چشمانداز تمدن جهاني اسلام-2



اشاره : در قسمت اول اين مقاله به بررسي ديدگاههاي مختلفي که در مورد جهان آينده و آينده جهان ارائه شده پرداختيم و نگاه متفکران مغرب زمين و نگاه اديان الهي به سرنوشت نهايي بشر را مورد بررسي قرار داديم.

در اين قسمت به بررسي مهمترين شاخصههاي تمدن مهدوي به عنوان بزرگترين تمدن جهاني اسلام ميپردازيم.

مهدويت نماد تمدّن جهاني اسلام

مهدويت يک فلسفه بزرگ جهاني است، در اين باور سخن از سراسر زمين است که به انسانهاي شايسته به ارث ميرسد. سخن از «استخلاف» 1 در کره خاکي است. سخن از قوم، سرزمين، و يا نژاد ويژه نيست. اعتقاد به جامعه مهدوي و تمدّن اسلامي، باوري است فراگير و فلسفهاي است جهاني که همه تمدّنها و فرهنگها را زير پوشش ميگيرد.

به گفتة شهيد مطهري :

يک فرد، سه دوره کلي دارد: کودکي، که دوره بازي است، جواني، که دوره خشم و شهوت است، و دورة عاقله مردي و پيري، که دورة پختگي و استفاده از تجربيات و دورة دور بودن از احساسات و دورة حکومت عقل است.

اجتماع بشري ] نيز [ سه دوره را بايد طي کند: يک دوره، دورة اساطير و افسانهها و به تعبير قرآن، دورة جاهليت است.

دورة دوم، دورة علم است؛ يعني دورة خشم و شهوت... ] و دورة سوم [ دورهاي که واقعاً در آن معرفت و عدالت و صلح و انسانيت و معنويت حکومت کند؟ چگونه ميشود چنين دورهاي نيايد؟ مگر ميشود خداوند اين عالم را خلق کند.

... و بشر به دورة بلوغ خويش نرسيده، يک مرتبه تمام بشر را زير و رو کند؟ 2

عقل و خرد هر انسان خردمندي چنين داوري ميکند. در راستاي تکامل فردي و اجتماعي، بايد روزي و روزگاري باشد که استعدادهاي بشري جلوهگر شود، و غنچههاي انديشهها بشکفد، مهرورزيها رشد کند، و روح انسانيت و معنويت، فضاي زندگي را بياکند، تا در سايه اجراي عدالت فراگير و همه سويه، فرهنگ و تمدّن بشري، به اوج خود برسد. و آسايش و آرامش، بر زواياي گوناگون جامعه پرتو افکند.

مراد ما از واژه تمدّن و فرهنگ، مفهوم گستردة آنهاست. هر تمدّني، فرهنگ ويژه خود را دارد. تمدّن و فرهنگ هم در يکديگر اثر ميگذارند و هم از يکديگر اثر ميپذيرند. فرهنگ زيربنا و روح تمدّن است و تمدّن، بستر دامنگستري و رشد و بالندگي فرهنگ، تار و پودشان درهم تنيده است.

تمدّن اسلامي، هرآنچه را که در حوزه قلمرو تمدّن اسلام، با الهام از آموزهها و انديشههاي اسلامي، ساخته شده، دامن گسترانده، ژرفا گرفته، لباس نو پوشيده، از کهنگي به در آمده و از حالي به حالي درآمده و دگرگوني ويژه پذيرفته در برميگيرد، چه مادي باشد؛ مانند: معماري، کشاورزي و صنعت و چه معنوي؛ مانند: سنتها، باورها، انديشهها، فلسفهها و دانشهاي گوناگون.

روح تمدّن اسلامي، با بعثت پيامبر اکرم(ص) بر کالبد جامعه انساني دميده شد و در مدينةالنبي، هستة نخستين تمدّن اسلامي، پي ريخته شد و کمکم، نسيم آن، فضاهاي ديگر را درنورديد و به سرزمينهاي ديگر راه يافت و امتها و ملتهاي ديگر را دگرگون کرد.

اسلام، با فرهنگ و انديشة ناب و والاي خود، راه را براي هر چه شکوفاتر شدن تمدّن اسلامي هموار کرد. تمدّن اسلامي، با الهام و استفاده از فرهنگ پرمايه و والاي اسلام و بهرهوري از تجربة ملتها و تمدّنهاي پيشين، تمدّني بيبديل شد و سرزمينهاي بسياري را زير چتر خود گرفت و در پرتو خود از تاريکي و جهل به درآورد و به اوج روشنايي و دانايي رساند.

اين تمدّن سترگ، قرنها پاييد و درخشيد، کمکم، اختلافها، ناشايستگيهاي حاکمان، اشرافيگريها، تجملپرستيها، دور افتادن مردمان و حاکمان از قانونها و آيينهاي اسلامي، پايبند نبودن آنان به قانونهاي شريعت، آلودگي به گناه و ستم، تنپروريها و تنبليها، خود بزرگ بينيها و... سبب شد تمدّن اسلامي از اوج به فرود آيد و از سرزمينها کوچ کند و در ديگر سرزمينهايي که آن را پاس ميدارند، قرار يابد و منزل گزيند.

اما اين وعدة خداوند است که بار ديگر پرهيزگاران و خداجويان و خداباوران، حاکم بر زمين خواهند شد و تمدّن مهدوي، به گونه گسترده و همه سويه، رخ خواهد نمود و بر تمام فرهنگها و تمدّنهاي زمان خود، چيره خواهد شد و مدينه مهدوي، به عنوان مدينة کرامت، عزت، برکت، عدل، امنيت، غيرت، اخوت، رحمت، رأفت، صلابت و مدينه ايدهآل و دولت کريمه، 3 طلوع خواهد کرد و به زمين روشنايي خواهد بخشيد.

امام مهدي(عج) مدينهاي را سامان خواهد داد و بنيان خواهد گذاشت که وجهة «رحمةللعالمين» 4 بودن او بر همگان آشکار و حوزة رسالتش «کافة للناس بشيراً و نذيرا» 5 باشد.

تمدّن مهدوي، تمدّن مادي و معنوي است. اين دوبال زندگي، با هم به پرواز در ميآيند و هميشه و همهگاه، چه در اوجگيريها و چه در فرودها، يکي کمک کار ديگري است و هيچ يک، بينياز از ديگري نيست. هر يک فلج شود و از کار بيفتد، ديگري را فلج ميکند و از کار مياندازد.

اگر پرسيده شود که تمدّن مهدوي در جهان امروز، چگونه سر بر خواهد آورد. مهدي(عج) چگونه انسان امروز را با فکرها، انديشهها، سياستها، مکتبها و گرايشهاي گوناگون در زير يک پرچم گرد خواهد آورد و در برابر اين همه ابزار جنگي ميايستد و مرام و مسلک نويني را به جهانيان عرضه خواهد داشت؟

در پاسخ به اين پرسش، بايد به دو نکته توجه داشت:

الف) نشانههايي وجود دارد و بيانگر اين نکته است که: بشر، دير يا زود، براساس فطرت وحدتجوي خويش، به سوي يگانگي، همکاري و همدلي، حرکت خواهد کرد:

خوشبختانه امروز بحث کردن از مسأله حکومت واحد جهاني، از پنجاه سال پيش آسانتر است. امروز، وقتي که صحبت از حکومت واحد جهاني ميشود، به گوش آنقدر سنگيني نميکند... چون خود دنيا، قطع نظر از معارف اسلامي همين حرفها را ميزند و به اين طرف ميرود. تعبير دهکدة جهاني به عنوان يک بحث کاملاً جدي، در محافل تصميمگير دنيا مطرح است. تعابير دنياي تک قطبي و جهاني شدن... تأسيس بانک جهاني، صندوق بينالمللي پول، تأسيس سازمان ملل، شوراي امنيت، پليس بينالملل، دادگاه جهاني بينالمللي، و جهاني شدن اقتصاد، فرهنگ و کارهاي سازمانهايي مثل يونسکو و يونيسف و بهداشت جهاني، نمونهاي از اين اعمال است. 6

ب) بيگمان تلاشهاي آن حضرت در راستاي پيشرفت تمدّن، توسعه و رشد فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي خواهد بود. همان گونه که در قلمرو تمدّن آغازين اسلامي، بين ملتها، قومها و امتهاي گوناگون، همکاري، همراهي و هم فکري، که لازمه پيشرفت تمدّن واقعي بود، بهوجود آمد و همزيستي مسالمتآميز بين گروهها و قومها و ملتهاي گوناگون ممکن شد، در زمان حضرت مهدي(عج) نيز چنين پديدهاي رخ خواهد داد و همدلي و همراهي جلوهگر خواهد گرديد.

البته تمدّن اسلام، در آخر زمان، مانند تمدّن اسلام در آغاز، دنبالهرو ديگر تمدّنها و فرهنگها نخواهد بود؛ بلکه راه و رسم جديدي را پي خواهد افکند، اين تمدن با اينکه از همه تجربههاي بشري بهره ميبرد، ولي چون گوهر آن، از وحي سرچشمه ميگيرد و هستة اصلي و مرکزي آن را وحي و پيام الهي تشکيل ميدهد و از هرگونه خرافهاي که در طول زمان بر چهرة آموزههاي اسلام نشسته، پاک و بري است، نو جلوه خواهد کرد، به گونهاي که گويا براي نخستين بار است، که چنين تمدّني، با اين ويژگيها، چهره مينمايد و جلوهگيري ميآغازد. 7

امام عصر(عج) روح تمدّن ديني را در کالبد تمدّنهاي کنوني خواهد دميد و روند تکاملي تمدّنها را شتاب خواهد بخشيد. آن حضرت، با استفاده از تمامي ابزار زندگي مدرن و پيشرفته و با به کارگيري سالم سلاحها و تکنولوژيهاي موجود در جهان چهرة زندگي انسانها را دگرگون خواهد ساخت.

البته اين آرمان با ايجاد مرکزيت يگانه و مديريت و حاکميت واحد و توانمند و فراگير، جهانگير و جهان شمول خواهد شد و اين حقيقتي است که بر زبان رسول گرامي اسلام(ص) جاري شده است که فرمود:

لما عرج بي إلي السماء... قال الله عزّوجل و عزّتي و جلالي لاظهرنّ بهم ديني و لا´علينّ بهم حکمتي و لاطهرنّ الارض بآخرهم من أعدائي و لامکننّه مشارق الارض و مغاربها و لاسخرنّ له الرياح و لاذللنّ له السحاب الصحاب و لارقينّه فيالاسباب... ثم لاديمنّ ملکه و لاداولنّ الايام بين أوليائي إلي يوم القيامة. 8

در سير و سفر آسماني ] معراج [ ... خداوند عزوجل به من فرمود: به عزت و جلالم سوگند! ] به دست دوستان و بندگان شايستهام [ دين و آيينم را پيروز خواهم کرد و حق را برتري و اعتلا خواهم بخشيد. زمين را به دست آخرين حجت، از نابکاران و دشمنان پاک خواهم ساخت و او را بر شرق و غرب عالم، چيره خواهم ساخت. بادها و ابرها را در اختيار او خواهم گذاشت اسباب پيروزي او را فراهم خواهم ساخت... آنگاه، حاکميت و دولت او را تا برپايي قيامت ميان دوستانم دست به دست قرار خواهم داد.

از اين بيان نوراني به چند نکته ميتوان دست يافت:

ـ جهان در انتظار مصلحي است که روزي ظهور خواهد کرد و اين وعده حتمي پروردگار است.

ـ آن ولي خدا، تمام زمين را از وجود تبهکاران و آلودگان پاک و پاکيزه خواهد کرد.

ـ حوزه حکومت و قلمرو نفوذ او شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت.

ـ امدادهاي غيبي و عوامل طبيعي به او ياري ميرسانند.

ـ پس از پيدايش آن حاکميت و رهبري، تمدّن ديني آخرين شيوه زندگي خواهد بود و تا پايان جهان و قيام قيامت پايدار خواهد ماند.

بنيانگذاري و ادامه حکومت و تمدّن آخرين، به دست بهترين بنده خدا، حضرت مهدي(عج)، و با کمک و ياري بندگان شايسته پروردگار خدا، پس از آن که همه نظامها و رژيمهاي سياسي جهان، امتحان خودشان را داده باشند، به عنوان آخرين حکومت در تاريخ تمدّن بشر، رخ مينمايد و بشر تشنه عدالت و مديريت صالح و سال را، اداره ميکند.

امام صادق(ع) دربارة اين دولت ميفرمايد:

دولتنا آخر الدول ولن يبقي أهل بيت لهم دولة إلاّ ملکوا قبلنا لئلاّ يقولوا إذا رأوا سيرتنا، إذا ملکنا سرنا مثل سيرة هؤلاء و هو قول الله عزّوجل: «والعاقبة للمتقين». 9

دولت و نظام ما، واپسين دولت خواهد بود. همهگونه دولتها پيش از اين سر کار خواهند آمد، تا نگويند اگر ما هم سر کار بوديم، چنين و چنان ميکرديم. و اين است آن حقيقتي که خداوند در قرآن فرموده: «عاقبت از آن پرهيزگاران است.»

پيام روشن اين سخن معصوم(ع) آن است که: بشر بايد تمام فراز و نشيبهاي سياسي و اجتماعي را پشت سر بگذارد، همهگونه حکومتها و دولتهاي بشري را پيش از ظهور تجربه کند، به ناکارآمدي و ناتوانايي آنها پي ببرد و ضرورت نظام توانمند و مديريت شايسته و فراگير را با تمام وجود احساس کند. در آن شرايط است که دولت حضرت مهدي(عج) به عنوان نظام رهاييبخش و رهبري کارآمد در سطح بينالمللي و جهان اعلام موجوديت ميکند و پايههاي تمدّن جهاني خويش را با همکاري، همدلي، همراهي مردمان پروا پيشه و مددهاي غيبي پي ميريزد و چهرة دنيا را دگرگون ميسازد.

پيامبر اکرم(ص) فرمود:

وي ] امام زمان [ هنگامي قيام ميکند که دنيا را هرج و مرج فرا گرفته و کشورها به يکديگر شبيخون ميزنند، نه بزرگ به کوچک رحم ميکند، نه نيرومند بر ناتوان مهر ميورزد. 10

و نيز امام باقر(ع) فرمود:

قائم قيام نميکند، جز در هنگامي که ترسي شديد مردم را فرا گرفته، بحرانها، آشوبها، گرفتاريها و بيماري آنان را در برگرفته باشد، کشتار وحشيانه، درگيري شديد و تفرقه ديني بين مردم محسوس شود و به گونهاي دچار رنج و افسردگي شده باشند که صبح و شام آرزوي مرگ کنند. آري وي در نااميدي مطلق مردم، ظهور و خروج خواهد کرد! 11



3. جوهرة تمدّن حضرت مهدي(عج)

تمدّن جهاني اسلام، به رهبري امام زمان(عج) داراي روح و جوهرة ويژهاي است که ديگر تمدّنها از آن بيبهرهاند. جوهرة ويژة تمدّن اسلامي، آموزههاي وحياني است. آموزههاي وحياني، به تمدّن اسلامي در گذشته جلوة ويژهاي بخشيده و آن را از حالت مادي صرف به درآورده و در هالهاي از معنويت قرار داده بود.

در تمدّن اسلامي استوار بر وحي، انسان رها نيست و خدايگان ندارد و خداي او يکي است که بايد در برابر او به کرنش و نيايش بايستد. و از دايرة بندگي خدا بيرون نرود: «يعبدونني، لايشرکون بيشيئاً.» 12 اين تمدّن رسالت دارد که انسان را از زمين برکند و آسماني کند و او را با زيباييها و حقيقتهاي آسمان آشنا سازد و در بستر ارزشهاي وحياني و قرآني، دنياي بهتر و زندگي ارزشمندتري را به وي ارزاني بدارد.

آنچه در تمدّن امروز بشري کمتر به چشم ميخورد، خداست و دلبستگي به عالم معني و پايبندي به اخلاق و ارزشهاي والا.

تار و پود تمدّن مادي، سود بيشتر است و سرمايهاندوزي. سود بيش از هر راهي که ممکن شد. سرمايهاندوزي، با هر ترفندي که شد. مهرورزي، ديگر دوستي، عشق به خوبيها، زيباييها، ارزشها، پاکبازيها، ايثارها و... در گردونة سودجويي و سرمايهاندوزي، معني ندارد، و خوبيها و ارزشها در اين گرداب رنگ ميبازند.

در تمدّن سرمايهداري و مادي، مصرف زياد، اسراف و تبذير براي به گردش درآمدن کارخانهها و گرم ماندن تنور سرمايهداري اصل است و بايد با تمام توان آن را نگاهداشت.

سمت و سوي تمدّن مادي، غرور و غفلت است. تمدّن مادي، نه تنها از دين کمک نميگيرد، بلکه آن را در بستگيها و پيوندهاي اجتماعي، ناکارا ميداند.

اين پندار در آن پايگاه وجود دارد که تمدّن را بايد بدون در نظر گرفتن اين ارزشها، پايهريزي کرد:

فکر خدا و زندگي اخروي را بايد کنار گذاشت... بايد رأفت و رقت قلب را دور انداخت. رأفت از عجز است. فروتني و فرمانبرداري از فرومايگي است. حلم و حوصله، عفو و اغماض، از بيهمتي و سستي است. مردانگي بايد اختيار کرد. بشر بايد به مرحله مرد برتر برسد. عزم و اراده داشته باشد. 13

اين است جانمايه و روح تمدّن غرب که از باب نمونه به آن اشاره کرديم. تمدّن اسلامي که به دست تواناي امام عصر(ع) بنيان گذارده ميشود و به تمام جهان گسترش مييابد، جوهره ديني و الهي دارد که اين روح در کالبد تمدّن داراي جلوههايي است از اين دست:



1ـ3. گسترش عدل و احسان

در تمدّن جهاني اسلام، عدل و احسان سنگ زيرين است. عدالت اجتماعي، نخستين و بنياديترين کار امام زمان(عج) است. پيامبر(ص) و پيشوايان معصوم(ع) در ترسيم جامعه مهدوي، همه بر اين حقيقت انگشت نهادهاند که او خواهد آمد و جهان پر از ستم و بيداد را پر از عدل و داد خواهد کرد. 14 بنابراين، ميتوان گفت سرلوحه دگرگوني اجتماعي و سرآغاز انقلاب جهاني آن حضرت، احياي ارزشهاي ديني و اجراي عدالت براساس آن ارزشها و معيارهاست.

او، ادامه دهندة راه پيامبران و اولياست، پيامبران وظيفه داشتند برابر کتاب و ميزان، مردمان را به دادگري بهپا دارند.

لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط. 15

ما فرستادگان خود را با نشانيهاي روشن و پيغامهاي راست فرستاديم و با ايشان کتاب و ترازو فرستاديم، تا مردمان را به دادگري به پا دارند.

از اين روي او نيز وظيفه دارد برابر کتاب و ترازويي که بر پيامبران فرو فرستاده شده، جامعه انساني را به دادگري به پا دارد و از نارواها و ستم باز دارد:

إنّ الله يأمر بالعدل والاحسان وايتاء ذيالقربي و ينهي عن الفحشاء والمنکر والبغي... 16 .

خدا به عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان ميدهد و از فحشا و زشتکاري و ستم نهي ميکند.

اين آيت و کريمه قرآني، که اصول ارزشهاي فردي و اجتماعي را ترسيم کرده و از ضد ارزشها و پليديها و نارواييها باز داشته است، به معناي واقعي و کامل در عصر ظهور پياده خواهد شد. عدل، نگهداشت دقيق حقوق مردمان و مبارزه فراگير، و همه سويه با نابرابريهاست. و احسان، جايگاه برتري در ميان ارزشهاي اجتماعي اسلام دارد که به يک معني بالاتر از عدالت است. اگر پايههاي حقوق انساني، بر اساس عدالت اجتماعي استوار گردد، جلوههاي احسان و نيکوکاري، فضاي جامعه را ميآکند.

به فرمودة امام علي(ع)، عدل، قانوني است فراگير: «سائس عام» 17 و احسان، ارزشي است ويژه: «عارض خاص» 18 وظيفه نخست در جامعة ديني، نهادينه کردن بنيادهاي اجتماعي بر اساس عدل است. اگر مردم، در حکومتي که همة نهادها و ارکان آن، بر هرمِ عدل استوار گشته، بزيند، ريشههاي نوع دوستي، برادري، مهرورزي، توانا ميگردند.

اشاره کرديم، جوهر اصلي نظام مهدوي، بندگي است، همان که خدا به آن فرمان داده: «أمر ألاّ تعبدوا إلا ّ إيّاه» 19 و بندگي وقتي به اوج ميرسد که بنده در راه پياده کردن آنچه که معبوش از همه چيز بيشتر دوست دارد، تلاش ورزد. اسماعيل بن مسلم ميگويد: در محضر امام صادق(ع) بودم که شخصي از آن حضرت پرسيد بين اين دو آيه شريفه:

«إنّ الله يأمر بالعدل والاحسان» و «أمر ألاّ تعبدوا إلاّ إيّاه»، چگونه ميتوان جمع کرد؟

امام(ع) فرمود:

نعم، ليس للّه في عباده أمر إلاّ العدل والاءحسان. 20

بله، خداوند براي بندگان خود، دستوري ندارد، جز اجراي عدالت و عمل به احسان.

به ديگر سخن «عدل» نماد مسائل اجتماعي اسلام است و «احسان» نماد مسائل اخلاقي آن. اگر اين دو رکن رکين، در جامعه رواج يابد و ساختار اجتماعي بر اين دو استوار گردد، دو واقعيت ديگر که از ويژگيهاي فرهنگ ديني حکومت مهدوي است، روشن ميگردد: مساوات و مواسات.

تراز تمدن حضرت مهدي(عج) عدل است که در پرتو آن، ديگر ارزشها جايگاه واقعي خود را مييابند.

يطهّر الله به الارض من کلّ جور و يقدّسها من کل ظلم... فاذا خرج وضع ميزان العدل بين النّاس، فلا يظلم أحد أحداً. 21

با وجود آن حضرت، جهان از هرگونه ستم پاک ميشود... آنگاه که ظهور کند، ميزان عدل را در ميان مردم بنيان نهد، هيچکس به ديگري ستم روا نخواهد داشت.



2ـ3. استواري پيوندهاي اجتماعي

تار و پود ساختار هر تمدّني را افراد آن ميسازند. مردم، با برخورداري از روح جمعي، پايههاي تمدّن را بنيان مينهند و بر پويايي و بالندگي آن ميافزايند. انسانها، به پارههاي پيکر تمدّن را ميمانند که به هر نسبت پيوند وحيات جمعي آنان بيشتر و بالندهتر باشد، آثار توسعه و تمدّن و پيشرفت در جامعه آنان نمايانتر است. در آموزههاي اسلامي، مفاهيم و واژههايي وجود دارد که حاصل معني و پيام آنها، بنيانگذاري و تواناسازي روحيه جمعي و اجتماعي به گونه فراگير است مانند:

«توادّ» 22 و «تراحم»، «تعاضد» 23 و «تواصي» 24 و از همه گوياتر، واژه «تعاون» که خداوند در آيه شريفه به گونه يک دستور اجتماعي اسلامي ميفرمايد:

تعاونوا عليالبرّ والتقوي ولا تعاونوا عليالاءثم والعدوان. 25

در نيکوکاري و خويشتنباني يکديگر را همکاري کنيد، نه در گناه و تجاوز.

تعاون بر نيکي و نيکويي، به مفهوم گسترده آن، در درون خود، ابزار فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و... تمدّن اسلامي را داراست. روشن است که پيدايش روح جمعي و تعاون به ابزار ژرف و استوار فراواني نياز دارد که همه آنها در درون مباني نظري تمدّن اسلامي ساخته و پرداخته شده است. پيدايش اين روحيه در جامعه اسلامي، پيشرفتهاي مادي و معنوي و توسعه مادي و تکامل معنوي گستردهاي به دنبال دارد و در زمينههاي عاطفي و اخلاقي نيز از سازندگي و ساماندهي چشمگيري برخوردار است.

شهيد مطهري مينويسد:

زنده بودن اجتماع به اين است که در افراد آن اجتماع روح اجتماعي و حسّ اجتماعي و عاطفه اجتماعي وجود داشته باشد...؛ يعني خودت را همواره به جاي ديگران بگذار و براي آنها همان را بپسند که براي خود ميپسندي و همان را کراهت داشته باش که براي خويشتن کراهت داري. 26

اين مسأله نقش حياتي و تمدّن آفريني در جامعههاي بشري دارد. از اين روي، در سيره و روش زندگي پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به نمونههايي برميخوريم که بر اين اصل بلند و بنيادي، به روشني تأکيد شده است.

پيامبر(ص) در سفري که با ياران همراه ميشود، در منزلگاهي، براي پخت غذا و يا... نياز به هيزم ميافتد. همه به جمعآوري هيزم ميپردازند و پيامبر نيز. حضرت، با اين کار روحيه جمعي و همکاري را به نمايش ميگذارد. 27

يا در کندن خندق در پيرامون مدينه، براي خود سهمي را قرار ميدهد و دست به کار کندن ميشود. 28 و...

در سيرة امام علي(ع) نمونههاي بسيار از اين دست ديده ميشود که آن حضرت در کارها و حرکتهاي جمعي، شرکت ميجويد. امام صادق(ع) در هنگامهها، با مردم همراه ميشود که از جمله در زمان خشکسالي مدينه، آنچه براي خود ذخيره کرده بود، که تا پايان سال به مصرف برساند، به بازار عرضه کرد، که مباد ذخيرهسازي او به مردم آسيب برساند.

در مدينةالنبي، داستان ايثار انصار نسبت به مهاجران، آنچنان گويا و روشن است که هر کس اندک آشنايي با آيات قرآن داشته باشد، به اين حقيقت پي ميبرد. قرآن در يادکرد از مناسبتهاي تاريخي، از اين روحيه و سيره مسلمانان به نيکي و زيبايي ياد ميکند و با اين شيوه، ساختار تمدّن درخشان اسلامي را که به دست تواناي پيامبر اکرم(ص) و مسلمانان خدا باور و خالص بنياد نهاده شده، ترسيم ميکند:

والذّين تبوّؤالدّار والايمان من قبلهم يحبّون من هاجر إليهم ولايجدون فيصدورهم حاجَة ممّا اُوتوا و يؤُثرون علي أنفسهم و لوکان بهم خصاصة و من يوق شُحّ نفسه فاولئک هم المفلحون. 29

و کساني که پيش از ايشان جاي در مدينه و در ايمان گرفتند، در حالي که هر کس را که به سوي آنان هجرت کرد دوست ميداشتند و در دل خويش نسبت به آنچه داشتند نيازي احساس نميکردند و ديگران را بر خويش مقدم ميداشتند، گرچه آن چيز ويژه ايشان ميبود و کساني که بخل و آز درون مهار کنند، آري همانان رستگارانند.

گزيده سخن آنکه اين ويژگي در ساختار تمدّن اسلامي و شکوفايي آن نقش بنيادي و اساسي داشته است و همين ويژگي در تمدّن جهاني اسلامي به رهبري امام زمان(ع) نيز به گونهاي پر رنگ و گسترده پديدار خواهد شد. مواسات، مساوات، ايثار، انسانگرايي، انسان دوستي، تعاون و امداد رساني، در مدينه مهدوي آنچنان ريشهدار و استوار است که گويي همگي در يک خانواده ميزيند و نيازهاي خويش را از جيب و کيسه يکديگر بدون مانع برطرف ميسازند. «من» و «تو» در آن جامعه رنگ ميبازد و «ما» به مفهوم واقعي و راستي، خود را مينماياند.

اسحاقبن عمار ميگويد:

کنت عند ابي عبدالله(ع) فذکر مواساة الرجل لاخوانه و ما يجب عليهم، فدخلني من ذلک امر عظيم، فقال: إنّما ذلک اذا قام قائمنا وجب عليهم أن يجهزوا إخوانهم و يقوّوهم. 30

نزد امام صادق(ع) بودم، و از ياري و غمخواري هر کس با برادرانش و آنچه بر آنان واجب است، سخن به ميان آمد. من از اين موضوع در شگفت شدم. امام(ع) فرمود: اين هنگامي است که قائم ما قيام کند، که در آن روزگار بر همگان واجب است يکديگر را ياري رسانند و يکديگر را نيرو بخشند.

در آخرالزمان، اين مکارم اخلاقي و بزرگواريهاي انساني است که پايههاي تمدّن جهاني اسلام را استوار ميسازند.

امام باقر(ع) ميفرمايد:

... حتّي إذا قام القائم جاءت المزامله و يأتي الرّجل إلي کيس أخيه فيأخذ حاجته لايمنعه. 31

به هنگام قيام قائم ] آل محمد [ آنچه ميبيني دوستي و يگانگي و تعاون است، تا آنجا که هر کس آنچه نياز دارد، از جيب ديگري برميدارد، بدون هيچ دشواري و بازدارندهاي.

به راستي که تصوير و ترسيم چنين جامعهاي دلپذير و دلنشين است. شايد در زمان ما که رقابتهاي تنگاتنگ مادي در زندگيها پديد آمده و چهرة معنوي زندگيها را دگرگون ساخته و روح جمعي و معنوي و برادري را از بسيار کسان گرفته، ترسيم چنين جامعه ايدهآلي دشوار و غيرقابل باور باشد. لکن در دوران ظهور و در فضاي رهبري امام معصوم(ع) آنچنان روحيهها پرورش مييابد و ناخالصيها و غلّ و غشها و خودبينيها و خودخواهيها، رنگ ميبازد که «مزامله» و دوستيها ناب و خالص ميگردد، پيوند انساني و مهرورزانه، براساس راستي، يکرنگي، يکدلي و يک جاني شکل ميگيرد، شيرازة نظام اجتماعي بر محور محبّت و دگردوستي و تعاون و تعادل اجتماعي استوار ميگردد و فرهنگ مهدويت، جانها را با تزکيه و انديشهها را با تعليم به اوج پاکي و بالندگي ميرساند. در چنين فضايي، همه آنچه به آن اشاره کرديم و بالاتر از آن هم، باور کردني و پذيرفتني خواهد بود.

پي نوشتها :

1 . سورة نور (24)، آيه 55 .

2 . سيري در سيرة ائمه اطهار، شهيد مطهري، ص 198، صدرا.

3 . مفاتيحالجنان، شيخ عباس قمي، دعاي افتتاح.

4 . سورة انبيا(21)، آيه 107.

5 . سورة سبا(34)، آية 28.

6 . از سخنان آقاي هاشمي رفسنجاني، در دومين سمينار گفتمان مهدويت، مدرسه دارالشفاء، آبان 79.

7 . کارنامه اسلام، زرينکوب، ص29، اميرکبير، تهران.

8 . بحارالانوار، ج52 ، ص312.

9 . همان، ص 332.

10. همان، ص 380.

11. همان، ص 348.

12. سورة مائده(5)، آيه 55 ؛ منتخبالاثر، آيةالله صافي گلپايگاني ص471.

13. انسان کامل، شهيد مطهري، ص 160، صدرا.

14. منتخبالاثر ، ص 247.

15. سورة حديد(57)، آية 25.

16. سورة نحل(16)، آيه 90.

17. نهجالبلاغه، حکمت 437.

18. همان، حکمت 231.

19. سورة يوسف(12)، آيه 40.

20. تفسير نورالثقلين، عليبن جمعة العروسي، ص 78، چاپ حکمت، قم.

21. کمالالدين، شيخ صدوق، ج 2، ص 372.

22. ميزان الحکمه، محمدي ريشهري، ج، ص 45، 9، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم.

23. سورة قصص(28)، آيه 35.

24. سورة عصر(103)، آيه 4 و 5.

25. سورة مائده(5)، آيه 2.

26. حکمتها و اندرزها، شهيد مطهري، ص 230، صدرا.