الگوهايي براي چگونه بودن



خصال ياران مهدي(ع)

سيدمصطفي علامه مهري

هر انقلابي نياز به مقدمات و اسباب و عواملي دارد، تا زمينه و بستر آن آماده و موانع راه آن برداشته شود. به ويژه اگر اين حرکت، داراي هدفي عالي، الهي و انساني و براي رفع ظلم و ستم و گسترش عدل و داد با ديدگاهي جهان شمول باشد؛ که اين خود نياز به برنامه ريزيهاي کلان و تلاشهاي طاقت فرسا و در

رأس آن رهبري با ويژگيهاي ممتاز و موقعيتهاي عالي دارد.

رهبري انقلاب جهاني مصلح موعود، که هدفي جز رفع ظلم و ستم و کوتاه کردن دست ظالمان و جباران و رفع هرگونه فساد از جامعه و گسترش قسط و عدل و علم و معرفت، آن هم در سطح جهاني و بين المللي ندارد، با انساني کامل، الهي، معصوم و منصوب از طرف خداي متعال است که همه ويژگيهاي انبيا و اوصياي الهي از آدم تا خاتم را دارا مي باشد.

جاي ترديد نيست که اين رهبر الهي براي اجراي برنامه هاي نهضت جهاني خود علاوه بر ديگر اسباب و عوامل، نياز به ياراني عاشق، متحد، باوفا، مؤمن، شجاع، فهيم و مخلص دارد؛ چرا که تجربه تاريخي نشان داده هيچ رهبر و مصلح اجتماعي بدون داشتن ياراني وفادار نتوانسته است اهداف خويش را محقق سازد. در طول تاريخ بسيار شاهد بوده ايم که رهبراني شايسته و توانمند تنها به دليل نداشتن ياراني همدل و همراه از حرکت اصلاحي خود باز ايستاده اند که نمونه بارز آن عدم قيام امام صادق(ع) بر ضد امويان است.

«سدير صيرفي» مي گويد:

روزي بر امام وارد شدم و گفتم: چرا نشسته ايد؟ امام فرمود: اي سدير! چه اتفاقي افتاده است؟ گفتم: از فراواني دوستان و شيعيان و يارانت سخن مي گويم.

فرمود: فکر مي کني چند تن باشند؟ گفتم يکصد هزار. فرمود: يکصد هزار؟! گفتم آري و شايد دويست هزار! فرمود: دويست هزار؟ گفتم: آري و شايد نيمي از جهان.

به دنبال اين گفت وگو، امام به همراه سدير به سوي «ينبع» حرکت کرد. در آنجا گلّه بزغاله اي مشغول چرا بود. آن حضرت با ديدن آن گله فرمود:

اي سدير! اگر تعداد ياران ما به تعداد اين بزغاله ها بود، ما برجاي نمي نشستيم.

سدير مي گويد: بعد از اقامه نماز رفتم و بزغاله ها را شمردم، ديدم هفده رأس بيشتر نيستند.1

انقلاب جهاني حضرت مهدي(ع) نيز از ديگر نهضتها جدا نيست، بلکه همان روند طبيعي را خواهد پيمود، نه اين که همه چيز با معجزه تمام شود و هيچ قطره خوني ريخته نشود. برعکس، آنچه از روايات استفاده مي گردد و از بيان اوصاف شخص حضرت روشن مي شود، اين است که ايشان داراي چنان قدرت جسماني

است، که به فرموده امام رضا(ع):

با اينکه سن زيادي دارد، ولي جوان و بدن او قوي است. حتي اگر دستهاي مبارکش را به طرف بزرگ ترين درخت دراز کند و آن را به طرف زمين آورد، مي شکند؛ اگر صيحه اي بين کوهها زند از فرياد او کوهها درهم مي ريزند...2 .

هر يک از ياران آن حضرت نيز قوه چهل مرد را دارا و از نظر صلابت همچون پاره هاي آهن هستند. اينها نشانگر آن است که حضرت جنگ سختي در پيش خواهند داشت. و اگر کارها با معجزه تمام مي شد ديگر نيازي به ياراني با چنين قدرت جسماني و صلابت و شجاعت نبود. در حالي که روايات به ما مي فهمانند

که کار حضرت حجت(ع) سخت تر از کار جدش رسول خدا(ص) خواهد بود؛ زيرا مردمي که در برابر پيامبر خدا ايستاده بودند افراد جاهلي بودند که سنگ و چوب و... مي پرستيدند ولي جاهلاني که در مقابل امام عصر(ع) مي ايستند کساني هستند که قرآن به دست مي گيرند و با تأويل کردن آيات قرآن و مستمسک قرار دادن آن با حضرت مي جنگند. لذا بايد ايشان ياوراني باهوش داشته باشد که مانند ياوران حضرت امير در جنگ صفين فريب مکرها و حيله هاي دشمن نخورند.

فضيل بن يسار مي گويد از امام صادق(ع) شنيدم که مي فرمود:

إنّ قائمنا - عليه السلام - إذا قام استقبل من جهل الناس أشدّ ممّا استقبله رسول الله - صلّي الله عليه و آله و سلم - من جهّال الجاهليّه. قلت: و کيف ذاک؟

قال: انّ رسول الله - صلّي الله عليه و آله و سلّم - أتي الناس و هم يعبدون الحجاره والصخور والعيدان والخشب المنحوته، و إنّ قائمنا - عليه السلام - إذا قام أتي

الناس و کلّهم يتأوّل عليه کتاب الله و يحتجّ عليه به.3

هنگامي که قائم ما(ع) برمي خيزد مردمان جاهل [عصر او] برخوردي بسيار شديدتر از برخوردي که جاهلان عصر جاهليت با پيامبر خدا داشتند، با او خواهند داشت. پرسيدم: چگونه؟ فرمود: پيامبر خدا(ص) در حالي در ميان مردم آمد که آنها سنگ و صخره، چوبهاي کنده کاري شده مي پرستيدند، اما قائم ما(ع)

هنگامي که به پا مي خيزد در الي در ميان مردم مي آيد که همه آنها در برابر او به تأويل کتاب خدا مي پردازند و براساس آن با او احتجاج مي کنند.

لازم به ذکر است که ما منکر امدادهاي الهي و غيبي خداي متعال نيستيم. همانگونه که خداوند پيامبران را با امدادهاي خود با فرستادن ملائکه يا معجزات ديگر؛ مانند عصاي حضرت موسي و... کمک کرد، در انقلاب حضرت حجت(ع) بيشتر کمک خواهد کرد؛ چرا که حکومت جهاني حضرت مهدي(ع) نتيجه زحمات طاقت فرساي همه پيامبران و اوصياي پيامبران و ثمره خون پاکان و نيکاني است که در راه رفع ظلم و ستم و استقرار عدل و عدالت ريخته شده است و اين حکومت صالحان و وعده حتمي خداوند است.

بنابراين سيره و روش حکومت حضرت همان سيره جد بزرگوارش مي باشد که جاهليت را از بين مي برد و اسلام را از بدعتها و زوايد پيراسته مي کند و اسلامي نو به دور از هرگونه بدعت و زوايد به دنيا عرضه مي کند:

يصنع کما صنع رسول الله - صلي الله عليه و آله - يهدم ما کان قبله، کما هدم رسول الله - صلي الله عليه و آله - امر الجاهليه و يستأنف الأسلام جديداً.4

او آنچنان که رسول خدا(ص) عمل کرد عمل مي کند آنچه را قبل از او موجود بوده نابود مي سازد - همچنان که پيامبر خدا(ص) مظاهر جاهليت را نابود ساخت - و اسلام را با چهره اي جديد برمي گرداند.

در اينجا ما به بعضي از خصال ياوران آن حضرت که در قرآن کريم و روايات معصومين(ع) وارد شده اشاره مي کنيم. تا اين عزيزان را بهتر بشناسيم و الگوي راه خود قرار دهيم و اوصاف و ويژگيهاي آنها را در راه خودسازي خويش به کار گيريم تا زمينه ساز حضور حضرتش شويم و از جمله اصحاب و ياران آن عزيز قرار گيريم.

ان شاءالله

1. ياراني بلند آوازه

از روايات به خوبي استفاده مي شود که ياران مهدي(ع) افرادي شناخته شده، خوش نام، و حسب و نسبشان کاملاً معلوم و صاحب مناصب اجتماعي، اشراف و قضات و حکام اند:

و هم النجباء والقضات و الحکّام والفقهاء في الدين .5

آنها از افراد نيک نژاد، قاضيان، فرمانروايان و فقهاي در دين هستند.

حتي بر روي سلاح آنها نام و نسب و اوصاف آنها نوشته شده است.6 چنانکه مولاي متقيان علي(ع) مي فرمايند:

أسماؤهم في السماء معروفه و في الأرض مجهوله... .

آنها در آسمان شناخته شده اند و در زمين [تا آمدن آن حضرت] ناشناخته مي مانند.

صادق آل محمد(ع) در تأويل و تفسير آيه 148 سوره بقره مي فرمايد:

نزلت هذه الآيه في المفقودين من أصحاب القائم - عليه السلام - قوله عزّوجلّ: «أينما تکونوا يأت بکم الله جميعاً» أنّهم المفقودون من فرشهم ليلاً فيصبحون بمکّه، و

بعضهم يسير في السحاب نهاراً يعرف إسمه و إسم أبيه و حليته و نسبه. فقلت جعلت فداک أيّهم أعظم ايماناً؟ قال: الّذي يسير في السحاب نهاراً.8

اين آيه که مي فرمايد: «در هر کجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مي کند» درباره ناپديد شوندگان از اصحاب قائم(ع) نازل گشته است. آنان شبانگاهان از بسترهايشان ناپديد مي شوند و بامدادان در مکه خواهند بود و بعضي از آنها در روز بر ابرها حرکت مي کنند که نام آنها و نام پدرشان و خصوصيات و نسبشان معروف است.

راوي مي گويد: عرض کردم: فدايت شوم، کدام يک ايمانشان قوي تر است؟ حضرت فرمودند: آن که در روز بر ابر حرکت مي کند.

2. پيشگامان در کارهاي خير

يکي از اوصاف و ويژگيهاي «عباد الرحمن» اقدام در کارهاي خير است. آنها نه تنها در کارهاي خير وارد مي شوند و از انجام کارهاي نيک بهره مند مي گردند، از

خداوند نيز مي خواهند که آنها را امام و پيشواي نيک انديشان و نيکوکاران قرار دهد. قرآن کريم ضمن شمارش دوازده صفت از اوصاف «عبادالرحمن» مي فرمايد:

يکي از اوصاف آنها اين است که از خداوند مي خواهند آنها را از رهبران و پيشگامان راه خير قرار دهد:

واجعلنا للمتقين إماماً9.

از اين رو يکي از اوصاف ياران حضرت مهدي(ع) سبقت گرفتن در کارهاي خير است.

چنانکه امام صادق(ع) در تفسير آيه 148 سوره بقره که مي فرمايد:

فاستبقوا الخيرات أين ما تکونوا يأت بکم الله جميعاً.

پس در کارهاي خير بر يکديگر پيشي گيريد. هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر مي کند.مي گويند:

منظور از خيرات «ولايت» است. و منظور از «يأت بکم الله جميعاً»، 313 تن از ياران قائم(ع) مي باشند. به خدا سوگند! در يک لحظه همچون قطعات ابر پاييزي گرد شمع وجود حضرتش جمع مي شوند. و به خدا قسم «امت معدوده» (ذکر شده در قرآن) آنها هستند.10

آري مصداق بارز و اتم خيرات «ولايت» است؛ ولايت خداي تعالي، ولايت رسول خدا(ص) و ائمه هدي(ع) که اصحاب حضرت با جان و دل آن را پذيرفته و تا آخرين قطره خون در احيا و ترويج و دفاع از آن سر از پا نمي شناسند.

3. داراي شخصيتي بي نظير شخصيت انسان - که برگرفته از مجموعه عوامل اعتقادي، اجتماعي، وراثتي و... است - سبب مي گردد تا هر فردي در درجه خاصي از مکانت اجتماعي و موقعيت ديني قرار گيرد و مجموعه رفتارهاي عملي انسان نيز از اين شخصيت ريشه مي گيرد. قرآن کريم مي فرمايد:قل کلّ يعمل علي شاکلته11.

بگو: هر کس به طريقه خويش عمل مي کند.

به قول معروف: از کوزه همان برون تراود که در اوست. بنابراين هر چه شخصيت انسان والاتر باشد، مکانت اجتماعي و موقعيت انساني بالاتري خواهد داشت، لذا امير مؤمنان(ع) در اشاره به شخصيت منحصر به فرد ياران حضرت مهدي(ع) مي فرمايد:

لم يسبقهم الأوّلون ولايدرکهم الآخرون.12

آنان به مقامي رسيده اند که نه گذشتگان بر آنان پيشي گرفته اند و نه آيندگان به مقام والاي آنان مي رسند.

برخي از آنان به مقامي مي رسند که با ابرهاي آسمان از مکاني به مکان ديگر سير مي کنند: «و بعضهم يسير في السحاب نهاراً»13، بعضي ديگر زمين بسان طوماري در زير پايشان درهم پيچيده مي شود و آنان مسافت طولاني را در مدتي کوتاه مي پيمايند.

امام صادق(ع) نيز در مورد آنان مي فرمايند:

فيصر الله أنصاره من أطراف الأرض، تطوي لهم الأرض طيّاً14

ياران مهدي از نقاط مختلف زمين به سوي او حرکت مي کنند و زمين زير پاي آنان درهم پيچيده مي شود.

4. حقيقتي ناشناخته

برخي از واقعيات که در کتب آسماني و از جمله قرآن کريم يا در روايات اسلامي آمده در نگاه اول غيرممکن يا بعيد به نظر مي رسد. اين امر دلائل مختلفي دارد. يک دليل آن منحصر و محدود کردن اسباب و عوامل موجود در عوامل و اسباب مادي است. مثلاً: اگر معجزات پيامبران؛ مانند اژدها شدن عصاي حضرت موسي(ع) را با ادله مادي بنگريم قطعاً غيرممکن به نظر مي رسد که يک چوب در آن واحد به ماري تبديل شده و همه اشياي ساحران را ببلعد و دوباره به حالت اول برگردد. اما اگر زاويه ديدمان را از ماديات فراتر بريم درمي يابيم که معجزات انبيا بي سبب و علت نيست منتهي علت مادي ندارد.

دليل ديگر، محدود بودن اطلاعات ماست، چه در بعد مادي چه در بعد معنوي؛ لذا تا کنون علت بسياري از امور - حتي فعل و انفعالات جسماني خود - را نمي دانيم. به همين جهت پس از قرنها تحقيقات و مطالعات دانشمندان، هنوز وقتي درباره انسان اظهارنظر مي کنند مي گويند: «انسان موجود ناشناخته».

طي الأرض از اموري است که هنوز بشر به چگونگي آن پي نبرده است. در حالي که يقين داريم اين کار شگفت براي برخي از بندگان خدا ميسر است.

قرآن کريم در داستان حضرت سليمان و تخت ملکه «سبا» به اين موضوع تصريح دارد و مي فرمايد:

قال يا أيّها الملؤا أيّکم يأتيني بعرشها قبل أن يأتوني مسلمين قال عفريت من الجنّ أنا اتيک به قبل أن تقوم من مقامک و إنّي عليه لقويّ أمين قال الذي عنده علم من الکتاب أنا اتيک به قبل أن يرتدّ إليک طرفک فلّما رءاه مستقراً عنده قال هذا من فضل ربّي... .15

سليمان گفت: اي سران [کشور] کداميک از شما تخت او را - پيش از آن که مطيعانه نزد من آيند - براي من مي آورد؟« عفريتي از جنّ گفت: «من آن را پيش از آن که از مجلس خود برخيزي براي تو مي آورم و بر اين [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.» کسي که نزد او دانشي از کتاب [الهي] بود، گفت: «من آن را پيش از آن که چشم خود را برهم زني برايت مي آورم.» پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد، گفت: اين از فضل پروردگار من است.

اين آيه به صراحت بيانگر آن است که تخت ملکه سبا از فاصله بسيار دور (از يمن تا اردن) در کمتر از چشم برهم زدن نزد حضرت سليمان آورده شده است.

5. ذخيره هاي الهي

خداوند متعال همواره براي هدايت انسانها و رفع مشکلات آنها و تنبيه زورگويان و متجاوزان فاسد افرادي از پيامبران، اوصياي بزرگ آنها و افراد صالح و مؤمن را برمي گزيند، که گاهي در روايات از آنها با عنوان کارگزاران خداوند در روي زمين ياد مي شود.

اصحاب حضرت حجت(ع) همچون امامشان - که «بقيه الله» و «ذخيره الله» است - از جمله افرادي هستند که خداوند وعده عذاب حکام جور و ستم و مشرکان و کفار را به دست آنها داده و مقرر ساخته است که پايان حکومت جباران و شروع حکومت صالحان با دست تواناي آنها و رهبريت امام زمان(ع) واقع شود.

قرآن کريم از آنها تحت عنوان «أمّت معدوده» نام مي برد. خداوند متعال در قرآن خطاب به کفار منحرف مي فرمايد:

و لئن أخّرنا عنهم العذاب إلي أمّه معدوده ليقولنّ مايحبسه ألايوم يأيتهم ليس مصروفاً عنهم و حاق بهم ما کانوا به يستهزءون16.

اگر ما عذاب را تا [آمدن] «امت معدوده» از آنها به تأخير بيندازيم مي گويند: چه چيز آن را باز مي دارد؟ آگاه باش! هنگامي که آن روز بيايد، عذاب از آنها برگردانده

نمي شود، و آنچه را که مسخره مي کردند آنها را فرو خواهد گرفت.

از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده که آن دو بزرگوار در تفسير اين آيه فرمودند:منظور از «امت معدوده» (امت شمرده شده)، همان اصحاب حضرت مهدي(ع) در آخرالزمان هستند که 313 نفر به تعداد اهل «بدر» مي باشند و همانگونه که پاره هاي ابر پاييزي به هم مي پيوندند آنان نيز در آن واحد گرد مي آيند.17

و در روايت ديگر امام صادق(ع) مي فرمايد:

منظور از «عذاب» خروج حضرت قائم(ع) است (که سبب عذاب کافران و مفسدان خواهد شد) و منظور از «امت معدوده» اصحاب اوست که به تعداد اهل بدر مي باشند.18

6. ايمان ياوران مهدي(ع)

بنابر آنچه از قرآن کريم و روايات معصومين به ما رسيده، ايمان نيز مانند بسياري از حقايق ديگر داراي رتبه و درجه است؛ لذا مؤمنان به نسبت علم و معرفت و يقيني که نسبت به حقيقت دين - به ويژه ذات باري تعالي پيدا مي کنند - داراي درجات مختلفي مي باشند (والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض)19 لذا هر چه

پايه يقين فرد قوي تر باشد و کمتر شک و ترديد در قلب او راه يابد داراي ايماني قوي تر است و از رتبه و ارزشي والاتر برخوردار خواهد بود.

ياوران مهدي(ع) به درجه اي از ايمان رسيده اند که هيچ شکي در دلشان راه نمي يابد:« و رجال کان قلوبهم زبرالحديد، لايشوبها شکّ في ذات الله أشدّ من الحجر...»20 .

مرداني هستند فولاددل که همه وجودشان يقين به خداست و هيچ شکي در دلشان راه نمي يابد مرداني سخت تر از صخره ها... .

با معرفت، به خدا ايمان آورده اند، و ايمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است. امام صادق(ع) در روايتي، ضمن بيان اوصاف آنان، شيعيان را به الگو گرفتن از آنان سفارش مي کند:

سليمان بن هارون مي گويد: به آن جناب گفتم، بعضي از عجليان گويند که شمشير رسول خدا، نزد عبدالله بن حسن است. فرمود: به خدا سوگند! نه او و نه پدرش با هيچ يک از دو چشمانشان آن را نديده اند، مگر آن که پدرش آن را نزد حسين ديده باشد و آن شمشير براي صاحب اين امر محفوظ است. پس مبادا به

راست و چپ روي آوري که به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند! اگر اهل آسمان و زمين همدست شوند که اين امر را از جايگاهي که خداوند آن را قرار داده، جدا سازند نخواهند توانست و چنانچه همه مردمان کفر ورزند تا جايي که هيچ کس نماند، خداوند کساني را خواهد آورد که شايستگان باشند. سپس

فرمود: آيا نمي شنوي که خداوند مي فرمايد: «اي کساني که ايمان آورده ايد، هر کدام از شما که از دين روي گردانيد، پس به زودي خداوند قومي را که آنها را دوست مي دارد و آنها نيز خدا را دوست مي دارند و با مؤمنان فروتن و يا کافران سرسخت اند، به نصرت اسلام برمي انگيزد...»21 (تا آخر آيه را تلاوت فرمود) و در

آيه ديگر فرمود: «پس اگر اين قوم به آن کفر ورزند، همانا قومي را که هرگز به آن کافر نشوند، بر آن مي گماريم.» سپس حضرت فرمود: «اهل اين آيه، همان کساني اند که در آيه قبل بودند».

در آيه اي که امام صادق(ع) آن را تلاوت فرموده اند، اوصاف مؤمناني که بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند، چنين بيان گرديده است:

1. آنها به خدا عشق مي ورزند و جز به خشنودي او نمي انديشند: «يحبّهم و يحبّونه»؛

2. در برابر برادران ديني شان خاضع و فروتن هستند: «أذلّه علي المؤمنين»؛

3. براي بسط عدل و اجراي فرامين الهي همواره در راه جهاد في سبيل الله هستند: «يجاهدون في سبيل الله»؛

4. براي نابودي کافران و برچيدن بساط ستمگران، کوشا هستند و از هيچ ملامتي پروا ندارند: «ولا يخافون لومه لائم».

اين صفات پسنديده که از اعتقاد به خدا و ايمان به مقصد نشأت گرفته، از آنها انسانهايي ساخته است که در شکستن سنتهاي نادرست - که اکثر مردم بدانها پايبندند و مخالفان خود را به استهزا مي گيرند - پروايي ندارند.

بسياري را مي شناسيم که صفات ممتازي دارند، اما مقابل غوغاي محيط و هجوم افکار عوام و اکثريت منحرف، بسيار محافظه کار و ترسو مي گردند و در مقابل آنها ميدان را خالي مي کنند. در حالي که براي يک رهبر سازنده و افرادي که براي اجراي افکار او وارد ميدان مي شوند، قبل از هر چيز چنين شهامتي لازم است.

عوام زدگي، محيطزدگي و مانند آن، که همه نقطه مقابل اين امتياز عالي روحي هستند، سد راه بيشتر اصلاحات محسوب مي گردند. آري به دست آوردن اين امتيازات و موقعيتها در هر درجه که باشد، علاوه بر کوشش خود فرد، مرهون فضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شايسته بيند عطا کند:ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء.22

7. برپا دارندگان نماز

نماز، ستون دين »و هي عمود دينکم«23 ؛ معراج مؤمنان «الصلوه معراج المؤمن»24 ؛ وسيله ياد خدا «أقم الصلوه لذکري»25 ؛ نور چشم رسول خدا «قره عيني في الصلوه»26 است و اهميت دادن به آن از بارزترين نشانه هاي مؤمن برشمرده شده است: «قد افلح المؤمنون الذينهم في صلوتهم خاشعون».27

هر پيکارجوي با باطل و دفع کننده ظلم و فساد و برپا کننده حق و عدالت، بايد خود را به زيور نمازگزاران آراسته کند؛ چرا که اين نماز است که از فحشا و منکر جلوگيري مي کند و ياد خدا را در دلها زنده مي دارد. نماز عهد خداست «الصلوه عهد للَّه».27 از اين رو درباره اصحاب صاحب الأمر(ع) مي خوانيم:

فيهم رجال لاينامون الليل لهم دويّ في صلوتهم کدوي النحل29.

برخي از آنان شب را نخوابند و زمزمه نماز و مناجات شبانه شان همچون صداي زنبوران عسل فضا را آکنده سازد.

آري با ياد خدا و برپايي نماز جان و دلشان را روشن نموده اند: «کان قلوبهم القناديل»30 و چهره ظاهريشان نمايانگر سيرت پاک درونيشان مي باشد:

قد أثر السجود بجباهم ليوث بالنهار، رهبان بالليل31.

سجده ها در پيشاني آنها اثر گذارده است. آنان شيران روز و پارسايان شبند.

و به فرموده قرآن:

سيماهم في وجوههم من أثر السجود32.

نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است.

8. پرداخت کنندگان زکات

همچنان که اسلام تنها يک مکتب اخلاقي، عبادي و فلسفي نيست. بلکه يک «آيين جامع» و کامل است که به همه نيازهاي روحي و معنوي انسان توجه دارد. پرورش يافتگان حقيقي اين مکتب نيز افرادي تک بعدي نيستند بلکه يک مسلمان راستين در حاليکه يک مجاهد ميدان رزم است، يک عابد محراب عبادت نيز مي باشد. همچنان که خود را به خدا نزديک مي سازد، ارتباط خود را با خلق خدا نيز محکم مي کند. لذا همان گونه که برپا داشتن نماز نشانه يک مؤمن وارسته است: «و يقيمون الصلوه»33 زکات نيز نشانه بارز يک مسلمان واقعي است: «و يؤتون الزکاه»34. همچنان که يک مسلمان از اقامه نماز به رشد و کمال و معراج مي رسد از طريق پرداخت زکات نيز به اين مقامات مي رسد: «خذمن أموالهم صدقه تطهرّهم و تزّکيهم بها»35؛ چرا که زکات انسان را از بخل و دنياپرستي و رذائل اخلاقي پاک مي کند، و نهال نوع دوستي، سخاوت، رعايت حقوق ديگران به ويژه فقرا، مستمندان و درماندگان را در نهاد او پرورش مي دهد و با پرداخت

زکات زمينه فساد را در جامعه از بين مي برد. لذا امام صادق(ع) مي فرمايد:

کسي که يک قيراط از زکات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و نه ارزشي دارد.36

لذا يکي از اوصاف بارز اصحاب امام زمان(ع) که از برگزيدگان شاگردان مکتب وحي بوده و الگوي راستين رهپويان طريق انبيا و اوليا مي باشند، پرداخت زکات است. بنابراين بعد از استقرار حکومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) اولين اقدام آنها اقامه نماز و اداي زکات و احياي امر به معروف و نهي از منکر مي باشد.

چنان که امام باقر(ع) در تفسير آيه 41 سوره حج مي فرمايد:

الذين إن مکّناهم في الأرض أقاموا الصلوه و اتواالزکوه و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وللَّه عاقبه الأمور.

مي فرمايد: اين آيه درباره آل محمد(ص) و حضرت مهدي(ع) و اصحاب او مي باشد. خداوند، شرق و غرب عالم را تحت سيطره آنها درمي آورد و دين را به وسيله آنها در جهان آشکار مي سازد، و ديگر از ظلم و ستم و بدعت نشاني در روي زمين باقي نمي ماند.37

9. امرکنندگان به معروف و پيکارکنندگان با منکر

امر به معروف و نهي از منکر وظيفه اي که اجراي آن نشان افتخار «بهترين امت» را براي امت اسلامي به ارمغان آورده است:

کنتم خير أمّه أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله38 .

شما بهترين امتي هستيد از ميان مردم پديد آمده، که امر به معروف و نهي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد.

امر به معروف از اهم واجبات است و قوام و برپايي ديگر واجبات در گرو اين فريضه الهي است.

در بيان اهميت اين واجب الهي بهتر است از زبان معصومين بشنويم. امير مؤمنان(ع) مي فرمايند:

همه اعمال نيک و جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهي از منکر مانند قطره آبي در کنار درياي مواج و عميق است.39

امام باقر(ع) نيز درباره اين واجب الهي مي فرمايند:

طريقه و راه انبيا و سيره و روش نيکان است؛ فريضه اي که در زير سايه آن ديگر واجبات به انجام مي رسد، راهها امن، و کسب و کارها حلال مي شود و حقوق افراد داده مي شود و زمين آباد مي شود و از دشمنان انتقام گرفته مي شود و امور دين و دنياي مردم راست مي گردد.40

رسالت حضرت مهدي(ع) و ياران او، احياي دين خدا و اتمام رسالت انبيا و اوليا و مبارزه با بدعتها و پاک ساختن زمين از وجود ظالمان و فاسدان است و شايد همه اين رسالت را در دو کلمه بتوان خلاصه کرد؛ اجراي قسط و عدل:

فيملاء الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً.41

البته اين رسالتي است که همواره بر دوش همه مؤمنان بوده و هست، اما در وجود حضرت حجت(ع) و يارانش عينيت کامل مي يابد.

امام صادق(ع) در تفسير آيه:

الذّين إن مکّناهم في الأرض أقاموا الصلاه و آتوالزکاه و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وللَّه عاقبه الأمور.42

همان کساني که هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مي دارند و زکات مي دهند و امر به معروف و نهي از منکر مي کنند، و پايان همه کارها از آن خداست.

مي فرمايد:

خداوند به وسيله مهدي(ع) و اصحاب او، مشرقها و مغربهاي زمين را به تصرف درمي آورد، دين را آشکار مي سازد، بدعتها و باطل را از بين مي برد، همچنان که سفيهان حق را ميرانده بودند، تا جايي که اثري از ظلم ديده نشود. آنها امر به معروف و نهي از منکر خواهند نمود و عاقبت کارها به دست خداست.43



پي نوشتها:

1 . ثقه الاسلام کليني، الکافي، ج2، ص242.

2 . علامه بحراني، المحجّه فيما نزل في القائم الحجّه، ص106؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص327.

3 . علامه بحراني، حليهالأبرار، ج5، ص327.

4 . حليهالأبرار، ج5، ص321.

5 . علامه بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج2، ص24.

6 . فيض کاشاني، نوادر الأخبار، تصحيح مهدي انصاري، ص269.

7 . قندوزي، ينابيع الموده، ص437.

8 . البرهان، ج2، ص22؛ کمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص672؛ حليه الأبرار، ج5، ص312.

9 . سوره فرقان (25)، آيه 74، «و ما را براي پرهيزکاران پيشوا گردان».

10. البرهان، ج2، ص22.

11. سوره اسراء (17)، آيه 84.

12. معجم أحاديث الإمام المهدي، ج3، ص100.

13. حليه الأبرار، ج5، ص312، ح6؛ المحجه، ص21؛ سيماي حضرت مهدي(ع) در قرآن، ص46.

14. معجم احاديث الإمام المهدي، ج3، ص29.

15. سوره نمل (27) آيه 40-38.

16. سوره هود (11) آيه 8.

17. علامه طبرسي، مجمع البيان، ج6، ص185؛ تفسير برهان، ج5، ص105.

18. البرهان، ج5، ص103؛ نعماني، کتاب الغيبه، ص241.

19. سوره توبه (9) آيه 71.

20. بحارالأنوار، ج52، ص308.

21. سوره مائده (5) آيه 54.

22. تفسير نمونه، ج4، ص416.

23. بحار الأنوار، ج82، ص29.

24. سرالصلوه، ص7.

25. سوره طه (20) آيه 14.

26. بحارالأنوار، ج77، ص77.

27. سوره مؤمنون (23) آيه 1و2.

28. کنزل العمّال، ج7، ص279.

29. بحار الأنوار، ج52، ص308.

30. همان.

31. منتخب الأثر، ص486.

32. سوره فتح (48) آيه 29.

33. سوره توبه (9) آيه 71.

34. همان.

35. همان، آيه 103.

36. وسائل الشيعه، ج6، ص20، ب4، ح9.

37. ينابيع الموده، ج3، ص244؛ البرهان، ج6، ص570.

38. سوره آل عمران (3) آيه 110.

39. نهج البلاغه، صبحي صالح، ح374 «و ما اعمال البرّ کلّها والجهاد في سبيل الله، عند الأمر بالمعروف والنهي من المنکر، إلاّ کنفثه في بحر لجّي».

40. وسائل الشيعه، ج11، ح6، ب1.

41. علامه بحراني، غايه المرام، ج7، ص80؛ السيوطي، الحاوي للفتاوي، ج2، ص58.

42. سوره حج (22) آيه 41.

43. المحجّه فيما نزل في القائم الحجه، ص143؛ سيماي حضرت مهدي در قرآن، ص254.