سرداب و مخالفان


دشمنان مكتب تشيع در طول تاريخ از روي جهالت و يا به خاطر عنادي كه با اهل بيت(ع) داشتند، همواره در صدد بودند تا از هر راهي كه امكان دارد به اين مكتب ضربه بزنند تا بلكه از اين طريق به تحكيم موقعيت خود دست يابند، ولي خوشبختانه هميشه به بركت معارف و روشنگريهاي ائمه اطهار(ع) در عرصههاي علم و برهان و استدلال با شكست مواجه شدهاند و اين امر به جاي آن كه سبب تنبه آنها گشته و آنان را وادار به تسليم در برابر حقيقت نمايد؛ متأسفانه در اغلب موارد موجب شده است كه به غير منطقيترين روشها نظير: تحريف حقايق تاريخي، جعل روايات بياساس، افترا و تهمت و دروغپردازي و... متوسل گردند تا شايد به گونهاي ادعاهاي بياساس خود را به كرسي بنشانند و به اصلاح براي اعتقادات غلط خود توجيهي پيدا كنند.

در بررسي مسئله سرداب سامرا وقتي متوجه شدند كه عليرغم استبداد و شدت عملي كه خلفاي بنياميه و بنيعباس در راستاي ايذاء و اذيت ائمه شيعه با هدف هدم و نابودي اساس تشيع به كار بستند - به جهت حقانيت اهلبيت(ع) - نه تنها كاري از پيش نبردند بلكه اقبال مردم به آنها روز به روز بيشتر شدو حتي اين احترام و گراميداشت تا به آنجا رسيد كه مردم حتي به مكانهايي نظير سرداب كه بعضي از امامانشان چند صباحي در آن زندگي كرده بودند به ديده احترام مينگريستند و آنجا را مقدس و عزيز ميشمردند. اين بار هيچ راهي به نظر دشمنان نرسيد جز اينكه در صدد برآمدند با به كارگيري عوامل خود، از راه جعل افسانههاي خيالي و بياساس و نسبت دادن آن به شيعيان، اصل مكتب تشيع را زير سؤال ببرند و پيروان آن را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهند.

به منظور هر چه بيشتر روشن شدن مطلب به بخشي از اظهارات و دروغين بعضي از افراد مغرض كه درباره سرداب سامرا به افسانهسرايي پرداختهاند و آنها را به شيعيان نسبت دادهاند اشاره ميكنيم.

بدون شك هر فرد منصفي پس از خواندن بخش كوچكي از اين افتراها متوجه غرضورزيهاي ناجوانمردانه و غير منطقي مشتي افراد نادان و متعصب يا آگاه و مغرض خواهد شد و حداقل از اين پس در نسبتهاي ناروايي كه به شيعه داده ميشود تأمل بيشتري خواهد نمود.

الف) ابن خلدون در اين زمينه مينويسد:

غلو كنندگان شيعه مخصوصاً دوازده اماميها ميپندارند: دوازدهمين امامشان كه محمدبن حسن العسكري است كه از او به لقب مهدي ياد ميكنند، داخل سرداب خانهشان در شهر حله متولد شد و در حالي كه در آغوش مادرش مخفي بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمين را از عدل و داد پر ميكند...7

و در ادامه گفتارش اضافه ميكند كه:

... شيعيان هماكنون نيز بعد از نماز مغرب جلو در اين سرداب، با اسبهاي آماده جمع ميشوند واو را به اسم صدا ميزنند كه: اي سرور ما اكنون ما آمادهايم ظهور كن...!!!

ب) ميرزا حسين نوري طبرسي در كشف الاستار ميگويد:

ابن خلكان در تاريخ خودش مينويسد: شيعيان در انتظار امامشان كه او را مهدي مينامند به سر ميبرند و معتقدند او در مقابل چشم مادرش در سن چهار يا پنج يا نه سالگي داخل سرداب شده و در آنجا نهان گشته است و در آخرالزمان از همانجا ظهور خواهد كرد...8

ج) ابن حجر عسقلاني ضمن بيان سخنان ابن خلكان، شعري را ذكر ميكند كه مؤيد همان مطالب است:

يعني آن شخصي كه شما گمان ميكنيد او در سرداب به سر ميبرد هنوز چشم به جهان نگشوده است.9

د) ابن تيميّه هم گمان كرده است كه شيعيان معتقدند امام منتظر در سردابي كه در سامرا ا