توبه عاشقي دل


من در انتظارم ،

من در تب و تابم از فرط انتظار

من در انتظارم ،

من در التهابـــــم از فرط انتظار



چند روز ديگر تـــــــــــا آمدنت مانده ؟

ديگر طاقتي ...

ديگر فرصتي نيست ...

من به انتها رسيده ام از فرط انتظار



کاش دستانم را بگيري

کاش بر چشمانم بنشيني



چيزي تا غروب نمانده ،

عطر نيايش در همه جا پيچيده ،

فرشته ها از آسمان تا زمين صف کشيده اند ،

صداي بالهايشان در اضطرابم ميکند ،

چه کسي مي داند در گوشه دلم چه خبر است ؟!



من ،

باز ،

توبه شکسته ام



تـوبـــه عــــاشقـي دل را ،

باز هم ،

شکسته ام



چگونه نشکنم ، حال آنکه امواج عاشقي ، ديگر چيزي از ساحل صبر بر جاي نگذاشته ؟!



مي داني ...

هيچ مي داني وقتي تـو نگاهـم مـيکني چـه بـر سـر دل تنهـايـم مي آوري ؟!

مي داني وقتي مي عشقت را قطـره قطـره در وجودم جاري ميکني دلـم چـه مـيکشد ؟!



مستم مي کند ...

مجنون مـيشوم ...

خوب نگاهم کن ...

ليلايي که مجنون شده است ديدنيست .