يا صاحب الزّمان ادرکنا


سخن از «مهدي» (عليه السلام)، سخن از «هدايت» است.

سخن از «غيبت»، حديث «جستجو» است.

سخن از «انتظار»، روايت «حرکت و پويايي» است.
سخن از «ظهور»، بحث از «اشتياق رهايي» است.
«شوق رهايي»، «حرکت» مي آفريند، و نتيجه «جستجو»، حصول «هدايت» است.
«شيعه بودن» با جمود و سکون سازگار نيست. «شيعه» يعني «پيرو» و لازمه «پيروي» جهت گيري «رفتار و روش»، و شکل گيري «سلوک و عمل» است.
«شيعه مهدي (عليه السلام)» بودن، با گمراهي و بي تفاوتي در برابر انحرافات نمي سازد.
و «انتظار ظهور» داشتن، با ماندن در تاريکي ها و تسليم در برابر وضع موجود قابل جمع نيست.
اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النية و عرفان الحرمة و اکرمنا بالهدي و الاستقامة آمين رب العالمين.



شناخت کوتاه از حضرت مهدي(عج)

نام: محمّد.

پدر: امام حسن عسکري(ع).

مادر: نرجس( [4] ).

القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه مشهورتر مهدي.

شکل: چون ستاره درخشان نوراني ، و داراي خالي سياه بر گونه راست .

زاد روز: شب نيمه شعبان 255 ، هنگام طلوع فجر.

زادگاه: شهر سامراء.

غيبت صغري: از سنّ پنج سالگي به مدّت 69 سال.

نمايندگان: چهار نفر از شخصيّت هاي شيعه به نامهاي:

1 ــ ابو عمرو ، عثمان بن سعيد بن عمرو عمري اسدي ، وکيل و نماينده پيشين امام هادي و امام عسکري عليهما السّلام.

2 ــ فرزند او ، ابو جعفر ، محمد بن عثمان بن سعيد ، در گذشته 304.

3 ــ أبوالقاسم ، حسين بن روح بن ابي بحر نوبختي ، در گذشته 326.

4 ــ ابوالحسن علي بن محمد سمري ، در گذشته 329.

محل اقامت نامبردگان بغداد ، و کليّه امور شيعيان و خواسته ها و نامه هاي آنان به وسيله اين چهار نفر انجام و ردّ و بدل مي شد و آرامگاه آنان نيز در بغداد مشهور است.

غيبت کبري: با در گذشت چهارمين نماينده و سفير آن حضرت از سال 329 آغاز گرديد و تا به هنگام فرمان الهي مبني بر اجازه ظهور و قيام آن بزرگوار ، همچنان ادامه خواهد داشت.

نمـايندگان و وظـيفه مردم در دوران غيبت کبري: کسيکه فقيه خويشتن دار ، مخالف هواي نفس ، و فرمانبر امر خداوند باشد ، او نماينده امام زمان است و بر ديگران لازم است از او پيروي کنند زيرا اينگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّت اند ، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد( [5] ).

هنگام ظهور: آنگاه که منادي حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدي بر سر زبانها افتد مردم دلباخته او شوند و از کسي جز او سخن نگويند.

محل ظهور: مکّه معظّمه.

محل بيعت ( تعهّد مردم در پيروي از امام ): مسجدالحرام ، ميان رکن و مقام.

نشاني: فرشته اي از بالاي سر او فرياد مي زند: اين مهدي است ، او را پيروي کنيد.

يادگار أنبياء: انگشتر سليمان در انگشت او ، عصاي موسي در دستش ، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.

ياران: سيصد و سيزده نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادي باشند که هسته مرکزي زمامداري او را تشکيل دهند و در حقيقت کارگردانان اصلي قيام مهدي(ع) ، و کارگزاران درجه اوّل انقلاب جهاني اسلام خواهند بود که از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آيند.

روش حکومتي: بر اساس قرآن و سيره پيامبر(ص) و امام اميرمؤمنان(ع).

شعاع و دامنه حکومت: سراسر جهان را فرا گيرد و زمين را از عدل و داد پر کند در حالي که از جور و ستم پر شده باشد.

مرکز حکومت: مسجد کوفه ، ــ مرکز خلافت و حکومت جدّ بزرگوارش علي(ع) ــ .

چگونگي پيروزي بر دشمنان: همانند پيروزي جدّ عالي مقامش پيامبر اکـرم(ص) بر کافران و مشرکـان ، خداوند او را با گـروههاي منظّم هزار نفري از فرشتگان( [6] ) يا سه هزار نفري که از آسمان فرود آمدند( [7] ) يا پنج هزار نفري که داراي نشان مخصوص بودند( [8] ) مدد داد و نيز در جبهه هاي جنگ ياريش کند ، آنچنان که مؤمنان را در حال شکست در بدر( [9] ) و ديگر جبهه هاي فراوان و روز تاريخي حنين( [10] ) ياري و پيروز فرمود و در جنگ احزاب ، رعب و وحشت در دل کفار و مشرکان فرو ريخت( [11] ).

مدت زمامداري: روايات که ـ اکثراً مربوط به اهل تسنّن است ـ در اين باره باختلاف سخن گفته ، امّا به عقيده شيعه خدا آگاه است.

وزير و معاون: عيسي(ع) از آسمان فرود آيد و به عنوان وزير با حضرتش همکاري نمايد.

برکات حکومت و رهبري او: درهاي خير و برکت از آسمان به روي مردم گشوده شود عمرها به درازا کشد مردم همه در رفاه و بي نيازي بسر برند شهرها همه بر اثر آباداني و سرسبزي به هم پيوسته گردند ، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نيازي نخواهد بود و اگر زني يا زناني تنها از مشرق به مغرب روند کسي را با آنها کاري نباشد.



(راه شناخت مهدي (عليه السلام))
براي شناخت حضرت مهدي (عليه السلام) و ويژگي هاي شخصي و کيفيت غيبت و ظهور او هيچ وسيله اي بهتر از آيات شريفه قرآن کريم و روايات معصومين (عليهم السلام)نيست. با اينکه در اين زمينه و با اتکاي به همين آيات و روايات، بيش از هزار کتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور يقين مي توان گفت که در تمامي آنها، جز بخش کوچکي از معارف مربوط به اين آخرين ذخيره الهي، تبيين نشده است. زيرا ابعاد وجودي او را ـ همچنان که در باره اميرالمؤمنين (عليه السلام)فرموده اند ـ کسي جز خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)به تمام و کمال نشناسد. و باز کلام خدا و پيامبر و اهلبيت را هرکسي به درستي فهم نتواند کرد.


علاوه بر اين، خاصيت دوران غيبت است که نمي توان مطمئن بود که همه فرمايشات آنان به ما رسيده باشد.


با اين همه، آنچه در پي مي آيد تنها مروري بر پاره اي عناوين و ذکر نمونه هايي در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هايي از دريايي بي کرانه، که گفته اند:

آب دريا را اگر نتوان کشيد***هم به قدر تشنگي بايد چشيد



(مهدي (عليه السلام) و قرآن)


الف) همپاي قرآن:


اينکه پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در سفارش مشهور خويش فرمود: «اني تارک فيکم الثقلين کتاب اللّه و عترتي ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً»( [12] ) و بدين سان بر همپايي و همراهي خاندان خويش سلام اللّه عليهم با قرآن کريم، تأکيد نمود، دلالت بر اين دارد که در زمان ما، کتاب خدا قرآن کريم جز در کنار مهدي آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) که يگانه ذخيره و باقيمانده اين دودمان پاک است، کتاب هدايت انسانها نتواند بود و از گمراهي و سرگرداني مردم، جلوگيري نتواند کرد.


و نيز اينکه رسولخدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «عليّ مع القرآن و القرآن مع عليّ لايفترقان حتي يردا علي الحوض»( [6] ) با توجه به اينکه در اين عصر، وصايت و وراثت حضرت علي(عليه السلام) در همه مقامات ولايتي و شئونات هدايتي اش تنها از آن حضرت مهدي (عليه السلام)مي باشد، بر چنين همراهي و همپايي و معيّتي، بين او و قرآن نيز دلالت دارد.


ب) شريک قرآن:


همه ائمه بزرگوار، «شرکاء قرآن کريم» شمرده شده اند( [7] ) چنانکه بطور ويژه در يکي از زيارتهاي مخصوصه حضرت مهدي (عليه السلام) با تعبير «السلام عليک يا شريک القرآن» از ايشان ياد شده است.

ج) تلاوت کننده و ترجمان قرآن:


از آن رو که تلاوت آيات کتاب خدا بهترين وسيله انس باخداست، و براي مقرّبان درگاه حق هيچ لذّتي بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نيست، حضرت مهدي (عليه السلام) که در اين دوران والاترين درجات انس و بالاترين مقامات قرب الي اللّه را داراست، شايسته ترين کسي است که به عنوانِ «يا تالِيَ کتابِ اللّه و ترجمانَه»( [8] ) مي تواند مورد خطاب قرار گيرد.


د) قرائت کننده و تفسيرگر قرآن:


براي قرائت و تفسير قرآن کريم چه کسي شايسته تر از حضرت مهدي(عليه السلام)است که در اين زمان «چراغ هدايت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجينه دانش الهي» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «وديعت هاي رسالت» در اين عصر تنها به او سپرده شده است؟( [9] ) اوست که قرآن را چونان که پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و علي (عليه السلام)قرائت مي کردند، قرائت مي کند و آنچنان که خداي محمد و علي (عليهما السلام)مي پسندد و مقرر فرموده است، تفسير مي نمايد.


«السلام عليک حين تقرء و تبيّن»( [10] ).


چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنيدن***به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنيدن


هـ ) تعليم دهنده احکام قرآن:


... صاحب الزّمان و مُظهر الايمان و مُلقِّن احکام القرآن...( [11] )


«سلام خدا بر صاحب الزمان و آشکار کننده ايمان و تلقين و تعليم دهنده احکام قرآن.»

و) احياگر قرآن:

در آخر الزمان که سنّت هاي قرآني به فراموشي سپرده شده و بسياري از معارف اين کتاب الهي از سوي کژ انديشان به تحريف و تبديل کشيده شده و حيات و حيات آفريني آياتش، در حصار جهل و هوس دنيا پرستان ناديده گرفته شده است، مهدي (عليه السلام)مي آيد تا احياگر اين معجزه جاويد باشد و اسلام و مسلمين را در پرتو انوار فروزان آن جاني تازه بخشد.


«اللهمّ جدّد به ما امتحي من دينک و أحيِ به ما بُدّلَ من کتابک و أظهر به غُيّر من حکمک».( [12] )


«خدايا از دينت آنچه به نابودي گراييده بوسيله او تجديد فرما. و از کتابت آنچه دگرگوني و تبديل پذيرفته بوسيله او احيا کن. و از احکامت آنچه را که تغيير يافته بوسيله او آشکار گردان.»



(مهدي (عليه السلام) در قرآن)


در قرآن، آيات بسياري وجود دارد که به شهادت روايات مستند و معتبر، در باره حضرت مهدي(عليه السلام) و قيام جهاني او نازل گرديده است.


در کتاب شريف «المحجّة في ما نزل في القائم الحجّة(عليه السلام)» که توسط محدث بزرگوار، مرحوم سيد هاشم بحراني و با بهره گيري از دهها جلد کتب تفسير و حديث، تأليف گرديده، مجموعاً (132) آيه از آيات کريمه قرآن ذکر شده که در ذيل هر کدام يک يا چند روايت در تبيين کيفيت ارتباط آيه با آن حضرت(عليه السلام) ، نقل شده است.


در اينجا به ذکر چند روايت در اين مورد، بسنده مي کنيم:


1 ـ امام صادق (عليه السلام) در باره قول خداي عزّوجلّ: «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين کلّه و لو کره المشرکون( [13] )» فرمود:


«به خدا سوگند! هنوز تأويل اين آيه نازل نشده است و تا زمان قيام قائم (عليه السلام) نيز نازل نخواهد شد. پس زماني که قائم (عليه السلام)به پا خيزد، هيچ کافر و مشرکي نمي ماند مگر آنکه خروج او را ناخوشايند مي شمارد.»( [14] )


2 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره آيه شريفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً»( [15] ) فرمود:


«زماني که قائم(عليه السلام) قيام نمايد، دولت باطل از بين خواهد رفت.»( [16] )


3 ـ امام صادق (عليه السلام) در بيان معناي آيه کريمه «و لقد کتبنا في الزبور من بعدالذکر أن الأرض يرثها عبادي الصّالحون»( [17] )فرمود:


«تمام کتب آسماني، ذکر خداست، و بندگان شايسته خدا که وارثان زمين هستند، حضرت قائم(عليه السلام) و ياران او مي باشند.»( [18] )


4 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره قول خداي عزّوجلّ: «الذين إن مکّنّاهم في الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزکاة...»( [19] ) فرمود:


«اين آيه درحق آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدي(عليه السلام)و ياران او که خداوند شرق و غرب زمين را تحت سلطه آنان قرار مي دهد و به وسيله آنان دين را پيروز گردانده و بدعتها و باطلها را مي ميراند.»( [20] )


5 ـ امام سجاد(عليه السلام) زماني که اين آيه شريفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم في الأرض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکّننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم و ليبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني و لايشرکون بي شيئاً»( [21] ) فرمود:


«به خدا سوگند! آنان شيعيان ما اهلبيت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمين و اقتدار بخشيدن به دين را ـ به وسيله آنان و به دست مردي از ما، که مهدي اين امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست که پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)در باره اش فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولاني خواهد کرد که مردي از خاندان من که همنام من است فرا برسد و زمين را آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آکنده سازد.»( [22] )


6 ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آيه «أمّن يجيب المظطرّ اذا دعاه و يکشف السّوء و يجعلکم خلفاء الأرض»( [23] ) در باره قائم از آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اي است که چون در مقام ابراهيم دو رکعت نماز گزارد و فرج خويش از خدا بخواهد، خداوند دعايش را اجابت کند و بديها را برطرف سازد و او را در زمين خليفه قرار دهد.»( [24] )



(حضرت مهدي (عليه السلام) در احاديث قدسي)


1 ـ خداوند فرمود: «اي پيامبر! بوسيله تو و پيشوايان از نسل تو بر بندگان خويش رحمت مي آورم، و به وسيله قائم از بين شما، زمين خود را با تسبيح و تقديس و تهليل و تکبير و بزرگداشت مقام الوهيّت، آباد مي سازم.


و به وجود او زمين را از دشمنانم پاک مي کنم و آن را ميراث اولياي خويش قرار مي دهم، و به وسيله او کلمه توحيد را تعالي بخشيده، کلمه کافران را به سقوط مي کشانم، و به دست او و با علم خود سرزمين ها و دل بندگانم را حياتي تازه مي بخشم و گنج ها و ذخيره هاي پنهان را به مشيت خود برايش آشکار مي سازم.


و با اراده خود او را بر نهاني ها و مکنونات قلبي ديگران آگاه مي گردانم و با فرشتگان خود او را ياري مي رسانم تا در اجراي فرمان من و تبليغ دين من مددکار او باشند. او به حقيقت وليّ من است و به راستي هدايتگر بندگان من مي باشد.»( [25] )


2 ـ امام باقر(عليه السلام) در وجه نامگذاري حضرت «مهدي (عليه السلام)» به «قائم آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم)» حديثي قدسي روايت فرمود: «زماني که جدم حسين که صلوات خدا بر او باد به شهادت رسيد، فرشتگان با گريه و زاري به درگاه خداوند عزوجلّ ناليدند و گفتند: پروردگارا! آيا از آنان که برگزيده و فرزند برگزيده تو را، و امام انتخاب شده از بين خلق را کشتند، در مي گذري؟!


خداوند به آنان وحي فرمود که: «فرشتگان من آرام گيريد. سوگند به عزّت و جلالم که از آنان انتقام مي گيرم اگرچه بعد از گذشت زماني طولاني باشد.» سپس فرزندان از نسل حسين (عليه السلام) را که پس از او به امامت مي رسند به ملائکه نشان داد و آنان شاد شدند.


در بين اين پيشوايان، يک نفرشان به نماز ايستاده بود «فإذا احدهم قائم يصلّي فقال اللّه عزّوجلّ: بذلک القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسيله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسين(عليه السلام)انتقام مي گيرم.»( [26] )

اسامي و اوصاف و القاب حضرت مهدي عليه السلام

مرحوم ثقة الاسلام نوري در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و روايات و کتب آسماني پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يکصد و هشتاد و دو اسم و لقب براي حضرت مهدي(عليه السلام)ذکر مي کند و مدّعي است که در اين مقام، از استنباط هاي شخصي و استحسان هاي غير قطعي خودداري نموده است که در غير اين صورت چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:


محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدي، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعي، شريد صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .( [40] )


کنيه هاي آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم کنيه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح که مرحوم نوري ابو ابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از کنيه هاي ايشان شمرده است.


در اينجا به ذکر پاره اي عناوين و صفات که در ضمن زيارتهاي مختلفه و ادعيه مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) مورد تصريح قرار گرفته است اشاره داريم، با اين اميد که دقّت و تأمّلي در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتي را که غالباً از لسان معصومين(عليهم السلام) در ضمن اين دعاها و زيارتها براي امام دوازدهم(عليه السلام)بر شمرده شده براي مان روشن تر سازد.


قابل ذکر اينکه تمام اين عناوين و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدي(عليه السلام)وارد گرديده، اگرچه بسياري از آنها در مورد ساير امامان بزرگوار اسلام(عليهم السلام)نيز مي تواند مصداق داشته باشد.


ديگر اينکه، آنچه ذکر مي شود نه به ادّعاي اسم يا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهرهوري از تعابير موجود در نصوص زيارت و دعاست، اعم از اينکه واژه اي مفرد يا جمله اي توصيفي باشد.


بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.


خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.


وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوي الهي که اولياي حق رو به او دارند.


باب اللّه: دروازه همه معارف الهي، دري که خدا جويان براي ورود به ساحت قدس الهي، قصدش مي کنند.


داعي اللّه: دعوت کننده الهي، فرا خواننده مردم به سوي خدا، منادي راستين هدايت الي اللّه.


سبيل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاي آن قرار دهد سر انجامي جز هلاکت نخواهد داشت.


ولي اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهي، دوست خدا.


حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براي هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مي کنند.


نور اللّه: نور خاموشي ناپذير خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقايق توحيدي، مايه هدايت رهجويان.


عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستي، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.


سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.


خاتم الاوصياء: پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم).


علم الهدي: پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت.


سفينة النّجاة: کشتي نجات، وسيله رهايي از غرقاب ضلالت، سفينه رستگاري.


عين الحيوة: چشمه زندگي، منبع حيات حقيقي.


القائم المنتظر: قيام کننده مورد انتظار، انقلابي بي نظيري که همه صالحان چشم انتظار قيام جهاني اويند.


العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.


السيف الشاهر: شمشير کشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد.


القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاي سياه فتنه و جور.


شمس الظلاّم: خورشيد آسمان هستي ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين.


ربيع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفايي انسان، فصل اعتدال خلايق.


نضرة الأيّام: طراوت روزگار، شادابي زمان، سرّ سرسبزي دوباره تاريخ.


الدين المأثور: تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاي مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، کيان آيين، روح مذهب.


الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوين، معجزه پيامبر در هيئت بشري.


صاحب الأمر: دارنده ولايت امر الهي، صاحب فرمان و اختياردار شريعت.


صاحب الزمان: اختيار دارِ زمانه، فرمانده کل هستي به اذن حق.


مطهّر الأرض: تطهير کننده زمين که مسجد خداست، از بين برنده پليدي و ناپاکي از بسيط خاک.


ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتي.


مهدي الامم: هدايتگر همه امّت ها، راه يافته راهنماي همه طوايف بشريت.


جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمه ها بر اساس کلمه توحيد، وحدت بخش همه صفها.


ناصر حق اللّه: ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت.


دليل ارادة اللّه: راهنماي مردم به سوي مقاصد الهي، راه بلد و راهبر انسانها در راستاي اراده خداوند.


الثائر بأمر اللّه: قيام کننده به دستور الهي، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا.


محيي المؤمنين: احياگر مؤمنان، حياتبخش دلهاي اهل ايمان.


مبير الکافرين: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.


معزّ المؤمنين: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان.


مذلّ الکافرين: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پيشگان.


منجي المستضعفين: نجات دهنده مستضعفان، رهايي بخش استضعاف کشيدگان.


سيف اللّه الّذي لاينبو: شمشير قهر خدا که کندي نپذيرد.


ميثاق اللّه الّذي أخذه: پيمان بندگي خدا که از بندگان گرفته شده.


مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پيدايش زمان.


ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کيان هستي دوران.


کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهي.


تالي کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قاري آيات کريمه قرآن.


وعداللّه الّذي ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهي.


رحمة اللّه الواسعة: رحمت بي پايان خدا، لطف و رحمت بي کرانه پروردگار رحمت گسترده حق.


حافظ اسرار رب العالمين: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاي ربوبي.


معدن العلوم النبويّه: گنجينه دانش هاي پيامبري ـ خزانه معارف نبوي.


نظام الدين: نظام بخش دين.


يعسوب المتقين: پيشواي متقين.


معزّ الاولياء: عزت بخش ياران.


مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.


وارث الانبياء: ميراث بر پيامبران.


نور ابصار الوري: نور ديدگان خلايق.


الوتر الموتور: خونخواه شهيدان.


کاشف البلوي: بر طرف کننده بلاها.


المعد لقطع دابر الظلمه: مهيّا شده براي ريشه کن کردن ظالمان.


المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براي از بين بردن کژيها و نادرستي ها.


المترجي لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براي بر طرف کردن ستم و تجاوز.


المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن: ذخيره شده براي تجديد واجبات و سنن الهي.


المؤمّل لاِحياء الکتاب وحدوده: مورد اميد براي زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.


جامع الکلمة علي التقوي: گرد آورنده مردم بر اساس تقوي.


السبب المتصل بين الأرض و السماء: واسطه بين آسمان و زمين، کانال رحمت حق بر خلق.


صاحب يوم الفتح و ناشرراية الهدي: صاحب روز پيروزي و بر افرازنده پرچم هدايت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضايت و درستکاري.


الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهيد کربلا.


المنصور علي من اعتدي عليه وافتري: ياري شده عليه دشمنان وافترا زنندگان.


المضطرّ الّذي يجاب اذا دعي: پريشان و درمانده اي که چون دعا کند دعايش مستجاب شود.

(برخي ويژگي هاي ظاهري)


1 ـ شبيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم):


حضرت مهدي (عليه السلام) سيمايي چون سيماي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سيرت نيز شبيه و همانند اوست.( [41] )


اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزي به امام حسين (عليه السلام) نظر افکنده به اصحاب خود فرمودند:


«در آينده خداوند از نسل او مردي را پديد مي آورد که همنام پيامبر شماست و در ويژگيهاي ظاهري و سجاياي اخلاقي به او شباهت دارد.»


2 ـ زيبا و خوش صورت:


زيبايي اگر به اعتدال و تناسب اعضاي چهره، يا به گيرايي نگاه و نورانيّت صورت و جذّابيّت آن باشد، همگي در وجود نازنين يادگار پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به وديعت نهاده شده است.( [42] )


3 ـ گشاده پيشاني:


پيشاني بلند و گشاده اش بر هيبت و وقار چهره زيبايش مي افزايد، و چنان نوري بر چهره و جبين او پيداست که سياهي موهاي سر و محاسن شريفش را تحت الشعاع قرار مي دهد.( [43] )


4 ـ ميانه قامت:


قامتي نه دراز و بي اندازه و نه کوتاه بر زمين چسبيده دارد، بلکه اندامش معتدل و ميانه است.( [44] )


5 ـ داراي دو خال مخصوص:


خالي بر چهره دارد که برگونه راستش همچون دانه مُشکي ميان سفيدي صورتش مي درخشد و خالي ديگر بين دو کتفش متمايل به جانب چپ بدن دارد.( [45] )


در باره شمايل ظاهري امام زمان(عليه السلام) پاره اي صفات ديگر از مجموعه روايات وارده در اين باب مي توان بدست آورد:

آن حضرت رنگي سپيد، که آميختگي مختصري با رنگ سرخ دارد.

* از بيداري شب ها، چهره اش به زردي مي گرايد.

* چشمانش سياه و ابروانش بهم پيوسته است و در وسط بيني او بر آمدگي کمي پيداست.

* ميان دندانهايش گشاده و گوشت صورتش کم است.

* ميان دو کتفش عريض است و شکم و ساق او به اميرالمؤمنين(عليه السلام)شباهت دارد.

* در وصف او وارد شده: «المهديّ طاووس اهل الجنّة. وجهه کالقمر الدّري عليه جلابيب النور».


«حضرت مهدي(عليه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گويا جامه هايي از نور بر تن دارد.»( [46] )


«اللّهم ارني الطّلعة الرّشيدة والغرّة الحميدة واکحل ناظري بنظرة منّي اليه».


«بار خدايا ! آن جمال بارشادت و پيشاني نوراني ستايش شده را، به من بنمايان، و چشمم را به نگاهي به او، سرمه کن».

انتظار فرج

l رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم):

«طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محبته».

ينابيع المودة، ج 3، ص 101.

خوشا به حال صبر کنندگان در ايام غيبتش، خوشا به حال پايداران بر دوستي و محبتش.

l اميرالمؤمنين (عليه السلام):

«انتظروا الفرج ولاتيأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الي الله عزوجل انتظار الفرج ... والمنتظر للفرج کالمتشحط بدمه في سبيل الله».

بحارالانوار، ج 52، ص 123.

انتظار فرج بکشيد و از رحمت خدا نااميد نگرديد، زيرا محبوبترين اعمال نزد خداي عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهيداني هستند که در راه خدا، در خون خود مي غلتند.

l امام حسين (عليه السلام):

«... اما ان الصابر في غيبته علي الاذي والتکذيب، بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله».

اعلام الوري، ص 384.

... به تحقيق که صبرکنندگان در غيبتش بر اذيت ها و تکذيب ها، مانند مجاهدان با شمشير در سپاه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)هستند.

l امام زين العابدين (عليه السلام):

«من ثبت علي ولايتنا في غيبة قائمنا، اعطاه الله أجر الف شهيد مثل شهداء بدر و احد».

کشف الغمه، ج 3، ص 312.

هر که در دوران غيبت قائم ما، بر ولايت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهيد مانند شهداي بدر و احد را به او عطا مي فرمايد.

l امام صادق (عليه السلام):

«المنتظر للثاني عشر کالشاهر سيفه بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله يذب عنه».

غيبت نعماني، ص 41.

کسي که منتظر امام دوازدهم است مانند کسي است که در کنار رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و براي دفاع از آن حضرت شمشير مي زند.

l امام موسي کاظم (عليه السلام):

«طوبي لشيعتنا المتمسکين بحبّنا في غيبة قائمنا، الثابتين علي موالاتنا والبراءة من اعدائنا، اولئک منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضينا بهم شيعة، طوبي لهم ثم طوبي لهم، هم والله معنا في درجتنا يوم القيامة».

الزام الناصب، ص 68.

خوشا به حال شيعيان ما که در غيبت قائم ما بر محبت و ولايت ما و بيزاري از دشمنان ما پايدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائيم. و همانا آنان امامت ما را پذيرفتند، ما هم آنها را به عنوان شيعيان خود پذيرفتيم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما در روز قيامت اند.

l امام رضا (عليه السلام):

«ما أحسن الصبر و انتظار الفرج»

منتخب الاثر، ص 496.

چه بهتر است صبر کردن و انتظار فرج کشيدن.

l امام جواد (عليه السلام):

«افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج»

غيبت نعماني، ص 180.

برترين اعمال شيعيانمان، انتظار فرج است.

امام هادي (عليه السلام):

«لولا من يبقي بعد غيبة قائمکم من العلماء الداعين اليه، والدّالين عليه، والذّابين عن دينه بحُجج الله، والمنقذين للضعفاء من عبادالله من شباک ابليس ومردته، لما بقي احد الا ارتد عن دين الله. ولکنهم يمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشيعة کما يمسک صاحب السفينة سکانها، اولئک هم الافضلون عندالله عزوجل».

بحارالانوار، ج 51، ص 156.

اگر نه اين بود که پس از غيبت قائم آل محمد، برخي از علما وجود دارند که به سوي او دعوت مي کنند و مردم را بهحضرتش سوق مي دهند و از دينش با استدلالهاي الهي حمايت مي کنند و ضعيفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابليس و يارانش، رهايي مي بخشند، پس به تحقيق هيچ کس نمي ماند جز اينکه از دين خدا بر مي گشت. ولي آن عالمان زمان قلوب ضعفاي شيعه را مي گيرند همانگونه که ناخداي کشتي، سکّان و فرمان کشتي را مي گيرد و پس آنها نزد خداي عزوجل از همه برترند.

جهان در عصر ظهور

l رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم):

«والذي بعثني بالحق بشيراً لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيه ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم فيصلي خلفه، وتشرق الارض بنور ربها، ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب».

اکمال الدين، ص 163.

سوگند به آن کسي که مرا به حق براي بشارت (به رحمت خويش) مبعوث فرموده، اگر جز يک روز از عمر عالم باقي نماند، هرآينه خداوند آن روز را آن چنان طولاني سازد تا در آن روز فرزندم مهدي از پرده غيبت خارج گردد، سپس روح الله عيسي بن مريم نازل گردد و پشت سر او نماز گذارد، و زمين به نور پروردگارش (از ظلمتهاي ظلم و تاريکيهاي فساد و جهل) به روشنائي گرآيد، و قدرت و حکومت او تا شرق و غرب عالم گسترش يابد.

l رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم):

«يا اُبي! طوبي لمن لقيه و طوبي لمن احبه و طوبي لمن قال به، ينجيهم من الهلکة وبالاقرار بالله وبرسوله و بجميع الائمة يفتح الله لهم الجنة، مثلهم في الارض کمثل المشک الذي يسطع ريحه فلا يتغير ابداً، و مثلهم في السماء کمثل القمر المنير الذي لايطفا نوره ابداً».

(عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 59).

اي اُبي! خوشا به حال کسي که با او ديدار نمايد، خوشا به حال آنکه او را دوست بدارد، خوشا به حال آنکه به او معتقد باشد، خداوند آنان را از هلاکت نجات بخشد، و بواسطه اقرار و اعتقاد به خدا و به رسولش و به تمام امامان، خداوند درهاي بهشت را برايشان بگشايد! آنان در زمين همانند مُشک اند که بوي خوشش در فضا پخش و پراکنده گردد و هيچ گاه فاسد نشود، و در آسمان هم چون ماه درخشنده اند که هيچ گاه خاموشي نمي پذيرد.

l رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم):

«يکون في امتي المهدي، تنعم امتي في زمانه نعيماً لم يتنعم مثله قط».

الزام الناصب، ص 163.

مهدي در امت من است و امتم در عصر او از موهبت و نعمت فراوان برخوردار گردند بگونه اي که هيچ گاه آن چنان بهره مند نشده باشند.

l اميرالمؤمنين (عليه السلام):

«... ويذهب الشر و يبقي الخير و يزرع الانسان مداً و تخرج له سبعة امداد کما قال الله تعالي، و يذهب الزّنا و شرب الخمر، و يذهب الرّبا، و يقبل الناس علي العبادات، و الشرع والديانة، والصلاة في الجماعات، و تطول الاعمار، و تؤدي الامانات و تحمل الاشجار، و تتضاعف البرکات، و تهلک الاشرار و تقي الاخيار ولايبقي من يبغض اهل البيت(عليهم السلام)»

(عقد الدرر به نقل از منتخب الاثر، ص 474).

شرّ از جهان رخت بربندد و خير و نيکي بجاي ماند و انسان يک مدّ بذر کشت نمايد و هفت مدّ برايش محصول دهد چنانچه خداي تعالي فرموده است. زنا و شراب و ربا از بين برود، و مردم به عبادت و ديانت و نماز جماعت روي آورند، عمرها طولاني، امانتها به صاحبانشان مسترد، درختان بارور، خيرات و برکات مضاعف گردد. اشرار از ميان بروند و نيکان باقي مانند و از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام)کسي باقي نماند.

l اميرالمؤمنين (عليه السلام):

«ولو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها، ولا خرجت الارض نباتها، ولذهبت الشحناء من قلوب العباد».

(بحارالانوار، ج 52، ص 316).

وقتي که قائم ما قيام نمايد، آسمان قطرات بارانش را فرو بارد و زمين روئيدنيها و گياهانش را بروياند و کينه و عداوت از دلهاي بندگان زائل گردد.

l امام باقر (عليه السلام):

اذا قام قائمنا وضع يده علي رووس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم (بحارالانوار، ج 52، ص 336).

زماني که قائم ما قيام نمايد، دست خويش بر سر بندگان گذارد و بدين وسيله نيروهاي مردم را تمرکز بخشيده و اخلاقشان را کامل سازد.

l امام باقر (عليه السلام):

حضرت باقر (عليه السلام) در مورد رشد فرهنگي مردم در عصر ظهور فرمود:

«وتؤتون الحکمة في زمانه حتي ان المراة لتقضي في بيتها بکتاب الله تعالي و سنة رسول الله صلي الله عليه و آله».

بحارالانوار، ج 52، ص 352.

علم و حکمت به همه شما در زمان مردي از خاندان ما آموخته شود، بطوري که حتي زن در خانه اش بر طبق کتاب خدا و سنت رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) قضاوت نمايد.

l امام صادق (عليه السلام):

«لن تذهب الدنيا حتي يخرج رجل منا اهل البيت يحکم بحکم داود و آل داود لايسأل الناس بيّنة».

کافي، ج 1، ص 397.

دنيا به پايان نرسد جز اينکه مردي از خاندان ما اهل بيت خروج نمايد و به حکم داود و آل داود حکم کند و از کسي بيّنه و گواه نطلبد.


[5] ـ کنزل العمال ج 1 ص 44 ـ مسند احمد بن حنبل ج 5 ـ ص 89 و 182: من در بين شما دو وديعت گرانبها باقي مي گذارم تا زماني که به آن دو چنگ زده باشيد هرگز گمراه نخواهيد شد.


[6] ـ ينابيع المودة صفحه 90: علي(عليه السلام) با قرآن است و قرآن باعلي است، هرگز از يکديگر جدا نشوند تا آن زمان که در حوض کوثر بر من وارد شوند.


[7] ـ «زيارت جامعه» از ملحقات مفاتيح الجنان: السلام عليکم ائمّة المؤمنين... و عباد الرحمن و شرکاء القرآن...


[8] ـ مفاتيج الجنان، «زيارت آل يس» ـ روايت شده از ناحيه مقدسه امام زمان(عليه السلام) ـ .


[9] ـ تعابيري برگرفته از «زيارت جامعه» مندرج در زيارت سوم از ملحقات مفاتيح الجنان.


[10] ـ مفاتيح الجنان، زيارت آل يس.


[11] ـ بخشي از زيارت «سلام اللّه الکامل التام» در استغاثه به حضرت صاحب الزمان(عليه السلام).


[12] ـ صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهاني، وارد شده از ناحيه مقدسه امام زمان(عليه السلام) در اعمال روز جمعه.


[13] ـ سوره توبه، آيه 33 اوست خدايي که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرو فرستاد تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند اگرچه ناخوشايند کافران باشد.


[14] ـ کمال الدين و تمام النعمة ـ شيخ صدوق ـ ج 2 ص 670.


[15] ـ سوره اسراء، آيه 81 بگو حق آمد و باطل از بين رفت، همانا باطل نابود شدني است.


[16] ـ الروضة ص 287.


[17] ـ سوره انبياء آيه 105 براستي بعد از ذکر، در زبور نوشتيم که بندگان صالح من وارثان زمين خواهند بود.


[18] ـ تفسير علي بن ابراهيم، ج 2 ص 77.


[19] ـ سوره حج، آيه 41 کساني که اگر آنان را در زمين قدرت بخشيم نماز به پا مي دارند و زکات مي دهند.


[20] ـ تأويل الآيات الظاهرة ـ کتاب خطي ـ.


[21] ـ سوره نور آيه 55 خدا به مؤمنان و شايستگان شما وعده داده که آنان را در زمين همچون پيشينيان خلافت بخشد و دين مورد رضايت خود را براي آنان تمکين و اقتدار دهد و ترس آنان را به امنيّت تبديل کند تا مرا بپرستند و شرک نورزند.


[22] ـ تفسير عياشي ج 3 ص 136.


[23] ـ سوره نمل، آيه 62 جز خدا کيست که دعاي درمانده واقعي را اجابت کند و بلاء را رفع نمايد و شما را خلفاي زمين قرار دهد؟


[24] ـ تفسير قمي ـ ج 2 ص 129.


[25] ـ بحارالانوار ج 51 ص 66.


[26] ـ مدرک پيش صفحه 29.


[27] ـ بحارالانوار ج 51 ص 65.


[28] ـ مدرک پيشين ص 51.


[29] ـ منتخب الاثر صفحه 192.


[30] ـ کمال الدين و تمام النعمة جلد 1 باب 29 صفحه 316.


[31] ـ مدرک پيشين ص 317.


[32] ـ مدرک پيشين ص 323 و 324.


[33] ـ مدرک پيشين ص 330.


[34] ـ مدرک پيشين 343.


[35] ـ مدرک پيشين 361.


[36] ـ مدرک پيشين صفحه 372 ـ عيون اخبار الرضا.


[37] ـ بحارالانوار ج 51 ص 158 ـ کمال الدين صفحه 378.


[38] ـ کمال الدين جلد 2 باب 37 ـ صفحه 380.


[39] ـ مدرک پيشين باب 38، صفحه 409.


[40] ـ نجم الثاقب، از صفحه 55 تا 132.


[41] ـ بحارالانوار ج 51 ص 39 حديث 19.


[42] ـ مدرک پيشين ص 36 حديث 6، شابٌ مربوع القامة حسن الوجه.


[43] ـ مدرک پيشين ص 36 ـ 40، هو رجل أجلي الجبين، نور وجهه يعلو سواد لحيته و رأسه.


[44] ـ منتهي الآمال ج 2 ص 481: ليس بالطويل الشامخ و لا بالقصير اللاّزق بل مربوع القامة.


[45] ـ مدرک پيشين، و بحارالانوار ج 51 ص 41 حديث 22.


[46] ـ منتهي الآمال، ج 2، ص 481.

4 ــ و به نقلي مليکه دختر يشوعا پسر قيصر روم ( که نسب وي به وصي مسيح ، شمعون الصفا ، مي رسيد ) بود و در جنگ اعراب و روم بر اثر شکست روميان اسير ، و طبق معمول آن روز به عنوان کنيز در بغداد به معرض فروش درآمد و نماينده حضرت هادي(ع) وي را براي امام عسکري(ع) خريداري ، و در اختيار آن حضرت قرار داد.

5ـ « من کان من الفقهاء حافظاً لدينه ، مخالفاً لهواه ، مطيعاً لأمر مولاه ، فللعوام أن يقلّدوه ، فانهم حجّتي و أنا حجة الله عليهم ».

6ــ « فاستجاب لکم أني مُمدُّکم بألف من الملائکة مُردفين » ،أنفال 8/9.

7 ــ « ألن يکفـيکم أن يمدکم ربکم بثلاثة آلاف من الملائکة منزلين »، آل عمران 3/124.

8ــ « بلي . . . يمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسوِّمين » ، آل عمران 3/125.

9 ــ « و لقد نصرکم الله ببدر و أنتم أذلة » ، آل عمران 3/123.

10 ــ « و لقد نصرکم الله في مواطن کثيرة و يوم حنين » ، توبه 9/25.

11ــ « و قذف في قلوبکم الرعب فريقاً تقتلون و تأسرون فريقاً » ، أحزاب 33/26.