نبرد اهواز




پس از شكست نيروهاى سفيانى بدست زمينه سازان ايرانى و يمنى ، طبيعى است كه عراق تحت قلمرو حكومت حضرت مهدى (ع ) و ياران وى در مى آيد و شكست معجزه آساى مجدد سفيانى در حجاز عامل كمك كننده اى در تثبيت قدرت ياوران مهدى (ع ) در عراق مى گردد. بويژه روايات خاطرنشان مى سازد كه نيروهاى زمينه سازان ، پس از شكست قواى سفيانى ، در عراق مستقر مى شوند و جهت بيعت با امام مهدى (ع ) گروهى را به حجاز نزد آن حضرت مى فرستند. از امام باقر (ع ) روايت شده است كه فرمود:

((ياران درفش هاى سياه كه از خراسان به سوى كوفه مى آيند در آنجا فرو مى آيند و چون مهدى (ع ) ظهور مى كند گروهى را جهت بيعت بسوى او مى فرستند.)) (170)

همين روايت را ابن حماد در نسخه خطى خود روايت كرده :

((ياران درفش هاى سياه از خراسان به كوفه روى مى آورند و چون مهدى (ع ) در مكه ظهور نمايد، گروهى را جهت بيعت نزد وى مى فرستند.)) (171)

ولى با وجود عواملى كه ايجاب مى كند سفيانى در عراق بطور كلى شكست بخورد، رواياتى وجود دارد كه از درگير شدن نيروهاى وى در عراق سخن مى گويد و اين بار سفيانى با تنها نيروى امام مهدى (ع ) درگير مى شود در حاليكه آن حضرت ، شعيب بن صالح ، فرمانده نيروهاى ايرانى را به فرماندهى كل نيروهاى خود كه بخش عظيمى از آنان ايرانى و يمنى و از ساير سرزمين هاى اسلامى مى باشند، انتخاب مى كند.

برخى از روايات تنها از نبرد دروازه استخر ياد مى كند و آن را به عنوان جنگى بزرگ بين نيروهاى سفيانى و سپاهيانى حضرت مهدى (ع ) توصيف مى كند.

و استخر شهرى قديمى در جنوب ايران در منطقه اهواز است كه در صدر اسلام ، آباد بوده است و آثار آن نزديك شهر نفت خيز ((مسجد سليمان )) هنوز ديده مى شود. بلكه نقل مى كنند كه شهر استخر را حضرت سليمان پيامبر (ع ) بنا نمود و در فصل زمستان در آنجا حكمرانى داشته است و گويا مسجد سليمان ، مسجدى بوده است كه حضرت سليمان (ع ) آنرا ساخته است .

دو روايت وجود دارد كه محل گرد آمدن نيروهاى ايرانى را منطقه ((بيضاء استخر)) معين مى كند يعنى منطقه سفيد رنگى در شهر استخر و بنظر مى رسد كه همان بلنديهاى نزديك مسجد سليمان باشد كه به ((كوه سفيد)) معروف است . همچنين دو يا سه روايت ، خاطرنشان مى سازد كه هنگامى كه امام مهدى (ع ) از مدينه منوره به عراق عزيمت مى فرمايد نخست در بيضاء استخر فرود مى آيد و ايرانيها با آن حضرت بيعت مى نمايند و به فرماندهى امام مهدى (ع ) در آنجا وارد كارزارى سخت با لشكريان سفيانى شده و او را شكست مى دهند..

در پى اين نبرد حضرت مهدى (ع ) ((با هفت كجاوه نور از نور وارد عراق مى گردد كه مردم نمى دانند كه وى در كداميك از آنهاست )) و ما آن را در مبحث نهضت ظهور بيان خواهيم كرد.

در نسخه خطى ابن حماد از على (ع ) روايت شده است كه فرمود: ((وقتى سواران سفيانى به سوى كوفه رفتند، گروهى را در جستجوى اهل خراسان مى فرستد و در اين حال اهل خراسان به طلب مهدى بيرون مى آيند آنگاه هاشمى با درفش هاى سياه در حاليكه شعيب بن صالح در پيشاپيش آنها حركت مى كند با امام مهدى ملاقات مى كند و همچنين آن حضرت در محل دروازه استخر با ياران سفيانى برخورد مى كنند و بين آنها نبردى بزرگ رخ مى دهد. در اين هنگام درفش هاى سياه آشكار مى شود و سواران سفيانى پا به فرار مى گذارند)) در اين بحبوحه مردم آرزوى ديدار مهدى (ع ) را داشته و او را مى جويند.)) (172)

معناى جمله ((هاشمى با او ملاقات مى كند)) يعنى حضرت مهدى (ع ) و هاشمى خراسانى فرمانده نيروهاى ايرانى يكديگر را ملاقات مى كنند، چنانكه روايت بعدى صريحا بر آن دلالت دارد، يعنى گروههاى ايرانى در جستجوى امام مهدى (ع ) بيرون مى آيند تا با او بيعت نموده و در كنار آن حضرت ، عليه دشمنان به نبرد بپردازند. از اين رو متوجه جنوب ايران نزديك مرزهاى خشكى حجاز، از ناحيه بصره مى گردند، در اين هنگام است كه فرمانده آنها هاشمى خراسانى و سپاهيان وى با حضرت ملاقات مى كنند، به اين معنى كه امام مهدى ارواحنا فداه ، پس از آزاد كردن حجاز و حركت به سمت جنوب ايران ، با آنان ملاقات مى كند، آنگاه نبرد ياد شده با نيروهاى سفيانى كه روايت اشاره مى كند به اينكه آنها وارد جنوب ايران و عراق مى شوند، بوقوع مى پيوندد.. و شايد اين بار آنها نيروهاى خود را با نيروهاى غربى از طريق خليج فارس و بصره وارد نبرد مى كنند، چنانكه خواهد آمد.

روايتى ديگر در نسخه خطى ابن حماد ص 86 مى گويد:

((سفيانى در جنگ خود در عراق ، لشكريانش را در سراسر جهان پخش مى كند.))

و اين نكته نشانگر گستردگى و پراكندگى نيروهاى وى در عراق و مرزهاى ايران و عراق مى باشد كه فرض حضور نيروى دريائى سفيانى و هم پيمانان غربى وى را در خليج فارس تاءييد مى كند.

روايت ذيل آمدن حضرت مهدى (ع ) به جنوب ايران را بيان و نيز جنگ دروازه استخر يا كوه سفيد را توصيف مى كند. ولى متاءسفانه در متن روايت ، نوعى آشفتگى وجود دارد:

((سفيانى لشكريان خود را پس از ورود به كوفه و بغداد در سراسر دنيا منتشر مى سازد و از ناحيه ماوراءالنهر، از اهل خراسان ، ترس و وحشتى به او مى رسد، آنگاه سپاهيان مشرق (به لشكريان سفيانى هجوم مى آورند و آنها را بقتل مى رسانند) وقتى اين خبر به او مى رسد سپاهى گران به استخر مى فرستد و در اين زمان (سفيانى و نيروهايش ) و حضرت مهدى (ع ) و هاشمى در كوه سفيد برخورد مى كنند و در آنجا بين آنها كارزارى چنان بزرگ بوقوع مى پيوندد كه سواران ، خون را به ساقهاى پاى اسبان خود مى رسانند.))

روايت نخستين تاءثير شگرفى را كه در اثر شكست نيروهاى سفيانى در نبرد اهواز بوجود مى آيد، ياد مى كند كه در هواداران حضرت مهدى (ع ) در ميان ملتهاى مسلمان موجى بر پا مى كند بطوريكه براى پيوستن به آن حضرت و بيعت با وى دست به حركت و جنبش مى زنند.

((در اين هنگام مردم آرزوى ديدار حضرت مهدى را مى كنند و او را جستجو مى نمايند))

به هر حال ، روايات راجع به جنگ هاى سفيانى در عراق بعد از فرو رفتن لشكر او در منطقه حجاز، هر گونه كه باشد، آنچه كه در آن ترديدى نيست اين است كه بعد از اين حادثه ، وارد مرحله عقب نشينى و شكست مى گردد. و تمام سعى او صرف حفظ و نگهدارى قلمرو حكومت خود يعنى سرزمين شام و نيز تقويت آخرين خط دفاعى فلسطين و قدس و آمادگى در برابر حمله نيروهاى حضرت مهدى (ع ) مى شود.

روايات ، در مورد جنگهاى سفيانى با حضرت مهدى (ع ) و يارانش ، تنها به ذكر نبرد فتح بزرگ ، فتح مقدس و آزادى فلسطين مى پردازد كه جنگ پايانى وى خواهد بود و به شكست هم پيمانان يهودى و غربى وى مى انجامد.


پاورقي



170- بحار ج 52 ص 217.

171- نسخه خطى ابن حماد ص 88.

172- نسخه اى خطى ابن حماد ص 86.