غزل تر از غزل ، گل تر ز گل ، زيباتر از زيبا
تو از « الله اکبر » آمدي ، از « اشهد ان لا ...»
شهادت مي دهم معراج يعني چشمهاي تو
شهادت مي دهم چشم تو يعني سور اسرا
غريبه نيستي ، اين روزها بسيار دلتنگم
براي اين دل تنهاترم دستي ببر بالا
دلم زرد است ، شب هايم همه سر است ، يا خورشيد
بقيعستان اشکم بسته شد يا « قبة الخضرا »
تو مي گويي زمان ديدن هم ، باز هم فردا !
و من مي گويم امشب ، زودتر ، حالا ، همين حالا !