زندگي آن حضرت چگونه به پايان خواهد رسيد؟



در ميان عالمان و محدثان شيعه، اين سخن پيامبر شهرت دارد که فرمود:

«ان أمر الخلافة يملکه أحد عشر اماما من صلب علي و فاطمة، ما منا الا مسموم أو مقتول.» [1] .

يعني: خلافت و جانشيني مرا، يازده امام از نسل علي و فاطمه به عهده خواهند گرفت. و از ما نيست جز اينکه بوسيله سم
(خيانت) يا شمشير بيداد، در راه حق و عدالت به شهادت خواهد رسيد.

اين روايت را يکي از ياران و شاگردان امام حسن عليه السلام بدين صورت آورده است که آن حضرت فرمود:

«و الله لقد عهد الينا رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم ان هذا الامر يملکه احد عشر اماما من ولد علي و فاطمة عليهم
السلام ما منا الا مسموم أو مقتول.» [2] .

يعني: بخداي سوگند! ما را با پيامبر گرامي عهد و پيماني است که خلافت و جانشيني او را يازده امام از فرزندان علي و
فاطمه عليهم السلام يکي پس از ديگري به عهده خواهند گرفت. و يادآوري کرد که: همه ي ما مسموم و يا شهيد راه حق و عدالت خواهيم
بود.





و از امام صادق عليه السلام نيز روايتي در تصديق و تأييد اين بيان رسيده است.

اين از نظر روايات، اما از ديدگاه تاريخ:

هنگامي که به تاريخ بنگريم مي بينيم، کتابهاي تاريخي اين رايت را تأييد مي کند. چرا که تاريخ، بيانگر آن است که
اميرمؤمنان عليه السلام با شمشير به شهادت رسيد و امام حسن عليه السلام بوسيله ي سم خيانت. امام حسين عليه السلام با شمشير
استبداد و امام سجاد با سم آن.

همينگونه کتابهاي تاريخي، گواه اين مطلب است و نيازي به برشمردن امامان نور عليهم السلام يکي پس از ديگري نمي نگريم که
تا حضرت عسکري عليه السلام همگي در فشار استبداد حاکم بر عصر و زمانشان بودند و از سوي حکومتهاي بيداگر «اموي» و «عباسي»
نقشه ي خيانتکارانه اي براي شهادت آنان طرح و به اجرا درآمد.

نگارنده بر اين باور است که ترديد در اين امور، ترديد در حقايق مسلم و مسايل قطعي است و هر کس در اينها ترديد کند به
آفت کوته فکري که آفتي علاج ناپذير است، گرفتار است.

بازگشت به بحث:

امام مهدي عليه السلام يکي از امامان راستين و آخرين آنهاست. از اين رو روايت مورد بحث شامل حال آن گرانمايه عصرها و
نسلها نيز مي گردد.

آن حضرت، طبق اين روايت، بطور طبيعي جهان را بدرود نمي گويد، بلکه با شمشير ستم و يا بوسيله سم خيانت به شهادت مي رسد.

نگارنده در منابع موجود، چيزي که دلالت بر شهادت آن گرانمايه ي جهان هستي داشته باشد، جز عبارت «الزام الناصب» نيافته
است.

نويسنده ي کتاب فوق، تحت عنوان: «چکيده ي اعتقاد برخي از علما در مورد «غيبت»، «ظهور» و «رجعت امامان خاندان وحي و
رسالت» آورده است که:





به عقيده ي برخي از علما، از جمله مسايلي که شايسته است بدان اعتقاد داشته باشيم، رجعت آل محمد صلي الله عليه و اله و
سلم در عصر ظهور است....»

تا مي گويد: «... پس از ظهور امام مهدي عليه السلام و گذشتن هفتاد سال از حکومت عادلانه و پربرکت او و سرشار ساختن زمين
و زمان از عدل و داد، پايان زندگي سراسر افتخار او بسير مي رسد. و زني تبهکار از «بني تميم» که بسان مردان مو بر چهره دارد،
روزي به هنگام عبور آن حضرت از کوچه با افکندن سنگي از پشت بام، او را به شهادت مي رساند. و حضرت حسين عليه السلام پس از
رجعت به دنيا به همراه ديگر امامان نور عليهم السلام پيکر مطهر او را تجهيز و به خاک مي سپارد....»

آنگاه نويسنده ي کتاب مورد اشاره، خاطر نشان مي سازد که اين جملات از روايات برگرفته شده است.

اما کاش اين عالم بزرگوار رواياتي را که مطلب از آنها برداشت شده است مي آورد تا چگونگي شهادت آن پيشواي جهاني براي ما
روشن مي گشت. و کاش نگارنده ي اين کتاب، نام دانشمندي را که فشرده ي سخن او را آورده است ذکر مي کرد.

... به هر حال، به نظر ما، اين مطلب سربسته و نارسا و بدون دليل است، از اين رو پذيرفتن شهادت آن حضرت بدينصورت مشکل
است.

شهادت او بوسيله ي «سم» نيز در روايات تصريح نشده است، بنابراين چگونگي رحلت آن گرامي را تنها خدا مي داند و بس.



[1] بحارالانوار، ج 43، ص 363.

[2] بحارالانوار، ج 27، ص 217 و کفايةالاثر، ص 226.