مهدي موعود منتظر حسيني و از فرزندان امام حسين بن علي است نه


از جمله پيشگوئيهاي پيامبر اکرم صلي اللّه عليه و آله در رابطه با مشخصات نسبي و ويژه گيهاي خانوادگي امام مهدي منتظر(عليه السلام)موضوع حسيني بودن او ست که حضرتش با تعبيرات مختلف جدّ پدري آن امام بزرگوار را ابوعبداللّه، حسين بن علي بن ابي طالب معرفي و اعلام فرمود.

البته بشرحي که بعداً ملاحظه مي شود حداقل يکصد و بيست و هشت نفر از اعلام حديثي و تاريخي اهل تسنن در مصادر حديثي و منابع تاريخي مربوطه اعتراف به ولادت حضرت مهدي در حدود نيمه دوم قرن سوم هجري نموده و عموما به سلسله نسب پدري آن بزرگوار که از امام حسن عسکري منتهي به امام حسين بن علي بن ابيطالب مي شود تصريح کرده اند و ديگر جاي هيچگونه شکي نيست که حضرت مهدي موعود منتظر حسيني است و چندان نيازي به طرح عنوان حسيني بودن آن بزرگوار نخواهد بود.

ولي جهت آگاهي خوانندگان به حقايق تاريخي وکشف وبرملاشدن دروغبافي وبي راهه روي مدعيان حسني بودن مهدي منتظر، لازم دانستيم توجه خوانندگان رابه اين مطلب جلب تاسيه روي شود هر که در او غش باشد.

واينک اسامي تعدادي از ناقلين و معترفين به حسيني بودن حضرت مهدي عج:

1ــ علامه محقق اديب ابن قتيبه دينوري (276) در غريب الحديث نقل از امام امير مؤمنان علي عليه السلام نموده که مهدي را مطرح نمود و فرمود: «انّه من ولد الحسين عليه السلام،همانا که مهدي از فرزندان حسين باشد...، و ذکر حليته فقال: رجل اجل الجبين...»

[شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 281 و 19/130]

2ــ حافظ ابوالحسن علي بن عمر دارقطني شافعي (متوفاي 385) ــ به نقل البيان گنجي شافعي آخر باب نهم و قندوزي در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهارــ در «الجرح و التعديل» ذيل روايت مفصلي از ابوسعيد خدري (که بيانگر بيمارشدن پيامبر اکرم و رفتن فاطمه به عيادت و ديدار آن بزرگوار و ايراد و اعلام آن حضرت باروي سخن به فاطمه، شش امتيازي را که خداوند بدان خاندان عنايت فرموده مي باشد) آورده است که پيامبر (صلي الله عليه وآله)فرمود: از جمله امتيازات ششگانه اينکه: مهدي اين امت که عيسي پشت سرش نماز ميخواند از ما خاندان باشد،

سپس دست بر شانه حسين ــ که حاضر در مجلس بود زد و فرمود: «مِن هذا مهديُّ الامّة»

از اين (حسين) باشد مهدي (منتظر اين) امت.

نيز قندوزي در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهار صفحه 590 اين فراز از حديث را آورده است.

3ــ حافظ ابونعيم اصفهاني (430هـ) در کتاب «اربعون حديثاً في المهدي» به عنوان حديث ششم با ذکرسند نقل از حذيفه رض نموده که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله)باايراد خطبه و خبردادن از رخدادهاي جهان فرمود:

«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول اللّه عزوجل ذلک اليوم، حتي يبعث رجلا من ولدي اسمه اسمي.

فقام سلمان رض فقال: يا رسول اللّه، من ايّ ولدک هو؟

قال: من ولدي هذا و ضرب بيده علي الحسين عليه السلام» [1] .

توضيحا اين روايت را ديگر نامبردگان ذيل بهمين مضمون و با کمي اختلاف در تعبيرات نقل کرده اند که بخاطر محدوديت مقاله از ذکر متون مربوطه تا فرصت بعدي معذرت مي خواهيم

4ــ اخطب خطباء خوارزم موفق بن احمد مکي خوارزمي (586) در مقتل الحسين اوائل فصل هفتم ص 146.

5ــ شيخ الاسلام ابوالعلاء حسن بن احمد بن حسن عطار همداني ــ صاحب «اربعون حديثا في المهدي» ــ (569 هـ) بشرح مندرج در «فرائد السمطين» و به نقل «مناقب کاشي ــ مخطوط و موجود در کتابخانه آيت اللّه مرعشي در قمــ».

6ــ ابن ابي الحديد (656) در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 281 ــ 282 وج 19 ص130 بااشاره به نقل ابن قتيبه در«غريب الحديث» از علي(عليه السلام).

7ــ محمد بن يوسف گنجي شافعي (مقتول سنه 658) در «البيان في اخبار صاحب الزمان» ص 90 چاپ نجف باب نهم به نقل از «الجرح و التعديل» دارقطني،

8ــ يوسف بن يحيي مقدسي شافعي سلمي (685) در «عقد الدرر في اخبار المنتظر» چاپ 1399 مکتبه عالم الفکر مصر،

باب اول ص 24 بنقل از «صفة المهدي» ابونعيم از حذيفه

آخر باب 2 ص 32 بنقل از مصدر فوق

باب 4 فصل 2 ص 89 بنقل از جابربن يزيد جعفي از ابوجعفر (امام باقر ع) و ص 95 بنقل از امام اميرالمؤمنين عليه السلام،

باب ششم تحت عنوان: في تصريح النبي بانّ المهدي من ولد الحسين بنقل از دارقطني صاحب «الجرح و التعديل»

اواسط باب 4 ص 127 بنقل از فتن نعيم بن حماد از عبداللّه بن عمرو

باب نهم فصل سوم ص 223 از «صفة المهدي» حافظ ابونعيم و حافظ ابوعبدالله نعيم بن حمّادو«معجم»حافظ ابوالقاسم طبراني ازعبداللّه بن عمرو

9ــ محب الدين طبري (694) در «ذخائر العقبي» ص 136ــ137،

10ــ شيخ ابراهيم بن محمد بن مؤيد بن عبداللّه جويني خراساني (730) در «فرائد السمطين ــ في فضائل المرتضي و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهمــ» ج 2 ص 325ــ326 شماره 575 با ذکر سند منتهي به حافظ ابوالعلا حسن عطار همداني.

11ــ حافظ شمي الدين ذهبي (748) در ميزان الاعتدال ج 2 ص 382 ذيل نام عباس بن بکار ضبي

12ــ سيدعلي شهاب همداني (786) در «مودة القربي و اهل العباء» مندرج در «ينابيع الموده قندوزي ص 308 چاپ نجف» مودّه دهم ضمن چند روايت مختلف و هم مضمون.

13ــ محمد بن محمود حافظي معروف به خواجه پارسا (822) در «فصل الخطاب»مشروحاحضرت مهدي راازفرزندان امام حسن عسکري دانسته واعلام نموده [ينابيع الموده باب 65، ص 464 چ نجف]

14ــ ابن حجر عسقلاني (852) در «لسان الميزان» ج 3 ص 300 طبق متن فرائدالسمطين.

15ــ ابن صبّاغ مالکي (855) در «فصول المهمّه في معرفة الأئمة» ص 277 بنقل از ابونعيم عين آنچه را که از حذيفه آوده.

16ــ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (1294) در«ينابيع المودة» اواخر باب 54 ص 197 چاپ نجف بنقل از مودة القربي همداني.

اوايل باب 77 ص 534 بنقل از علي (ع) از پيامبر (ص) و از سليم بن قيس از سلمان حديثي را که با روي سخن به حسين فرمود: «...انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم المهدي» بنقل از حمويني و خوارزمي، و بنقل از ابن عباس با تعبير «و تسعة من ولد الحسين مطهرون» از حمويني

اواسط باب 94 ص 588 بنقل از اربعين حافظ ابونعيم از حذيفه در پاسخ سئوال سلمان از پيامبر اکرم پيرامون نام فرزندش ــ که مهدي از اولاد او باشد ــ.

و ص 589 بنقل از ابن خشاب از امام علي بن موسي الرضا و تصريح آنحضرت باينکه مهدي فرزند عسکري است.

و نيز ص 589 با ذکر سند بنقل از امام موسي کاظم و تصريح باينکه امام صادق فرمود: «مهدي از فرزندان من باشد».

و ص 590 متن آنچه را از «الجرح و التعديل» دارقطني آورديم.

نيز ص 590 بنقل از مناقب خوارزمي [2] از سلمان فارسي.

روايتي راکه سلمان وارد بر پيغمبر شد و ديد حضرتش حسين بن علي را برروي زانو نشانده و او را مي بوسيد وخبر مي دهد از اينکه حضرت قائم نهمين فرزند حسين باشد

17ــ شيخ عبدالهادي ابياري (1305) در «العرائس الواضحه» ص 208

18ــ سيد مؤمن بن حسن شبلنجي (1308) در «نورالابصار في مناقب آل بيت النبي المختار» چاپ بولاق مصر.


پاورقي

[1] توضيحا متن اصلي اربعين حافظ ابونعيم بنظر نرسيده، ولي سيوطي (متوفي 911 هـ) آن را با احاديث فراوان ديگري دسته بندي و تنظيم و به «العرف الوردي في اخبار المهدي» نامگذاري و به ضميمه دهها رساله ديگر مجموعه «الحاوي للفتاوي» را ارائه داده که بسال 1378هـ 1959م در مصر چاپ و منتشر گرديده، و از علماي شيعه اربلي در «کشف الغمه»، بحراني در «غاية المرام» و علامه مجلسي دوم در «بحارالانوار» (ج 1 ص 78 ــ 85) و عاملي در «اعيان الشيعة» (جزء 4 بخش 3) و بلاغي در «حجت بالغه» و مؤلفين «نامه دانشوران» در ج 2 اين کتاب آن را درج نموده اند.

[2] اين روايت را در مناقب نيافتم ولي در مقتل ج 1 ص 146 ذکر شده.