سيره حكومتي حضرت مهدي


از روايات به دست مي آيد، سيره حکومتي حضرت مهدي عليه السلام دقيقاً همان سيره حکومتي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله، امام علي عليه السلام و ديگر امامان عليهم السلام است. البته نبايد از نظر دور داشت که پيامبرصلي الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام به جهت محدوديت ها و موانع تحميل شده فراواني، نتوانستند آنچه در نظر داشتند، پياده کنند:

از روايات استفاده مي شود: تمامي محدوديت ها و موانع از سر راه امام مهدي عليه السلام برداشته مي شود و آن حضرت سيره معصومين عليهم السلام را تحقق خواهد بخشيد. در اين رابطه دو دسته روايت وجود دارد:

دسته اي که مي فرمايد سيره آن حضرت، همان سيره و روش پيامبرصلي الله عليه وآله و ائمه معصومين عليهم السلام است. اين روايات ناظر بر روش ايشان در امور اجرايي است.

دسته دوم روايات فراواني است که مي گويد: حضرت مهدي عليه السلام بر خلاف سيره پيامبرصلي الله عليه وآله، امام علي عليه السلام و ائمه عليهم السلام عمل خواهد کرد.

برخي از روايات هر دو گروه عبارت است از:

عبداللّه بن عطا گويد: از امام باقرعليه السلام پرسيدم: هنگامي که قائم عليه السلام قيام کند، به کدام روش در ميان مردم رفتار خواهد کرد؟ آن حضرت: «يَهْدِمُ ما قَبلَهُ کَما صَنَعَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه وآله وَيَستَأنِفُ الاِسْلامَ جَديداً»؛ «... آنچه را [بدعت و پيرايه] پيش از او بوده، از اساس ويران خواهد نمود، چنان که رسول خداصلي الله عليه وآله عمل کرد، و او اسلام را از نو شروع خواهد فرمود». [1] .

امام صادق عليه السلام فرموده است: «ما تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ القائِمِ، فَوَاللَّهِ مَالِباسُهُ اِلاّ الغَليظَ وَلاطَعامُهُ اِلاَّ الجَشِبَ وَما هُوَ اِلاَّ السَّيفُ وَالمَوتُ تَحْتَ ظِلِ السَّيفِ» [2] ؛ «چرا به فرا رسيدن خروج قائم شتاب مي کنيد؟ به خدا قسم لباس او جز جامه درشت و خشن نخواهدبودوغذايش جز خوراک ناگوار و ناخوش نباشد و جز شمشير [براي دشمنان] چيزي در کار نبوده و مرگ زير سايه شمشير خواهد بود».

همچنين آن حضرت فرمود: «... اِنَّ قائِمَنا اَهلَ البَيْتِ عليهم السلام اِذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَليّ عليه السلام وَسارَ بِسيرَةِ عَليٍ عليه السلام» [3] ؛ «همانا قائم ما اهل بيت آن گاه که قيام فرمايد لباس علي عليه السلام را بر تن خواهد کرد و بر سيره او عمل خواهد نمود».

زراره از امام باقرعليه السلام روايت کرده گويد: «به آن حضرت عرض کردم: صالحي از صالحان را برايم نام ببر - و منظورم حضرت قائم عليه السلام بود - پس فرمود: اسم او اسم من است. عرض کردم: آيا همچون رفتار محمدصلي الله عليه وآله رفتار مي کند؟

فرمود: هرگز! هرگز! اي زراره رفتار او را پيش نمي گيرد، عرض کردم: فدايت شوم، براي چه؟! فرمود: همانا رسول خداصلي الله عليه وآله در امت خود چنان رفتار مي کرد که توأم با بخشش بود و دل هاي مردم را به خود جذب مي نمود؛ ولي رفتار قائم [به جهت ظلم فراواني که جهان را فرا گرفته] با خشونت و کشتار است؛ زيرا در کتابي که به همراه دارد، مأمور شده است که با کشتار رفتار کند و از کسي توبه نپذيرد. واي بر کسي که با او دشمني کند و به ستيز برخيزد!» [4] .

ابوخديجه از امام صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: «همانا امام علي عليه السلام فرمود: مرا چنين اختياري بود که فراريان از جبهه جنگ را بکشم و کار مجروحان را يکسره سازم؛ لکن من به ملاحظه آينده نگري براي ياران خود اين کار را نکردم که چون مجروح شدند کشته نشوند. اما براي قائم مقرر است آنان را که از جنگ مي گريزند، بکشد و کار زخمي ها را يکسره سازد». [5] .

همچنين از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا سيره قائم عليه السلام به خلاف سيره و روش امام علي عليه السلام است؟ حضرت فرمود: بلي به جهت آنکه حضرت علي عليه السلام سيره اش از روي منّت و گذشت بود؛ چون مي دانست که شيعيانش زود مغلوب خواهند شد. اما حضرت قائم عليه السلام چون قيام کند، با شمشير و اسير گرفتن است؛ چون مي داند شيعيانش هرگز مغلوب نخواهند شد». [6] .

کوتاه سخن اينکه سيره و روش آن حضرت در راستاي اجراي تمامي احکام و حدود الهي است که با توجّه به شرايط خاصّ آن حضرت، تمامي آنها تحقق خواهد يافت. [7] .

با توجه به اينکه تا زمان ظهور، بسياري از حقايق تابناک اسلام دچار پيرايه و خرافات شده است؛ وقتي آن حضرت حقيقت اسلام را اظهار مي کند، عده فراواني گمان مي کنند آن حضرت دين جديدي آورده است! اين در حالي است که آن حضرت فقط دين راستين را اقامه مي کند. [8] (دين در عصر ظهور)


پاورقي

[1] الغيبة، ص 335، ح 17؛ ر.ک: تهذيب، ج 6، ص 154؛ روضةالواعظين، ص 265.

[2] الغيبة، ص 336، ح 20.

[3] الکافي، ج 1، ص 411، ح 4؛ ج 6، ص 444، ح 15.

[4] الغيبة، ص 334، ح 14.

[5] الغيبة، ص 334، ح 15.

[6] الکافي، ج 5، ص 33، ح 4؛ تهذيب، ج 6، ص 154؛ علل الشرايع، ج 1، ص 149؛ المحاسن، ج 2، ص 39، ح 1126.

[7] ر.ک: تهذيب الاحکام، ج 6، ص 351، ح 114.

[8] ر.ک: الکافي، ج 1، ص 536، ح 2.