به ره ولاي مهدي


مهدي
 


چه
خوش است من بميرم به ره ولاي مهدي!


lang=FA>سروجان بها ندارد كه كنم فداي مهدي


lang=FA>همه نقد ِ هستي خود ، بدهم به صاحب جان


كه
يكي دقيقه بينم رخ دلگشاي مهدي


چه
كنم چه چاره سازم كه دل ِ رميده ي من


lang=FA>نكند هواي ديگر به جز از هواي مهدي


نه
هواي كعبه دارم ، نه صفا و مروه خواهم


كه
ندارد اين مكان ها به خدا صفاي مهدي


من
دل شكسته هر دم، به اميد در نشستم


كه
مگر عيان ببينم ، قد دلرباي مهدي


دل
من تپد به سينه ، به اميد روزگاري


"
كه گذشت گاه محنت" ، شنوم ز ناي مهدي


به
گداييش " فصيحي"، همه فخر مي فروشم


كه
ز پادشاست برتر به جهان، گداي مهدي



فصيحي