تحريك دولت


وي وقتي ديد حضرت مهدي عليه السلام در جريان نماز، بر او الاحتجاج کرده و رسوايش نمود، دولت حاکم را عليه آن حضرت و وجود او تحريک نمود و در نتيجه حاکمان جور، دوباره به خانه امام عسکري عليه السلام يورش بردند و جهت يافتن حضرت مهدي عليه السلام تلاش هاي مذبوحانه اي انجام دادند؛ ولي مشيت الهي بر آن تعلق گرفت که آن حضرت از گزند بدخواهان در امان بماند. [1] .

منابع شيعه درباره پايان کار او دو قول مختلف دارند: بعضي مي گويند: وي تا پايان زندگي بر دعوي دروغين خود پاي فشرده، همچنان خود را امام مي دانست! برخي ديگر مي گويند: وي از دعوي کذب خود دست برداشته، توبه کرد و شيعيان نيز نامش را از جعفر کذّاب به جعفر تائب برگردانيدند.

کليني به نقل از محمدبن عثمان عمري مي گويد: «امام دوازدهم عليه السلام در توقيعي به توبه او تصريح کرده و فرموده است: راه جعفر راه برادران يوسف است که سرانجام توبه کردند و گناه شان بخشوده شد». [2] .

وي با وجود عمر کوتاهي که کرد، 120 فرزند داشت و از اين رو وي را ابوالکراين (پدر فرزندان بسيار) مي خواندند. نوادگان وي چون نسبت خود را به امام رضاعليه السلام مي رساندند، به رضويان شهرت يافتند.

احمدبن اسحاق گويد: از جعفر بن علي نامه اي به دست من رسيد و طي آن ادعا کرده بود که: به علم دين (حلال و حرام) و نيز کليه علوم و آنچه که مردم بدان نيازمندند، آگاهي دارد! پس از اينکه نامه را خواندم، عريضه اي به پيشگاه مقدس حضرت امام عصرعليه السلام نگاشتم و نامه جعفر را نيز به پيوست آن قرار دادم. متعاقباً از ناحيه مقدسه جوابي بدين شرح صادر شد:

«به نام خداوند بخشاينده مهربان؛ خداوند تو را پايدار بدارد! نامه تو و ضميمه آن (نامه جعفر) به من رسيد و از مضمون آن - که با اختلاف الفاظ و اشتباهات بسيار توأم بود - مطلع شدم و اگر شما هم دقّت کرده بوديد، به برخي از آنها آگاه مي شديد».

آن گاه حضرت مهدي عليه السلام در ادامه با ذکر حمد و ثناي پروردگار، مطالبي در ردّ جعفر بيان فرمود: «... اين پيرو باطل و دروغگو بر خداوند افترا بسته است. اين شخص با اميد به چه چيزي، مي خواهد اين ادعاي عاري از حقيقت خود را ثابت کند! آيا با اطلاعاتي که در احکام الهي دارد؟ به خدا قسم اين فرد آن قدر بي اطلاع است که حلال و حرام را نمي شناسد و ميان بد و خوب فرق نمي گذارد! آيا به دانش خود تکيه دارد؟ او به قدري تهي دست است که حق و باطل را نمي شناسد، محکم و متشابه را نمي داند و از احکام نماز - حتي وقت آن - آگاهي ندارد! آيا اين مدعي فاقد صلاحيت، به ورع و پرهيزگاري خويش تکيه مي کند؟ خداوند شاهد است که نماز واجب خويش را براي اينکه شعبده بازي ياد بگيرد، ترک نموده است! حتماً از ظروف مشروب و آثار ديگري از گناهان او اطلاع داريد...!

خداوند تو را توفيق دهد؛ آنچه برايت گفتم، از اين ستمکار ظالم بپرس و او را آزمايش کن. از يکي از آيات قرآن و تفسير آن از وي سؤال نما و يا از نماز و شرايط آن از او باز پرس تا به معايب و کمبودهاي او پي ببري و حال او را بداني. خداوند کفايت کننده است؛ او حق را براي اهلش حفظ مي کند و آن را در جايگاهش قرار مي دهد». [3] .


پاورقي

[1] صدر، سيد محمد، پژوهشي در زندگي امام مهدي عليه السلام، ص 247.

[2] کتاب الغيبة، ص 290؛ ر.ک: کمال الدين، ج 2، ص 483، ح 4.

[3] کتاب الغيبة، ص 289، ح 21.