بازگشت

گروه: انتظار فرج
 
 
مرکز پاسخگو:مؤسسه پيوند با امام
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:در مورد فلسفة انتظار توضيحاتي بفرماييد؟


جواب:



در پاسخ به سؤال شما دوست عزيز، در ابتدا به بررسي مفهوم گسترش جهاني ايمان اسلامي، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاي انساني، تشكيل مدينه فاضله، و جامعه ايده آل و بالاخره اجراي اين ايده عمومي و انساني، بوسيله شخصيتي مقدس و عاليقدر كه در روايات متواتر اسلامي از او به مهدي تعبير شده است. انديشه اي است كه كم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامي ـ با تفاوتها و اختلافاتي ـ بدان معتقدند. اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبيني نسبت به جريان كلي نظام طبيعت و سير تكاملي تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبيني نسبت به پايان كار بشر است، كه طبق بسياري از نظريه ها و فرضيه ها اميد و آرزوي تحقق اين نويد كلي جهاني و انساني، در زبان روايات اسلامي انتظار فرج خوانده شد، و عبادت بلكه افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از يك اصل كلّي اسلامي و قرآني ديگر استنتاج مي شود و آن اصلحرمت يأس از روح ا... است. مردم مؤمن به عنايات الهي، هرگز در هيچ شرايطي اميد خويش را از دست نمي دهند و تسليم يأس و نااميدي و بيهوده گرايي نميگردند، چيزي كه هست اين انتظار فرج و اين عدم يأس از روح ا... در مورد يك عنايت عمومي و بشري است نه شخصي يا گروهي، و بعلاوه توأم است با نويدهاي خاص و مشخصي كه به آن نظميّت داده است.(1)

اما انتظار فرج و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است: انتظاري كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهدآور است، بلكه با فضيلت ترين عبادت است، و انتظاري كه ويرانگر است بازدارنده است، فلج كننده است، و نوعي اباحه گري محسوب ميشود. و مسلماً منظور از انتظار فرج و فلسفه آن، انتظار از نوع اول آن مي باشد، نه انتظار ويرانگر و فلج كننده.

استاد مطهريره در توضيح اين دو نوع انتظار مي فرمايند: برداشت قشري مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود (عج) اينست كه، صرفاً ماهيّت انفجاري دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشي ها،تباهيها ناشي مي شود؛ نوعي سامان يافتن است، كه معلول پريشان شدن است. آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد ... اين انفجار رخ مي دهد، و دست غيب براي نجات حقيقت ـ نه اهل حقيقت، زيرا حقيقت طرفداري ندارد ـ از آستين بيرون مي آيد. عليهذا هر اصلاحي محكوم است ... بر عكس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و تبعيضي و هر حق كشي و هر پليدي به حكم اينكه مقدمه صلاح كلي است... پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد دانست... اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدي موعود، به هيچ وجه با موازين اسلامي وفق نمي دهد.

آن عده از آيات قرآن كريم ـ همچنانكه گفتيم ريشه اين انديشه است و در روايات اسلامي بدانها استناد شده است ـ در جهت عكس برداشت بالاست. از اين آيات استفاده مي شود كه ظهور مهدي موعود، حلقه اي است از حلقه هاي مبارزه اهل حق و اهل باطل، كه به پيروزي نهايي اهل حق منجر مي شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اينست كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آياتي كه بدانها در روايات اسلامي استناد داده شده است، نشان مي دهد كه مهدي موعود (عج)مظهر نويدي است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پيروزي نهايي اهل ايمان است. وعدا...الذين امنوا منك وعملوا الصالحات ليستخلفنكم في الارض... يعني: خداوند به مؤمنان و شايسته كاران (شما) وعده داده است كه آنان را جانشينان زمين قرار دهد (همچنانكه پيشينيان را قرار داد) ديني كه براي آنها پسنديده است مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبديل به دوران امنيّت نمايد (دشمنان آنان را نابود كند) بدون ترس و واهمه خداي خويش را بپرستند و اطاعت غير خدا را گردن ننهند و چيزي را در عبادت يا اطاعت شريك حق نسازند. در روايات اسلامي سخن از گروهي زبده است كه به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق مي شوند، بديهي است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمي شوند... معلوم مي شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد زمينه هاي عالي براي پرورش اينگونه افراد هست.

بنابراين كسي منتظر و ياور مهدي (عج) است كه در زندگي منتظرانه خود، دوره آمادگي را گذرانده و به مرتبه ايثار جان و مال در راه خدا رسيده باشد، براي شركت در استقرار عدل بزرگ و نجات بشرمظلوم و انسانيّت محروم، گامهاي خود را به ايمان و ايثار استوار سازد، و آن گاه براي ياري كردن نهضتي كه مي خواهد ريشه ظلم را در جهان بكند، و عدل و قسط را به جاي آن بنشاند، بي صبرانه منتظر جهاد باشد.(3)

















منابع و مآخذ:

1) قيام وانقلاب مهديu، استاد مطهري، ص14-13

2) همان، ص54-58 (با اندكي تلخيص)

3) چشم به راهي مهدي، جمعي از نويسندگان مجله حوزه، ص224

خاك كه روي آن را پوشانيده بود، گنج پوشيده، پيدا شده و اين علتها و شرايط جز اين نتيجه نداشته است. در همة موارد بدشانسي و خوش شانسي نمي توانيم حادثه اي را پيدا كنيم كه اثر مستقيم علتها و شرايطي كه در محل واقعه وجود داشته اند نباشد، و غايتي نمي توانيم بيابيم كه ارتباط ذاتي با علتش پيدا نكند.(1)

پس هر آنچه از حوادث براي انسان پيش مي آيد مقدّرات الهي است كه نتيجة اعمال انسان است، و هيچ معلولي نيست كه علتي نداشته باشد، و آنچه بعضي از مردم به عنوان شانس از آن تعبير مي كنند و براي آن علتي قائل نيستند حقيقت ندارد، مگر اينكه منظورتان اين باشد كه فلان حادثه براي فلان شخص خيلي خوب بود، يا فلاني با سعي و تلاش خود و توفيق الهي، به نتيجة خوبي رسيد.



















































ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع و مآخذ :

1. اصل فلسفه و روش رئاليسم، شهيد مطهري، ص717و718