قدرت دشمنان


چنانکه قبلا هم به اختصارديديم،زمان آن حضرت بسيارسخت بود و عقايد شيعيان کاملا منتشر شده بودوحکومت عباسي ميدانست که براي امام حسن عسگري (عليه السلام) قرار است فرزندي متولد شود که به دست او ظلم و ستم و فساد ريشه کن شده و عدل و صلح جهاني گردد. باين ترتيب آن دشمنان خدا در آن ايام به شدت از اين موضوع مي هراسيدند و مانند فرعون که به زعم خود مي خواست از تولد و رشد موسي (عليه السلام) جلوگيري کند و به خيال خود گمان کرده بود که اگر نوزادان ذکور بني اسرائيل را سر ببرد، به منظور خواهد رسيد خليفه عباسي همزمان با حضرت امام حسن عسگري (عليه السلام) هم فکر مي کرد که اگر فرزند آن امام را به چنگ آورده و به قتل برساند، به موفقيت نائل آمده و خطر را از بين خواهد برد. و لذا بر اهل بيت امام حسن عسگري (عليه السلام) جاسوس گمارده بود تا به محض اينکه پسري براي ايشان متولد شد فوراً او را خبر نمايند و او بتواند با صدور دستور قتل آن پسر به خواب و خيال خود جامعه عمل بپوشاند. اما چنانکه قبلا هم ديديم خواست خداوند چيز ديگري بود و البته همواره اين نادانان مرتکب اين اشتباه مي شوند که اگر اراده خداوند بر چيزي تعلق گرفته باشد به هيچ وجه نمي توان آنرا حتي ذره اي هم از مسير و مجرايش منحرف نمود. لذا فرزند امام حسن عسگري (عليه السلام) متولد هم شد و جز عده اي از خاصان آن امام (عليه السلام) کسي نفهميد و حتي پس از مدتي خود امام حسن عسگري (عليه السلام) هم به شهادت رسيد و خليفه با اينکه يقين به وجود فرزند و تولد او نداشت با تمام قوا در جستجوي فرزند برآمد و اقدامات مختلفي هم براي دست يافتن بر او نمود اما البته هيچکدام به نتيجه نرسيد. اما خطر همواره وجود داشت و اگر آنحضرت در معرض قرار مي گرفت همواره جان مبارکش در خطر بود و لذا خداوند همانطور که در موارد مشابه در سابق عمل مي نمودند و به طور خلاصه ذکر شد، عمل نمودند و آنحضرت به امر خداوند غايب شدند.

چنانکه ديديم حضرت موسي (عليه السلام) همچون خبردار شد که قصد دارند او را بکشند، به «مدين» نزد حضرت شعيب (عليه السلام) هجرت نمود و نيز رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) هم بنابر وحي از جانب خداوند متوجه لزوم هجرت گرديد و در وقتيکه چهل شمشير برهنه آماده آسيب رساندن به ايشان بود آنحضرت به وسيله هجرت با موضوع مقابله نمودند.

مي توان فهميد که امام زمان (عليه السلام) هم در زماني زندگي مي کردند که مانند زمان توطئه فرعونيان عليه حضرت موسي (عليه السلام) و نيز توطئه مشرکين مکه عليه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) سخت بود و براي ماندن و در معرض خطر قرار گرفتن مناسب نبود. و چنانکه در مورد آن دو وجود بزرگوار ديديم، آنها در زمانه سخت با هجرت، با اوضاع محيط و سختي زمان خود مقابله صحيحي مي نمودند، در مورد حضرت امام زمان (عليه السلام) هم واکنش صحيح در مقابل سختي زمان معاصر ايشان کاري شبيه آنان يعني غيبت و در معرض و در دسترس نبودن بوده است. خلاصه اينکه مي توان اينطور فهميد که خداوند متعال همانگونه که به وسيله هجرت، حضرت موسي (عليه السلام) و رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را در مقابل نقشه هاي شوم قوم معاصر آنها حفظ نموده اين بارهم خداوند براي حفظ حجت خود و بازمانده پيامبران و آخرين وصي آخرين پيامبر خود، دستور غيبت و پنهان شدن صادر فرموده باشد. لذا يکي از وجوه حکمت غيبت ايشان سختي زمان بوده که البته هنوز هم ادامه دارد و هنوز هم اوضاع و احوال براي ظهور ايشان آماده نيست و اگر ايشان ظهور کنند و مردم را به راه و روش صحيح دين حق و کتاب خدا و سنّت پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و شيوه ائمه (عليهم السلام) دعوت نمايند، مردم اجابت نخواهند کرد بلکه ممکن است به فکر کشتن ايشان هم بيفتند زيرا مردم امروز ميل قلبي شان به باطل بيشتر است تا به حق و لذا آن حضرت بازهم بي ياور مي مانند و لذا مخالفين آن حضرت که اغلب صاحبان نيروي جنگي، نيروي اقتصادي و بعضي ديگر از اشکال نيروي انساني هستند، چون آنحضرت را بدون ياور و ناصر کافي مي بينند گستاخ تر مي شوند و آماده اجراي مقاصد شوم خود شده و قصد قتل آن وجود شريف را مي نمايند.