دين در عصر ظهور


روايات فراواني بيان مي دارد که تنها دين مورد قبول در عصر ظهور، همانا «دين اسلام» است و با توجه به شرايطي که در عصر ظهور تحقق مي يابد، نداي توحيد در سراسر گيتي حکم فرما خواهد شد.

امام حسين عليه السلام در توصيف حضرت مهدي عليه السلام مي فرمايد: «... وَيُظْهِرُ بِهِ دينَ الحَقِّ عَلَي الدّينِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ» [1] ؛ «خداوند به وسيله او دين حق را بر تمامي اديان ظهور مي بخشد و اگرچه مشرکان آن را نپسندند».

امام صادق عليه السلام فرموده است: «اِذا قامَ القائِمُ عليه السلام لايَبْقَي اَرْضٌ اِلاَّ نُودِيَ فيها بِشَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللهَ واَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛ [2] «در آن هنگام که قائم قيام کند، هيچ سرزميني باقي نخواهد ماند؛ مگر اينکه شهادت به توحيد و نبوّت در آن ندا خواهد شد».

البته از ظاهر برخي روايت ها اين انگاره حاصل مي شود که آن حضرت آيين و روش جديد خواهد آورد! و اين سؤال پيش مي آيد که با توجه به اينکه قرآن کريم کتاب جاودان الهي است، و اسلام آيين ابدي، چگونه امام مهدي عليه السلام آيين جديد و کتاب تازه براي بشريت به ارمغان مي آورد؟!

در پاسخ گفتني است که: او تحکيم بخش دين اسلام و گسترنده قانون قرآن در سراسر گيتي است؛ پس ناگزير بايد اسلام و تعاليم قرآن را به اجتماعات بشري عرضه کند و مردمان را به پذيرش و باور اصول و فروع آن فرا خواند. آيين نو و کتاب جديد و برنامه و راه و روش تازه و ديگر تعبيرهايي از اين دست که در احاديث رسيده [3] ، براي تبيين مسائلي است:

1. احکام و معارف فراواني از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللي تبيين نگشته يا متناسب با سطح فرهنگ و فکر اجتماع گذشته نبوده است و يا زمينه عملي آنها وجود نداشته است. بازگويي چنين معارف و مسائلي، بي گمان براي جامعه اسلامي، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدي عليه السلام اين تعاليم را از ظاهر و باطن قرآن کريم استنباط مي کند و به مردم مي آموزد، براي آنان تازگي دارد و آيين نو و کتاب جديد انگاشته مي شود.

2. معارف و احکامي از قرآن کريم و اسلام، فراموش شده و از يادها رفته است؛ به گونه اي که در جامعه اسلامي ناآشنا و براي مسلمانان ناشناخته است. طرح اين مسائل نيز کتاب و آيين نو پنداشته مي شود.

3. اصول و احکام فراواني دچار تحريف و دگرگوني معنوي يا موضعي گشته است و امام عليه السلام آنها را - چنان که در اسلام اصيل بوده است - ديگر باره مطرح مي سازد و تحريف و انحراف هاي روي داده را روشن مي کند و مفهوم حکم يا جايگاه آن را مشخص مي سازد. اين با طرز تلقي و برداشت عمومي مردم و برخي از علما سازگاري ندارد؛ از اين رو برنامه جديد و راه و روش تازه حساب مي شود.

بنابراين بيشترين مسائلي را که امام مورد توجه قرار مي دهد و براي جامعه اسلامي تازه و جديد جلوه مي کند و ناشناخته و ناآشنا مي نمايد؛ مسائل مربوط به عدالت اجتماعي و امور مالي و معيشتي است؛ يعني، موضوعي که انسان سخت نيازمند به آن بوده و بدان نرسيده است، همين امر نيز مشکل نابساماني اصلي زندگي بشر امروز را تشکيل مي دهد و اجراي آن (برقراري عدل و دادگري در سراسر گيتي) از اقدام هاي اصلي امام مهدي عليه السلام خواهد بود.

به عنوان مثال: امام موعودعليه السلام به موضوع مساوات اسلامي شکل قانوني و الزامي مي دهد؛ چنان که اسحاق بن عمّار مي گويد: «نزد امام صادق عليه السلام بودم، آن حضرت از تساوي مردم با يکديگر و حقي که هر کس بر ديگران دارد، سخن گفت؛ من سخت در شگفت شدم! فرمود: «اِنَّما ذلِکَ اِذا قامَ قائِمُنا وَجَبَ عَلَيْهِمْ اَنْ يُجَهَّزُوا اِخوانَهُم وَاَنْ يُقَوُّوهُمْ» [4] ؛ اين، به هنگام رستاخيز قائم ما است، که در آن روزگار، واجب همگاني است که به يکديگر وسايل رسانند و نيرو بخشند».

اين موضوع در بسياري ديگر از تعاليم اسلامي آمده است؛ ليکن به نام احاديث اخلاقي کنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته و در برنامه هاي الزامي حکومت ها و اجتماعات اسلامي به صورت اصل و قانون تثبيت نشده است! روشن است که چون اين تعاليم عملي شود، به صورت احکامي جديد جلوه مي کند و...

امام مهدي عليه السلام از طواف مستحب با وجود کثرت طواف واجب، منع مي کند [5] مساجد و معابد مجلل و تزيين يافته شهرها و آبادي ها را خراب مي کند و همه زوايد و تشريفات و کاشي کاري ها و گنبدها و گلدسته ها و زيورهاي آنها را مي پيرايد [6] و بودجه آنها را براي رفاه حال انسان ها صرف مي کند. مساجد و معابد را ساده و بي آرايش و بي آلايش مي سازد و...

امام مهدي عليه السلام سود در مبادلات بازرگاني و داد و ستدها را بر مي دارد و مردمان را مأمور مي سازد تا هر کس به صورت خدمتگزاري نسبت به جامعه کار کند و در برابر کالاي عرضه شده سودي نگيرد. [7] و خود نيازهاي خود را همين سان از ديگران تأمين مي کند.

امام مهدي عليه السلام بر بيشتر تفسير و تأويل هايي که در قرآن کريم و احاديث پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام صورت گرفته است، خط بطلان مي کشد و آرا و انديشه ها را تابع و پيرو قرآن مي سازد و در چارچوب هاي قرآني مي آورد. [8] .

و بدينسان مسائل و معارف و احکام جديدي را امام مطرح مي کند که براي مردم ناشناخته است و آنها را آيين جديد و کتاب تازه مي انگارند و گه گاه با امام بر سر اين مسائل درگير نيز مي شوند، و در اين صورت جنگ با خودي و جامعه اسلامي رخ مي دهد. [9] .

فرازهايي از دعاي ندبه از اين چگونگي پرده برداشته مي گويد: «اَيْنَ المُدَّخَّرُ لِتَجْديدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، اَيْنَ المُتَخَيَّرُ لِاِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ، اَيْنَ المُؤَمَّلُ لِاِحْياءِ الکِتابِ وَحُدُودِهِ، اَيْنَ مُحْيي مَعالِمِ الدّينِ وَاَهْلِهِ...». [10] .

«کجا است آن کسي که براي تجديد و زنده کردن فرايض و سنن (آيين اسلام که محو و فراموش شده) ذخيره شده است؟ کجا است آن کسي که براي برگرداندن (حقايق) ملّت و شريعت (دين مقدّس اسلام) انتخاب و برگزيده شده است؟ کجاست آنکه براي احيا و زنده کردن کتاب آسماني قرآن و حدودش مورد اميد و آرزوست؟ کجا است زنده کننده نشانه هاي دين و اهل آن؟...».


پاورقي

[1] کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 317، ح 3.

[2] تفسير عياشي، ج 1، ص 81 و183؛ ر.ک: کمال الدين، ح 1، ص 254، ح 4.

[3] ر.ک: الغيبة، ص 322، ح 5، ص 320، ح 1؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 384؛ اربلي، کشف الغمة، ج 2، ص 465.

[4] وسائل الشيعة، ج 120، ص 26.

[5] الکافي، ج 4، ص 427؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 525.

[6] ر.ک: کتاب الغيبة، ص 206، ح 175؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص 264؛ قطب راوندي، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 453، ح 39.

[7] ر.ک: شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 313؛ شيخ طوسي، التهذيب، ج 7، ص 178.

[8] ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 138.

[9] عصر زندگي، ص 179 - 175.

[10] سيد بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 504.