خوب من




پس از اين چله نشين شب چشمان توام

دست سنگين گناهم که به دامان توام



تو به دنبال چه مي گردي در من پس از اين

من که امروز چهل مرحله ويران توام



کفر مي گويم اگر، از تب سرگرداني است !

بس که در هروله خويش به ايمان توام



من و تو مثل دو آئينه دور از هم و من ،

در همين فاصله عمري ست که حيران توام



مثل طوفاني روشن از آرامش من

من هم آرامش از تيره طوفان تو ام



من همانم که تو مي خواهي آتش يا خاک

خوب من چشم بچرخان که به فرمان توام


 



ناصر فيض