جواب:
از متون ديني استفاده ميشود كه برخي از پيامبران همانند حضرت مسيح و خضر و الياس و ادريس زندهاند.
تمام مورخان اتفاق نظر دارند كه حضرت خضر آب زندگي خورده و عمر جاودانه دارد.
در برخي از احاديث آمده است كه حضرت خضر به استقبال جنازه حضرت اميرالمؤمنين(ع) رفت و حسنين(ع) را تسليت داد و آنان را به قبر ساخته نوح(ع) راهنمايي كرد و منزل او بيشتر مسجد صعصعه و مسجد سهله بوده و است.
سيد بن طاووس روايت كرده است: خضر و الياس همه ساله در موسم حج در مكه يكديگر را ملاقات ميكنند و از آن جا، جدا ميشوند تا سال بعد كه به هم ميرسند.(1)
در موضوع چگونگي رفع و عروج حضرت عيسي(ع) ميان اهل نظر اختلاف است. برخي گويند: حضرت با همين جسم عنصري زنده است تا ظهور حضرت مهدي كه فرود آيد و با آن حضرت نماز خواند.
برخي ديگر معتقدند از كلمه متوفيك(2) در آيه شريف استفاده ميشود كه حضرت عيسي(ع) قبض روح شده و روح او را به آسمانها بردهاند.(3)
برخي از روايات ديدگاه اوّل را تأييد ميكند و سفارش اين است كه حضرت عيسي(ع) زنده است و در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) فرود ميآيد و پشت سر حضرت مطابق سنّت او نماز نميخواند.(4)
اهل سنّت نيز در اين موضوع با شيعه اتفاق نظر دارند و گفتهاند: آن گاه كه عيسي(ع) فرود آيد، هيچ يك از سنّتهاي حضرت محمّد(ص) را نسخ نخواهد كرد و در هنگام نماز، از امامي كه از امّت محمّد(ص) است جلو نميافتد، بلكه او را مقدّم داشته و پشت سر او نماز ميخواند.(5)
برخي از مورخان با توجه به آيه شريفه و رفعناه مكاناً عليّاً(6) معتقدند كه حضرت ادريس(ع) نيز زنده است و گفتهاند كه بعد از 356 سال زندگي در دنيا، او را همانند حضرت عيسي(ع) به آسمانها بردهاند.(7)
در نتيجه ممكن است گفته شود: زنده بودن اين پيامبران نوعي غيب محسوب ميشود كه خداوند از آن ها آگاهي داشته و ما با قاطعيت نميتوانيم در مورد آنها اظهار نظر كنيم.
از نظر اسلام به نحو قطعي تنها غايبي كه مصلح كل است و جهانيان منتظر ظهور او هستند كه زمين پرشده از ظلم و جور را، پر از عدل و داد كند، حضرت مهدي (عج) است.
پي نوشتها:
1. قصص الأنبياء، عمادزاده اصفهاني، انتشارات اسلام، جزء اوّل، ص 343- 342.
2. آل عمران (3) آيه 49.
3. قصص الأنبياء، جزء دوم، ص 736 - 735.
4. كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، جزء 1، ص 280، ح 27 و ص 332- 332، ح 17.
5. تأويل مختلف الحديث، عبداللَّه بن مسلم بن قتيبة، چ دارالجيل، بيروت، ص 188.
6. مريم(19) آيه 57.
7. قصص الأنبياء، جزء اوّل، ص 190؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 98.
|