آدين


کاش بودم شبيه آيينه

ساده و بي ريا و بي کينه



بازدارد، هواي شبگردي

دلم اين خرقه پوش پشمينه



از شراب غمت بنوشانم

جرعه اي اعتقاد ديرينه



آه از آن دم که شعله ور گردد

کوه آتشفشان اين سينه



رفته اي و به شوق آمدنت

مي شمارم هنوز، آدينه


 



ايوب پرندوار