کساني که پس از رحلت حضرت عسکري به ديدار آن حضرت مفتخر شدند



گروه دوم کساني هستند که پس از رحلت حضرت عسکري عليه السلام و در دوران غيبت صغري به ديدار دوازدهمين امام نور، حضرت مهدي
عليه السلام مفتخر شده اند.

شمار اين گروه بسيار است و برشمردن نام همگي آنان مشکل که در اينجا به نام برخي از آنان اشاره مي رود:

1- «ابوالأديان» از نخستين کساني است که در نخستين ساعات رحلت حضرت عسکري عليه السلام و آغاز ولايت و امامت امام مهدي
عليه السلام به ديدار آن گرامي مفتخر گرديد و تجلي شکوهبار او را در نماز بر پيکر پاک پدر، دريافت پاسخ نامه ها و حل مشکل
کاروان قم را به دو چشم خود نگريست [1] که داستان او را در بخش هشتم آورديم.

2- از ديگر افرادي که به ديدار آن خورشيد جهان افروز، مفتخر گرديد «حاجز بن يزيد وشاء» مي باشد. او شاهد تجلي
قدرتمندانه حضرت مهدي عليه السلام به هنگام رحلت پدر و نماز بر پيکر پاک او بود و بعدها هم به وکالت آن حضرت برگزيده شد.
[2] .





3- از کساني که آن حضرت را پس از رحلت پدر گرانقدرش حضرت عسکري عليه السلام ديد، عمويش «جعفر» بود. جعفر سه بار حضرت
مهدي را ديد:

1- يک بار، هنگامي بود که مي خواست بر پيکر پاک امام عسکري عليه السلام نماز آغاز کند که بناگاه حضرت مهدي عليه السلام
تجلي کرد و رداي او را گرفت و کشيد و فرمود:

«تنح يا عم! أنا أولي بالصلاة علي أبي» [3] .

يعني: عمو! برو عقب که من بر نماز خواندن بر پيکر پاک پدرم، از همگان سزاوارترم.

2- دومين بار هنگامي بود که جعفر، ادعا کرد که وارث امام عسکري عليه السلام است و اموال او را بايد به ارث ببرد که حضرت
مهدي عليه السلام از نقطه اي که جعفر نمي دانست ظاهر شد و خطاب به او فرمود:

«يا جعفر! مالک تتعرض في حقوقي؟!»

يعني: جعفر! تو را چه رسد که به حقوق من متعرض گردي؟

و آنگاه در حاليکه بهت و هراس، سراپاي جعفر را گرفته بود، آن حضرت از برابر ديدگانش نهان شد. [4]
.

3- سومين ديدار جعفر، هنگامي بود که براساس وصيت حضرت عسکري عليه السلام تصميم گرفتند پيکر پاک او را در همان خانه اي
که امام هادي عليه السلام مدفون است، به خاک بسپارند که جعفر پيش آمد و بخاطر کارشکني گفت: «اين خانه، خانه من است و نبايد
اينجا به خاک سپرده شود.»

در اين هنگام حضرت مهدي عليه السلام ظاهر شد و فرمود:

«يا جعفر!... أدارک هي؟!»





يعني: جعفر! آيا براستي اين خانه، خانه توست؟

و آنگاه از برابر ديدگان او غائب گرديد و جعفر ديگر او را نديد. [5] .

4- از کساني که پس از حيات پدر و در دوران غيبت کوتاه مدت امام عصر عليه السلام آن گرانمايه را ديده اند، انبوه مردمي
بودند که براي نماز بر پيکر حضرت عسکري عليه السلام در بيت رفيع ولايت گرد آمده بودند. آنان همگي ديدند که حضرت مهدي عليه
السلام چگونه پرشکوه و پرصلابت تجلي کرد و پيش آمد و جعفر را کنار زد و خود بر پيکر پاک پدرش نماز گزارد.

5- گروه ديگري که در غيبت صغري به ديدار آن حضرت مفتخر گرديدند، کاروانياني بودند که در روزهاي نخستين هفته رحلت حضرت
عسکري عليه السلام به سامرا آمده بودند و در همانجا توفيق ديدار، نصيب آنان گرديد.

داستان آنان بطور مشروح در بحث از رحلت حضرت عسکري عليه السلام آمده است.

6- «سيما» از غلامان «جعفر» يا از مأموران خليفه خودکامه «عباسي» است. او به دستور آنان، درب خانه حضرت عسکري عليه
السلام را شکست و وارد خانه گرديد که بناگاه حضرت مهدي عليه السلام در حاليکه سلاح سردي به دست داشت بر او ظاهر شد و خطاب به
او فرمود:

«ما تصنع في داري؟»

يعني: تو در خانه من چه مي کني؟

«سيما» وحشت زده گفت: «سرورم! جعفر مرا گسيل داشته است. او بر اين گمان است که پدرت حضرت عسکري عليه السلام که از دنيا
رفته است، پسري ندارد و خانه او به جعفر مي رسد، اينک که خانه شماست و شما فرزند او هستيد من مي روم.» و از خانه خارج شد.
[6] .





7- «ابراهيم بن ادريس» که از ياران حضرت هادي عليه السلام بود، به ديدار امام عصر عليه السلام مفتخر گرديد و درباره
ديدارش گفت:

«من پس از رحلت يازدهمين امام نور، فرزند گرانمايه اش حضرت مهدي عليه السلام را که گويا جواني 20 ساله بود، زيارت کردم
و پيشاني و دست مبارک او را بوسه باران ساختم.» [7] .

8- از چهره هاي بنام که در غيبت کوتاه مدت امام عصر عليه السلام و پس از رحلت امام عسکري عليه السلام به افتخار ديدار
نايل آمد، جناب «علي بن مهزيار» است. او علاوه بر ديدار امام عصر عليه السلام در منطقه طايف، روزهايي نيز افتخار ميهماني و
ضيافت داشته که داستان او بسيار گسترده است. [8] .

9- از ديگر شخصيتهاي بلند آوازه اي که در اين دوره به افتخار ديدار نايل گرديده، دومين سفير آن حضرت «محمد بن عثمان»
است. از او پرسيدند: «آيا صاحب الأمر را ديده اي؟»

پاسخ داد: «آري!... آخرين ديدارم با او در کنار خانه خدا بود که آن گرامي دست به دعا و نيايش برداشته و مي گفت:

«اللهم أنجز لي ما وعدتني.» [9] .

10- و نيز از «عبدالله بن جعفر حميري» آورده اند که مي گفت: از جناب «محمد بن عثمان» شنيدم که مي گفت: خودم وجود
گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام را ديدم که پرده کعبه را گرفته بود و نيايشگرانه مي گفت:

«اللهم انتقم لي من أعدائي.» [10] .





يعني: بار خدايا! انتقام مرا از دشمنانم بگير.

شمار کساني که در غيبت کوتاه مدت آن حضرت و پس از رحلت پدر گرانقدرش، آن حضرت را زيارت نموده اند، بسيار است اگر
بخواهيم نام و داستان همه آنان را بياوريم، سخن بسيار گسترده مي شود به همين جهت به همين شمار بسنده مي کنيم.



[1] اکمال الدين، ج 2، ص 475 و بحارالانوار، ج 52، ص 67.

[2] به بخش 8 کتاب رجوع شود.

[3] اکمال الدين، ص 475 و بحارالانوار، ج 52، ص 67. در مصادر ياد شده «تأخر يا عم! فأنا احق
بالصلاة علي ابي» ذکر شده است.

[4] اکمال الدين، ج 3، ص 424 و بحارالانوار، ج 52، ص 42.

[5] اکمال الدين، ج 3، ص 442 و بحارالانوار، ج 52، ص 42.

[6] غيبت شيخ طوسي، ص 163 و بحارالانوار، ج 52، ص 13.

[7] غيبت شيخ طوسي، ص 163 و بحارالانوار، ج 52، ص 14.

[8] اکمال الدين، ج 3، ص 465، غيبت شيخ طوسي، ص 159 و بحارالانوار، ج 52، ص 42.

[9] اکمال الدين، ج 2، ص 440، غيبت شيخ طوسي، ص 221 و بحارالانوار، ج 51، ص 351.

[10] اکمال الدين، ج 3، ص 440، غيبت شيخ طوسي، ص 222 و بحارالانوار، ج 52، ص 30.