آيا احتمال ظهور امام زمان در عصر کنوني هست؟




 


با توجه به نکات زير ميتوان گفت که هر لحظه امکان ظهور آن حضرت وجود دارد:

. اين همه گسترش ظلم و ستم زمينة اجتماعي ظهور را فراهم کرده است.

. اخبار پيامبران پيشين، پيامبر اکرم و ائمه معصومين، عليهمالسلام، زمينة عقيدتي آن را فراهم کرده است.

. هجوم بيسابقة دانشمندان يهود و نصاري به سرزمين اورشليم به عنوان نزول حضرت عيسي، عليهالسلام، در آستانة سال دو هزار، نقطة عطف ديگري در اين رابطه به وجود آورده است.

. رواياتي داريم که در آنها تصريح شده خداوند يک شبه امر فرج را اصلاح ميکند.

. در برخي روايات آمده که ظهور حضرت ممکن است به صورت ناگهاني روي دهد.

. در انجيل آمده که حضرت عيسي، عليهالسلام، در آيات فراواني از اناجيل اربعه فرموده که ظهور آن حضرت در ساعتي است که هيچکس گمان نميبرد.

. تنها شرط ظهور ارادة پروردگار است و بس.

. شخص حضرت مهدي، عليهالسلام، ميفرمايد:

اِنّ أمرَنَا بغتَةٌ فُجاءَةٌ.

بيگمان امر ظهور به صورت آني و ناگهاني است.

پس احتمال ظهور آن حضرت در هر لحظهاي هست، ولي هرگز نبايد شتاب کرد، بلکه بايد تسليم ارادة حقتعالي شد، چنانکه امام، عليهالسلام، ميفرمايد:

يا مِهزَم، کَذَبَ الوَقّ'اتونَ و هَلَکَ المُستعجِلونَ و نَجَي المُسلمون.

اي مهزم! وقتگذارندگان دروغ گفتند، شتابگران هلاک شدند و تسليم شوندگان رستند.

همه بايد براي تعجيل در امر فرج يکدل و يکسو دست به دعا برداريم که بنياسرائيل با چهل روز دعا و توسّل و تضرّع، امر فرج خودشان را 170 سال جلو انداختند.

در پايان يادآور ميشويم که آيةالله حاج شيخ محمد غروي، مؤلف کتاب ارزشمند «المختار من کلمات الامام المهدي» از برخي از بزرگان نجف اشرف نقل کردند که فرمود:

اگر يک حالت اضطرار به حجّت، به صورت جهاني حاصل شود، بدون هيچ ترديدي خداوند به حجت خود اجازه ظهور ميدهد.

و اين نکتة بسيار ارزشمندي است که براي اهلش بسيار پرارج و راهگشا ميباشد.

در ماه گذشته در دعاي ندبه، روشندلي در تلويزيون ميگفت که انشاءالله فرج نزديک است. سؤال من اين است که آيا جديداً حضرت با کسي تماس داشته است که اين را ميگويد؟ و در ضمن من از شنيدن اين مژده خيلي خوشحال شدم.

در پاسخ اين سؤال چند نکته را متذکر ميشويم:

1 ـ براساس روايات معصومين، عليهمالسلام، تعيين وقت براي ظهور جايز نيست و بايد هرکه را که ادعا ميکند زمان ظهور را ميداند، تکذيب کرد. چنانکه امام صادق، عليهالسلام، در پاسخ کسي که ميپرسد:

فدايت شوم، درمورد اين امري که ما درانتظار آنيم مرا آگاه کنيد، که چه زماني واقع ميشود؟

ميفرمايند:

آنان که براي اين امر تعيين وقت ميکنند دروغ ميگويند و آنها که در اين امر شتاب ميکنند نابود ميشوند و کساني که تسليم ميشوند، نجات مييابند.

فلسفة اين حکم نيز روشن است؛ شما تصور کنيد اگر هر از چندگاهي زماني براي ظهور تعيين شود و ظهور به وقوع نپيوندد چه پيش خواهد آمد؟ آيا مردم رفته رفته نااميد نميشوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل انديشه مهدويت و ظهور منجي ازدست نميدهند؟

2 ـ اگرچه ما از تعيين زمان براي ظهور نهي شدهايم امّا اين بدان معنا نيست که با موضوع ظهور بهعنوان واقعهاي دور از دسترس که در آيندهاي دور و نامعلوم به وقوع ميپيوندد برخورد کنيم، بلکه بايد همواره خود را در چندقدمي ظهور ببينيم و اميدوار باشيم که در زمان حيات خود، ظهور حضرت حجت، عليهالسلام، را درک کنيم.

چنانکه در بخشي از دعاي عهد ميخوانيم:

بار خدايا! اندوه و دلتنگي اين امّت را با حضور ولي خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن. ديگران ظهور او را دور ميبينند ولي ما آن را نزديک ميبينيم.

3 ـ چنانکه از بسياري از بزرگان نيز نقل شده توجه به شرايط عمومي جهان، بحرانهاي فراگيري که گريبانگير بشر در عصر کنوني شده، گسترش بيحد و حصر ظلم و ستمگري در جهان و بهعلاوه بشارتهايي که به برخي از اهل معنا داده شده همه و همه دلالت بر نزديکي ظهور ميکند. که اميدواريم شيعيان منتظر با دعاي خالصانه و

استغاثه به درگاه پروردگار آمادگي خود را براي ظهور آن حضرت اعلام و زمينه ظهور را فراهم کنند.

اين خواهر ارجمند در ادامة نامة خود پرسيدهاند:

چرا حضرت علي، عليهالسلام، در نهجالبلاغه گفته است که با زنان خود در کارها مشورت نکنيد. اگر هم مشورت کرديد برعکس حرف آنها (زنان) عمل کنيد؟

در پاسخ اين پرسش هم به چند نکته اشاره ميکنيم:

1 ـ در روايتهاي معصومين، عليهمالسلام، ضمن آنکه بر مشورت با ديگران توصيه شده است، شرايط زيادي را براي مشاور برشمردهاند. يک مشاور خوب بايد از بسياري صفات ناپسند به دور و از بسياري خصال پسنديده برخوردار باشد. پيامبر اکرم، صلّيالله عليهوآله، در روايتي خطاب به علي، عليهالسلام، ايشان را از مشورت با برخي از مردم برحذر داشته، ميفرمايند:

اي علي! با ترسو مشورت نکن؛ زيرا او راه حل مشکل را بر تو تنگ ميکند و با بخيل مشورت مکن؛ زيرا او تو را از هدفت بازميدارد و با آدم حريص مشورت مکن؛ زيرا او آزمندي را در نظرت جلوه ميدهد.

و در روايت ديگري امام علي، عليهالسلام، ميفرمايند:

با دروغگو مشورت مکن؛ چون دروغگو مانند سراب، دور را در نظرت نزديک نشان ميدهد و نزديک را دور.

امام صادق، عليهالسلام، نيز درباره ويژگيهايي که يک مشاور بايد داشته باشد، ميفرمايند:

مشورت جز با حدود چهارگانه آن تحقق نپذيرد... نخستين حد آن اين است که کسي که با او مشورت ميکني خردمند باشد، دوم اين که آزاده و متديّن باشد و چهارم اين که راز خود را بهاو بگويي و او به اندازة خودت از آن راز آگاه باشد، امّا آن را بپوشاند و بهکسي نگويد.

2 ـ با توجه به روايتهاي بالا هر کسي که از ويژگيهاي منفي ياد شده به دور و خصال شايستة مورد اشاره را دارا بود ميتواند طرف مشورت قرار گيرد، چه مرد باشد چه زن. و اگر ميبينيم در برخي روايات مردم را از مشورت با زنان برحذر داشتهاند، بهاين دليل بوده که در صدر اسلام بهدليل شرايط خاص جزيرةالعرب بيشتر زنان از رشد علمي و فرهنگي لازم برخوردار نبودند و شايستگيهاي لازم براي يک مشاور را نداشتند. بنابراين اينگونه روايات هرگز در پي اين نبودهاند که مردم را از مشورت با کلية زنان، حتي آنان که از دانش و عقل و درايت کافي برخوردار هستند، برحذر دارند. بههمين دليل هم هست که ميبينيم امام علي، عليهالسلام، در روايت ديگري ضمن آنکه مشورت با گروهي از زنان را اجازه ميدهند، اين مطلب را هم توضيح ميدهند که چرا بايد از مشورت کردن با برخي از زنان خودداري کرد:

از مشورت کردن با زنان بپرهيز، مگر آن که زني به کمال عقل آزموده شده باشد؛ چرا که رأي زنان رو به ناتواني دارد و عزمشان رو به سستي.

3 ـ در پايان تذکر اين نکته را لازم ميدانم که هيچگاه نبايد با استناد به يک يا دو روايت، مطلبي را به عنوان نظر اسلام و يا ائمه معصومين، عليهمالسلام، مطرح کرد؛ بلکه بايد مجموعة آيات و روايتهايي را که در آن زمينه رسيده مورد بررسي قرار داد و با توجه به آنها به نظر اسلام و پيشوايان دين رسيد.

براي همة شما آرزوي موفقيت ميکنم



پينوشتها: 1. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه به مقاله «زمزمههاي ظهور» در مجلة موعود شماره 18 (بهمن و اسفند 1378) رجوع کنيد.

2. روايتهاي مربوط به مشورت را ميتوانيد در کتاب ميزانالحکمة (با ترجمه فارسي) تأليف محمد محمدي ريشهري، ج6، ص2911-2900 بيابيد.

3. بحارالانوار، ج 103، ص 253، ح 56.

· چرا امام زمان تاکنون ظهور نکرده است؟

براي ارائه پاسخ جامعي به اين پرسش مناسب ديديم که قسمتي از کتاب «رهبري بر فراز قرون» پژوهشي دربارة امام مهدي، عليهالسلام، نوشتة شهيد سيد محمد باقر صدر را براي شما نقل کنيم:

وقتي آن حضرت خود را براي يک دگرگوني اجتماعي آماده ساخته چه چيز مانع وي شده است که در دوره غيبت صغري يا سالهاي پس از آن به ميدان بيايد و غيبت خود را طولاني نسازد؛ با توجه به اينکه در آن زمان، زمينه و شرايط کارهاي اجتماعي و اصلاحي بسيار آسانتر بوده است؟

آن حضرت بهواسطة رابطه مستقيمي که بر اثر برنامهريزيهاي خاص در زمان غيبت صغري با مردم داشت، اين امکان را يافته بود که ياران خود را گرد آورد و با قدرت، کار خود را شروع کند. قدرتهاي حاکم آن زمان نيز به اين مرتبه از توان و نيروي دهشتناک که انسان امروزه براثر پيشرفت علم و صنعت به آن دست يافته است، نرسيده بود.

جواب اين است که هر کاري براي تغيير ساختار جامعه بهوقوع پيوندد؛ موفقيت آن بستگي به يک سلسله شرايط و زمينههاي خارجي دارد و تا همه آن شرايط کاملاً تحقق نيابد امکان رسيدن به هدف وجود ندارد.

البته آن تغييرات اجتماعي که سرچشمهاي الهي دارد از نظر پيام، ربطي به عوامل خارجي ] مانند وضعيت سياسي، اجتماعي جامعه، واقعيتهاي بينالمللي، تواناييهاي مردم و... [ ندارد؛ زيرا پيامي که زيربناي اين تغييرات است، الهي و آسماني است و شرايط خارجي در آن مؤثر نيست ولي از جنبه اجرايي به شرايط بيروني متکي است و موفقيت و زمان انجام آن بستگي به آن دارد و درست به همين جهت بوده است که آسمان در انتظار ماند تا پنج قرن از جاهليت بگذرد و آنوقت آخرين پيام خود را بهواسطة حضرت محمد، صلّياللهعليهوآله، فرستاد؛ و با آنکه جهان در دوران فترت نياز شديد به پيامبر داشت ولي بهخاطر وابستگي اجرايي به شرايط خارجي در آن تأخير شد. اين عوامل خارجي که اجراي اصلاحات بدان نياز دارد برخي عبارت است از فضاي مناسب و جو عمومي براي تغييرات موردنظر و برخي جزئيات است که جنبش انقلابي در پيچ و خمهاي باريک آن را ميطلبد.

براي نمونه، انقلابي که «لنين» در روسيه با موفقيت رهبريکرد بهعامل مهمي مانند جنگ جهاني اول وسست شدن پايه امپراتوري تزار وابسته بود که در ايجاد فضاي مناسب براي انقلاب سهم بسزايي داشت و عوامل جزئي و محدود ديگري نيز در آن مؤثر بود مانند اينکه «لنين» توانست به سلامت وارد روسيه شود و انقلاب را رهبري کند که اگر هر حادثهاي باعث تأخير ورود او شده بود؛ احتمال داشت انقلاب نتواند به اين سرعت حاکم شود.

آري، سنت تغييرناپذير الهي بر اين است که اجرا و ايجاد تغييرات اصلاحي بستگي به عوامل خارجي، فضاي مناسب و جو عمومي داشته باشد و بههمين جهت بوده است که اسلام پس از يک دوره طولاني و پس از چندين قرن، ظهور کرد.

پس با اينکه خداي بزرگ، توانايي دارد همه مشکلات و همه سختيها را براي پيام رسانيهاي آسماني، هموار و بهوسيله اعجاز فضاي مناسب ايجاد کند، اين روش را انتخاب نکرده است؛ زيرا امتحان و ابتلا و رنجي که مايه تکامل انسان ميشود درصورتي تحقق مييابد که تحولات، طبيعي و مطابق با شرايط خارجي باشد. البته اين مانع نيست که خداوند در برخي جزئيات دخالت کند، جزئياتي که در اصل فضاي مناسب مؤثر نيست ولي گاهي براي ايجاد تحرک لازم است؛ مانند کمکها و توجهات غيبي که خداوند در لحظههاي حساس و بسيار دشوار به اولياي خود ميکند چنانکه: آتش نمرود براي ابراهيم گلستان ميشود و دست آن يهودي پيمان شکن که شمشير بر روي پيامبر کشيد از حرکت ميافتد و يا تندباد شديدي که چادرهاي کافران و مشرکان را زماني که در جنگ خندق، مدينه را محاصره داشتند از ريشه درميآورد و ترس و وحشت را در دلهاي آنان ميافکند.

ولي همه اينها از جزئيات فراتر نميرود و در زماني که زمينه و شرايط براي اصلاحات عمومي کاملاً آماده است کمکهاي فوريتي، صورت طبيعي بهخود ميگيرد و با واقعيتهاي خارجي مطابقت ميکند.

ما موقعيت امام زمان، عليهالسلام، را با اين ديد بررسي ميکنيم تا دريابيم که انقلاب او از نظر اجرا همانند همه انقلابها به زمينههاي عيني و خارجي بستگي دارد و بايستي فضاي مناسب موجود باشد. از اينرو طبيعي است که منتظر آن شرايط باشيم. همه ميدانند که حضرت مهدي کارش محدود به يک منطقه و يک بخش از جهان نيست و رسالتي که از جانب خداوند بزرگ بر دوش اوگذاشته شده، جهاني است و بايستي همه بشريت را از تاريکي ستم به روشنايي عدل، رهنمون گردد. براي اجراي چنين تحوّل بزرگي تنها وجود رهبر صالح کافي نيست وگرنه در همان زمان پيامبر اين شرط وجود داشت. پس اين تحوّل بزرگ، فضاي مناسب جهاني ميطلبد که همة زمينههاي خارجي لازم براي انقلاب عمومي در آن وجود داشته باشد.

عامل اساسي در ايجاد اين فضاي مناسب و پذيرش پيام جديد عدالت از طرف مردم همانا احساس پوکي و پوچي است که انسان متمدن آن روز خواهد کرد و منشأ اين احساس، تجربههاي مختلف بشري از تمدن است؛ تمدني که جنبههاي منفي آن پشت او را خم ميکند و به آنجا ميرسد که ميفهمد شديداً نياز به کمک دارد و از عمق جان، توجه خود را به عالم غيب يا منبعي مجهول، معطوف ميدارد.

امّا از نظر پيشرفتهاي مادي ميتوانيم بگوييم در آينده شرايط براي رساندن پيام به جهانيان بهتر از گذشته است؛ زيرا بخشهاي مختلف دنيا به هم نزديک ميشوند، مردم ميتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و وسايلي که يک سازمان مرکزي براي آگاهسازي ملتها از رسالت جديد بدان نياز دارد، در دسترس ميباشد.

امّا آنچه در سؤال به آن اشاره شده که هرچه بيشتر در ظهور آن حضرت تأخير بيفتد، ابزار و آلات جنگي پيشرفتهتر خواهد شد، درست است ولي اين ابزار و آلات مادي براي کساني که روحيه خود را باختهاند و از درون پوسيدهاند به چه کار ميآيد؟

چه بسا در طول تاريخ که کاخ يک تمدن بزرگ با اولين تلنگر فرو ريخته است، چرا؟ براي اينکه چنين بنايي درواقع از قبل فرو ريخته بوده است و هيچگونه پشتوانه و تکيهگاهي نداشته است.

· بعضي از دوستان ميپرسند که ظلم و ستم و کفر همه جا را فرا گرفته چرا مهدي موعود ظاهر نميشود تا به اوضاع آشفته جهان خاتمه دهد؟

اصولاً هر نهضت و انقلابي که براي هدف معيني بر پا ميشود، در صورتي امکان پيروزي دارد که زمينه آن، از هر جهت فراهم و اوضاع و شرايط کاملاً آماده باشد. يکي از شرايط مهم موفقيت اين است که عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومي براي تأييد و پشتيباني آن مهيّا باشد، در غير اين صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد.

نهضت و قيام مهدي موعود نيز از اين قاعده کلي مستثني نيست و در صورتي ميتواند پيروز گردد که اوضاع و شرايط، مساعد و زمينه فراهم باشد.

نهضت آن حضرت يک نهضت سطحي و کوچکي نيست، بلکه يک انقلاب همه جانبه و جهاني است. برنامه بسيار عميق و دشواري دارد. ميخواهد تمام اختلافات نژادي و کشوري و زباني و ديني را بر طرف سازد و سرتاسر عالم را با يک حکومت نيرومند اداره کند تا همه انسانها با صلح و صفا در کنار هم زندگي کنند.

او ميداند که آب را بايد از سر چشمه اصلاح کرد و لذا ميخواهد علل و عوامل اختلاف انگيز را از ريشه قطع کند و عموم جهانيان را به سوي قوانين و برنامههاي الهي متوجه کند و دين اسلام را آيين همگاني گرداند.

او ميخواهد افکار پريشان بشر را به سوي يک هدف متمرکز کند و معبودهاي دروغين و فتنهانگيز را مانند مرزها، نژادها، کشورها، خرجها، قارهها و شخصيتهاي کاذب از مغز بشر ريشه کن سازد و به طور خلاصه، ميخواهد انسانها را به سعادت و کمال واقعي برساند و اجتماع صالحي به وجود آورد که بر پايه فضايل و صفات پسنديده و اخلاق نيک استوار باشد.

البته گفتن و نوشتن اينگونه مطالب دشوار نيست ليکن دانشمندان و اهل تحقيق ميدانند که وقوع يک چنين انقلاب جهاني و عميق، کاري است بسيار دشوار و چنان نيست که بدون تهيه اسباب و مقدمات و آمادگي افکار عمومي و فراهم بودن زمينه، امکان وقوع داشته باشد. يک چنين انقلاب عميقي بايد از دلهاي جهانيان سرچشمه بگيرد و همه انسانها بالاخص مسلمانان که ميخواهند پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگي کسب کنند.

قرآن کريم نيز شايستگي و صلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته، ميفرمايد «ما در زبور نوشتيم که بندگان شايسته و صلاحيتدار ما قدرت زمين را به دست ميگيرند.»

بنابراين تا انسانها به حد کمال و رشد نرسند و براي پذيرفتن حکومت حق آماده نگردند، مهدي موعود ظاهر نخواهد شد.البته رشد فکري يک حادثه آني نيست بلکه در طول ايّام و به واسطه پيشامدهاي روزگار پيدا ميشود و رو به کمال ميرود. بايد جهانيان آنقدر اين کشور و آن کشور بگويند و بر سر مرزهاي موهوم کشوري بجنگند و خونريزي کنند تا به ستوه آيند و بفهمند که حدود و مرزها ساخته و پرداخته افکار کوتاه و خودخواهي انسانها است. در آن صورت از آن حدود اعتباري و اختلافانگيز منزجر ميشوند و تمام جهان را يک کشور و همه افراد بشر را هموطن و درنفع و ضرر و سعادت و بدبختي شريک ميدانند. در آن هنگام سياه و سفيد، زرد و سرخ، آسيايي و آفريقايي، آمريکايي و اروپايي، شهري و روستايي، عرب وعجم را ميتوانند به يک چشم نگاه کنند. بايد دانشمندان براي اصلاحات عمومي و سعادت و آسايش انسانها آنقدر قانون تدوين کنند و تبصره به آنها اضافه کنند و بعد از مدتي آنها را لغو کنند و قوانين تازهتري را به جاي آنها بگذارند تا خسته شوندو جهانيان به نقصان و سستي قوانين بشر و افکار کوتاه قانونگذاران پي ببرند و از اصلاحاتي که به وسيله آن قوانين ميخواهد انجام بگيرد مأيوس شوند و به اين مطلب اعتراف کنند که يگانه طريق اصلاح بشر، پيروي از پيامبران و اجراي قوانين الهي است. بشر هنوز حاضر نيست در مقابل برنامههاي خدا تسليم شود. گمان ميکند به وسيله علوم و اختراعات ميتواند اسباب سعادت انسانها را فراهم سازد، لذا برنامههاي الهي و معنويات را کنار گذاشته و دنبال ماديات ميدود.

بايد آنقدر بدود تا سرش به سنگ بخورد. آنگاه به اين مطلب اعتراف ميکند که علوم و اختراعات گر چه ميتوانند انسان را به فضا پرواز دهند و کرات آسماني را مسخرش گردانند و سلاحهاي کشنده و ويران کننده را در اختيارش قرار دهند امّا نميتوانند مشکلات جهاني را حل کنند، استعمار و بيدادگري را ريشه کن سازند و بشر را به سعادت و آسايش روحي و رواني برسانند.

از آن وقتي که بشر، حاکم و فرمانروا و زمامدار پيدا کرده و حکومتشان را پذيرفته است همواره از آنان انتظارها داشته است. هميشه اميدوار بوده و هست که آن افراد زورمند و زيرک جلو دشمنيها و تجاوزات را بگيرند و اسباب رفاه و آسايش عموم مردم را فراهم سازند. ليکن کمتر شده که به اميد و آرزويش برسد و به حکومت دلخواه دست يابد. در عصري آن را به صورتي درآورده، شکل تازه اي بدان دادهاند. امّا بعد از چندي مشاهده شده که وضع سابق است و چندان تفاوتي نکرده است. بايد آنقدر حکومتهاي رنگارنگ در جهان تاسيس شود و احزاب فريبنده به وجود آيد و بيلياقتي آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مايوس گردد و تشنه اصلاحات خدايي شود و براي پذيرفتن حکومت توحيد آماده گردد. چنانکه از امام صادق (ع) روايت شده که فرمودهاند: «تا همه اصناف مردم به حکومت نرسند صاحب الامر قيام نميکند براي اين است که وقتي حکومتش را تشکيل داد کسي نگويد

اگر ما هم به حکومت ميرسيديم با عدالت رفتار ميکرديم.»

باتوجه به آنچه گفته شد روشن است که هنوز طبع انسانيت براي تحمل حکومت توحيد آماده و مهيّا نشده، ليکن چنان نيست که براي هميشه از اين نعمت بزرگ محروم بماند. بلکه خداوند حکيم که انواع موجودات را به کمال مطلوب ميرساند، نوع انسان را نيز از رسيدن به غايت مطلوب ،محروم نخواهد ساخت. بشر از روزي که پا به زمين گذاشته هميشه در آرزوي يک زندگي اجتماعي خوش و سعادت بخش بوده و در راه رسيدن به آن تلاش و کوشش مينموده است. هميشه از جان و دل خواستار يک عصر درخشان و اجتماع صالحي بوده که ظلم و تعدي در آن نباشد. اين خواسته دروني بشر، بيهدف و غايت نيست و خداوند حکيم انسان را از وصول به چنين غايت مطلوبي محروم نخواهد کرد. به طور قطع جهان، روزي را در پيش دارد که افکار مردم کاملاً بيدار ميشود. از احکام و قوانين و برنامه و مرامهاي گوناگون مأيوس ميگردند، از احکام و فرمانروايان بشر نا اميد ميشوند، از مشکلات و گرفتاريهايي که به دست خودشان تهيه شده به ستوه ميآيند و متوجه خدا و قوانين الهي ميشوند. چاره دردها و مشکلات لاينحل اجتماعي را در پيروي از مکتب انبياء ميدانند. احساس ميکنند که به دو چيز گرانبها احتياج دارند. اول برنامه و نقشه اصلاحات و قوانين کامل و دست نخورده و روشن الهي. دوم زمامدار معصوم و فوق العادهاي که در طريق اجراي احکام و برنامههاي الهي دچار سهو و اشتباه و خطا نشود و همه انسانها رابه يک چشم نگاه کند. خداوند حکيم، مهدي موعود را براي يک چنين موقع حساسي ذخيره نموده و قوانين و برنامه هاي متين اسلام را در نزدش امانت گذاشته است .

علت ديگر

در روايات اهلبيت ، عليهمالسلام، علت ديگري نيز براي تاخير در ظهور ذکر شده است. حضرت صادق (ع) فرمودهاند: «خدا در نسل کافران و منافقان، فرزندان با ايماني را امانت نهاده است. به همين جهت بود که

علي (ع) از کشتن پدران کافر، خودداري مينمود تا اولاد مومن از آنان به وجود آيد و بعد از آن، به هر يک از آنان دست مييافت به قتلش مبادرت ميکرد. همچنين قائم ما اهل بيت، ظاهر نميشود تا اينکه امانتهاي الهي از نسل کافران خارج شوند. بعد از آن ظاهر ميشود و کفار را به قتل ميرساند» .

برنامه ظهور امام زمان اين است که دين اسلام و خداپرستي را به کافران عرضه ميدارد. هر کس ايمان بياورد از قتل نجات پيدا ميکند و هر کس سر سختي نشان داد و از قبول اسلام امتناع ورزيد کشته ميشود. از طرف ديگر ميدانيم که در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده و ميافتد که از نسل افراد کافر يا منافق، فرزندان خداپرست و مومن به وجود ميآيد. مگر مسلمانان صدر اسلام از پدران کافر به وجود نيامدهاند؟ اگر رسول خدا در فتح مکه،

کفار مکه راقتل عام کرده بود آن همه مسلمان از نسلشان بوجود نميآمد. لطف خدا اقتضا ميکند که انسانها را به حال خود بگذارد تا در طول ايّام و روزگار دراز، فرزندان مومني که امکان دارد از نسلشان پديد آيند. پس بايد جهان به مقدار قابليت و استعدادش انسان مؤمن تحويل دهد.

اين وضع همچنان ادامه دارد تا هنگامي که افکار عمومي براي پذيرش توحيد و خداپرستي آماده گردد. در آن هنگام امام زمان (ع) ظهور ميکند.