بازگشت

گروه: مهدويت
 
 
مرکز پاسخگو:فرهنگ ومعارف قرآن
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:هر كس امام زمان خويش (رهبر) را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است با استناد به اين حديث ما چگونه ميتوانيم رهبر خود را بشناسيم؟ و در صورت امكان دربارة رهبر معظم انقلاب حضرت آيت اللّه العظمي خامنهاي توضيحاتي بنويسيد.


جواب:

امام عليميفرمايد: ان الحق لايعرف بالرجال، اعرف الحق تعرف اهله حق به واسطه مردم شناخته نميشود، حق را بشناس، اهل حق را خواهي شناخت.(ميزان الحكمه، ري شهري، ج 1، ص 658، دارالحديث.)

شناخت حق و باطل همان شناخت واقعيتها از پندارهاست. براي تميز دادن واقعيتها از پندارها، بايد سراغ نشانه رفت برخي از نشانهها عبارت است از:

1. حق، هميشه مفيد و سودمند است.(ر.ك: رعد، 17.)

2. حق، هميشه به نفس متكي است اما باطل از آبروي حق مدد ميگيرد.

3. حق، معيار و ضابطه دارد.

4. مبارزه حق با باطل، هميشگي است. و...

اينك شايسته است به اين اصل اساسي اشاره كنيم كه به دلايل نقلي و عقلي، مقام نبوت و امامت و ولايت فقيه يك مقام الهي است. رهبر معظم انقلابـ مدظلهالعالي ـ كه در جايگاه ولايتامر امت اسلامي قرار دارند ـ به عنوان يك فرد مطرح نيستند بلكه به عنوان يك منصب الهي در اين مقام جاي دارند عقل و نقل ميگويند: در زمان غيبت آقا امام زمانغ كه ما دسترسي به آن حضرت نداريم و از طرفي هم دين خدا تعطيل بردار نيست، وجود حاكماني كه رضايت خداوند را در حكومت ديني احراز كنند و نزديكترين افراد به امام معصوم باشند، ضرورت دارد.

امام حسينميفرمايد: ما الامام الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابسن نفسه علي ذات الله پيشوا و امام نيست، مگر آن كسي كه حكومتش بر پايه قرآن باشد، قسط را بر پاي دارد، به دين حق، پاي بند باشد و خود را وقف راه خدا كند.(بحارالانوار، مجلسي، ج 44، ص 334، ح 2.)

امام عليميفرمايد: اي مردم، شايستهترين فرد به حكومت و ولايت، كسي است كه بر آن تواناتر باشد و نسبت به فرمان خدا در امر حكومت، داناتر باشد.(نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 247، خ 172، انتشارات فيض الاسلام.)

سه شرط دين شناستر، پارساتر و تواناتر بر اداره جامعه(اصلح) را عقل نيز تأييد ميكند.

پس حقانيت ولي فقيه ـ كه امروز مصداق آن مقام معظم رهبري ـ مدظلهالعالي ـ هستند، مانند امام معصوم و پيامبر: با دلايل قرآني و به حكم عقل ثابت است بنابراين، اين موضوع پشتوانة شرعي و عقلي دارد و هر حاكمي كه چنين پشتوانهاي نداشته باشد، دور از حق و جزء طاغوت است. وقتي ولي فقيه، مشروعيت عقلي و شرعي دارد و فردي است كه واسطة اجراي احكام الهي در حكومت ديني است، بر مردم واجب ميشود، از او اطاعت نمايند و اين اطاعت بر اساس شناخت و محبت است زيرا حكومت ولي فقيه، حكومت فرد بر مردم نيست بلكه حكومت خدا بر مردم است لذا با آگاهي تمام و با عشق و علاقه، او را ميخواهند چون ميدانند او حجت خداست و در واقع، مردم از خدا اطاعت ميكنند.

خلاصة سخن آنكه ولي فقيه و آنكه رهبرياش حجت شرعي داشته و قاطبه امتاسلامي به انجام دادن دستورات او موظف ميباشند، بايد داراي صفاتي باشد كه بارزترين آن صفات، توان استنباط احكام، برخورداري از هوش سرشار، بهرهمند بودن از تقواي الهي در حد اعلي، مدير، مدبر، عالم به زمان، مخالف هواي نفس و اطاعت از امر مولا و... ميباشد. به اقرار دوست و دشمن، مقام معظم رهبريـ مدظلهالعالي ـ از اين ويژگيها در حد كمال برخوردارند اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَه(انعام، 124) خدا خوب ميداند رسالت، رهبري و امامتش را كجا قرار دهد.(ر.ك، نظام رهبري و آئين رهروي در اسلام، عزت الله دهقان، ص 109، 124، 128، 150، سازمان تبليغات اسلامي / حكومت اسلامي و ولايت فقيه، استاد محمد تقي مصباح، ص 150ـ166.)