فرد گرائي مسيحيت و جامعه گرائي اسلام
ملتي ديگر ، برداشتش از شهادت ، موفقيت است و عكس العملش جشن و شادي
است و نتيجه آن برداشت و اين عكس العمل ، روحيه نيرومند و اعتلا جوست .
اين بود حاصل اشكال و ايرادي كه آن شخص و اشخاص ديگر گرفته و مي گيرند .
من مي خواهم همين مساله را تحليل كنم و ثابت كنم كه اتفاقا قضيه بر
عكس است ، شادي كردن در شهادت شهيد از بينش فردگرائي مسيحيت ناشي
مي شود و گريه بر شهيد از بينش جامعه گرائي اسلام .
البته من در مقام توجيه عمل عوام الناس كه خود قبلا انتقاد كردم نيستم
. گفتم كه برخي از مردم ما به امام حسين فقط به چشم يك آدم نفله شده و
يك مظلوم كه كشته شدنش صرفا ترحم انگيز است و از ناحيه او هيچ اقدام
قهرمانانه و تحسين آميز صورت نگرفته است مي نگرند .
من در مقام توضيح فلسفه اصلي توصيه هائي هستم كه از طرف پيشوايان ما در
مورد گريه بر شهيد وارد شده است . و البته افرادي كه با فرهنگ اسلامي
عميقا آشنا هستند ، با توجه به همين فلسفه در عزاداري ابا عبدالله شركت
مي نمايند .
من نمي دانم كه مساله جشن و شادماني به نام شهادت مسيح از چه زماني و
وسيله چه كسي ابداع شده است ؟ اما مي دانيم كه در اسلام گريه بر شهيد
توصيه شده است ، لااقل در