نگاه شعر من



نگاه شعر من از اشک سرخ , خالي نيست

چه سخت ! رونقي از لحظه هاي عالي نيست



وفور تشنگي چشمه را خبر دادند

مگر نگفته اي امسال خشک سالي نيست ؟



گناه مردم چشمم چه بود ؟ مي داني

که ديدن تو فقط سهم اين اهالي نيست ؟!



نشسته ايم , من و «لحظه هاي تنهايي»

و خسته ايم , بيا , فصل بي خيالي نيست



بيا بگو به دلم چند مرده حلاجي

که ادعاي «انا الحق» در اين حوالي نيست