قم


«قم» يکي از شهرهاي مشهور ايران است که در طول تاريخ شيعه، همواره از اهميت ويژه اي برخوردار بوده است. از آنجايي که در همان اوايل سلطه اعراب بر اين شهر، دوستان و محبان اهل بيت عليهم السلام بدان جا مهاجرت کردند؛ سنگ نخستين اعتقاد مردمان آن، شيعي نهاده شد.

اين شهر رفته رفته به عنوان يکي از پايگاه هاي شناخته شده ترويج فرهنگ شيعي در تاريخ ثبت شده است. به دنبال آن با تأسيس حلقه ها و مراکز علمي، اين شهر به عنوان مرکز بسيار مهم نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام ايفاي نقش نموده ا ست. کما اينکه امروزه به عنوان عاصمه جهان تشيّع، علم و دانش و معارف از آن به تمام جهان نور افشاني مي کند که مراجع و دانشمندان بزرگ جهان اسلام، از اينجا فيوضات وجودي خويش را به مشتاقان در سراسر گيتي مي دهند.

آنچه که اين شهر را در فرهنگ «مهدويّت» از برجستگي خاصي برخوردار کرده، رواياتي از معصومين عليهم السلام است که اين شهر و اهالي آن را با موضوعات مربوط به حضرت مهدي عليه السلام پيوند زده است.

برخي روايات، تصريح داردکه فلسفه نام گذاري اين شهر مقدس به قم، مناسب با نام حضرت مهدي عليه السلام (قائم به حق) است ومناسب باقيام وبه پا خاستن اهل قم ومنطقه جغرافيايي آن شهر،درزمينه سازي و ياري نمودنِ آن حضرت است.

عفّان بصري روايت کرده است: «امام صادق عليه السلام به من فرمود: آيا مي داني از چه رو اين شهر را «قم» مي نامند؟ عرض کردم: خدا و رسولش آگاه ترند؛ فرمود: «اِنَّما سُمِّيَ قُمْ لِاَنَّ اَهْلَهُ يَجْتَمِعُونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله وَ يَقُومُونَ مَعَهُ وَيَسْتَقيمُونَ عَلَيهِ وَينْصُروُنَهَ» [1] ؛ «همانا قم نام گذاري شده براي اينکه اهل قم، اطراف قائم گرد آمده و با وي قيام مي نمايند و کنار او ثابت قدم مانده و او را ياري مي کنند».

ظاهر برخي روايات اين است که امامان عليهم السلام نسبت به شهر قم، عنايت خاصي داشته و مفهومي را برتر و وسيع تر از يک شهر و توابع آن، به اين شهر بخشيده اند.

از اين رو نام اين شهر را به معناي خط و روش و اسلوب قم، نسبت به ولايت اهل بيت عليهم السلام و قيام آنان با مهدي آل پيامبرصلي الله عليه وآله به کار برده اند. در روايتي آمده است: «عده اي از بزرگان ري به حضور امام صادق عليه السلام رسيدند و عرض کردند: ما از اهل ري هستيم که خدمت رسيده ايم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمي ما. سپس عرض کردند: ما اهل ري هستيم! حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمي ما. باز عرض کردند: ما اهل ري هستيم! حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمي ما. مجدداً عرض کردند، ما اهالي ري هستيم، امام نيز کلام اوّل خود را تکرار کرد. آنان گفته خود را چند بار يادآور شدند، امام نيز مانند اوّل آنان را پاسخ داد و چنين فرمود: خداوند داراي حرمي است که عبارت است از مکه مکرمه و پيامبرصلي الله عليه وآله داراي حرمي است و آن مدينه منوره است و اميرالمؤمنين عليه السلام حرمي دارد که کوفه است. ما اهل بيت نيز داراي حرمي هستيم که آن شهر قم است. به زودي بانويي از سلاله من به نام فاطمه در اين شهر دفن خواهد شد. کسي که آن بزرگوار را در قم زيارت کند اهل بهشت مي باشد. [2] راوي گفت: اين سخن را امام صادق عليه السلام زماني فرمود که هنوز حضرت کاظم صلي الله عليه وآله متولد نشده بود».

صاحب بحارالانوار دو روايت را، از امام صادق عليه السلام در مورد آينده شهر قم و نقش مکتبي آن پيش از ظهور حضرت مهدي عليه السلام نقل مي کند:

1. «خداوند به وسيله شهر کوفه بر ساير شهرها استدلال مي کند، همچنين به مؤمنان آن شهر بر ساير مؤمنان و به شهر قم بر ساير شهرها و به واسطه اهل قم بر جهانيان؛ اعم از جن و انسان. خداوند متعال اهل قم را مستضعف فکري قرار نداده؛ بلکه همواره آنان را موفق و تأييد کرده است. سپس فرمود: دينداران در اين شهر در مضيقه زندگي مي باشند. اگر غير اين باشد، مردم به سرعت به آنجا روي مي آورند و آنجا خراب مي گردد و اهل آن تباه مي شوند و آن گونه که بايد نمي تواند بر ساير سرزمين ها حجّت باشد. زماني که موقعيت قم بدينجابرسد، آسمان و زمين آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظه اي باقي نمي مانند. بلا و گرفتاري از قم و اهل آن دفع گرديده است.

به زودي زماني خواهد رسيد که قم و اهل آن حجّت بر مردم خواهند بود و اين در زمان غيبت قائم ما و ظهور وي مي باشد. اگر چنين نباشد، زمين اهل خودش را فرو مي برد. فرشته هاي الهي مأمور دور نمودن بلاها از اين شهر و اهل آن مي باشند. هر ستمگري که درباره آنان اراده بد داشته باشد، خداوندِ در هم کوبنده ستم پيشگان، او را در هم مي شکند و يا به گرفتاري و مصيبت و يا دشمني، مبتلا مي گرداند. خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروايي ستمگران، از ياد آنان مي برد؛ آن گونه که آنها ياد خدا را فراموش کردند». [3] .

2. «به زودي شهر کوفه از مؤمنان خالي مي گردد و به گونه اي که مار در جايگاه خود فرو مي رود، علم نيز اين چنين از کوفه رخت بر مي بندد و از شهري به نام قم آشکار مي شود. آن سامان معدن فضل و دانش مي گردد؛ به نحوي که در زمين کسي در استضعاف فکري به سر نمي برد، حتي نو عروسان در حجله گاه خويش. اين قضايا نزديک ظهور قائم ما به وقوع مي پيوندد. خداوند سبحان، قم و اهلش را براي رساندن پيام اسلام، قائم مقام حضرت حجّت مي گرداند. اگرچنين نشود زمين اهل خودش را فرو مي برد و در زمين حجتي باقي نمي ماند. دانش از اين شهر به شرق و غرب جهان منتشر مي گردد. بدين سان بر مردم اتمام حجّت مي شود و يکي باقي نمي ماند که دين و دانش به وي نرسيده باشد. آن گاه قائم عليه السلام ظهور مي کند و ظهور وي، باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان مي شود؛ زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمي گيرد، مگر بعد از آنکه آنان وجود مقدس حضرت حجّت را انکار کنند». [4] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 57، ص 216، ح 38.

[2] همان، ج 57، ص 216، ح 41؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 368، ح 12196.

[3] بحارالانوار، ج 57، ص 212، ح 22.

[4] همان، ح 23.