهتراست ، و خداوند عزّوجلّ ابا دارد از براى من و شما در دين خود جز تقيّه نمودن را» .( [6] )



حديث سوّم : و نيز در آن كتاب از واسطى روايت كرده كه آنحضرت (عليه السلام)فرمودند:



« احدى به درجه تقيّه اصحاب كهف نرسيد ، و آنان بر اين نحو بودند كه در عيدهاى كفّار حاضر مى شدند و زنّارها را مى بستند ، پس خداوند اجر آنها را دو برابر عطا فرمود » .( [7] )



حديث چهارم : و نيز عبدالاعلى از آنحضرت (عليه السلام)روايت نموده كه گفت : شنيدم از امام صادق (عليه السلام)كه مى فرمود :



« همانا تحمّل امر ما مجرّد تصديق و قبول نمودن آن نيست ، از بلكه پنهان كردن و حفظ آن از غير اهلش مى باشد ، پس سلام به شيعيان ما برسان ، و به آنهابگو : خداوند رحمت كند آن بنده اى را كه مردم را بسوى خود دوست نمايد ، و مردم را به آنچه قبول و باور نمايند حديث كند ، و آنچه را انكار مى كنند از آنها پنهان كند .



پس فرمود : به خدا قسم حال كسيكه كلامى مى گويد كه ما كراهت داريم (سر ما را فاش مى كند) كمتر از حال آن كسى نيست كه در حال جنگ با ما است ، پس اگر چنين شخصى را مشاهده كرديد بسوى او رفته و او را از آن عمل باز داريد ، و اگر از شما نپذيرفت كسى را كه از او مى ترسد بسوى او فرستاده تا او را وادار به ترك آن عمل كند ، همانطور كه اگر كسى از شما طلب حاجت كند و با ملاطفت و نرمى حاجت او را روا كند ، پس ملاطفت و نرمى نموده در حاجت من.



يعنى : همچنانكه در رفع نيازهاى خود با مردم با ملاطفت و نرمى رفتار مى كنيد ، در پذيرش امر ما نيز با مردم با نرمى و ملاطفت رفتار كنيد .( [8] )



حديث پنجم : و نيز در كتاب « كافى» از عيسى بن ابى المنصور روايت شده كه گفت : شنيدم كه حضرت صادق (عليه السلام)فرمود :



« نفس كشيدن كسيكه از براى مامهموم و بخاطر خللى كه به ما رسيده غمگين باشد ، به منزله تسبيح است ، و همّ او براى امرى كه متعلّق به ما باشد به منزله عبادت است ، و كتمان سرّ ما به منزله جهاد در راه خدا است ».( [9] )


پاورقي

[5] ــ كافى ج 2 ص 217 حديث 4 .



[6] كافى ج 2 ص 218 حديث 7 .



[7] كافى ج 2 ص 218 حديث 8 .



[8] ــ كافى ج2 ص222 حديث5 .



[9] ــ كافى ج2 ص226 حديث16 .