رسالت فردي و شخصي انسان منتظر



از جمله موضوعاتي که در دستگاه انديشه شيعي جايگاه مهم و تعيين کننده اي دارد، انتظار دولت آرماني و حکومت عادلانه سليمان اقليم وجود و قطب و قلب عالم امکان، ذخيره خدا و خاتم الاوصياء امام مهدي (ع) است .

اين مسئله دلواپسي مقدس هر شيعه بصير و آرمانگرا و رمز پويايي و پايائي مکتب »تشيع« و پشتوانه کارآمدي دين به طور اعم و »اسلام« عزيز به طور اخصّ در اداره زندگي انسان است .

هدف اين مقاله تبيين رسالت و مسؤوليت انسان منتظر در دوران غيبت امام (ع) است که با چند پيش فرض ارايه مي گردد.



پيش فرض ها

1. انديشه مهدويت حاصل رويکردي منطبق با غايتمند بودن نظام آفرينش نسبت به فرجام بشريت است. بر اساس اين ديدگاه بشريت غايت و سر انجامي ديني دارد. به عبارتي روشن تر سرانجام دين است که مديريت جوامع انساني را بر عهده مي گيرد. فيلسوف متأله استاد شهيد مطهري (اعلي الله مقامه) در اين باره مي نويسد: »انديشه پيروزي نهايي نيروي حق و صلح و عدالت بر نيروي باطل و ستيز و ظلم، گسترش جهاني ايمان اسلامي، استقرار کامل و همه جانبه ارزش هاي انساني، تشکيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل و بالاخره اجراي اين ايده عمومي و انساني به وسيله شخصيتي مشخص و عاليقدر که در روايات متواتر اسلامي از او به »مهدي« تعبير شده است؛ انديشه اي است که کم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامي با تفاوت ها و اختلاف هايي بدان مؤمن و معتقدند. اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبيني نسبت به دوران کلي نظام طبيعت و سير تکاملي تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبيني نسبت به پايان کار بشر است .

1 قرآن کريم با طرح پيروزي نهايي دين خدا و بشارت به مسلمانان در مورد آينده جهان به شکل غير مستقيم از مهدي (عج) ياد مي کند. برخي از آن آيات عبارتند از:

الف) و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون

2 يعني: ما در زبور داود از پس ذکر (تورات) نوشته ايم که سرانجام زمين را بندگان شايسته ما ميراث برند و صاحب شوند.

ب) و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين

3 يعني: ما مي خواهيم تا به مستضعفان زمين نيکي کنيم و آنان را پيشوايان و ميراث بران زمين گردانيم .

ج) هو الذي ارسله رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون

4 يعني: او همان خدايي است که رسول خوبش را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا آن را بر همه اديان عالم برتري دهد هر چند کافران ناراضي و مخالف آن باشند.همچنين آيات 54 از سوره مبارکه مائده، 56 از سوره مبارکه نور، 33 از سوره مبارکه اسراء، 86 از سوره مبارکه هود، 58 از سوره مبارکه انعام و... با توجه به رواياتي که در تفسير اهل سنت و شيعه از معصومان (ع) در تفسير اين آيات رسيده است، بر امام زمان (ع) و انقلاب آن حضرت براي استقرار عدالت در عرصه جهان دلالت دارد.

اعتقاد به ديني بودن فرجام بشر و ظهور مصلح کل به حوزه فکري اسلام محدود نمي شود بلکه بخش قابل توجهي از آموزه هاي اديان پيش از اسلام مانند: زردشت، يهود و مسيحيت را تشکيل مي دهد »در دين زردشت موعودهايي معرفي شده اند که آنان را »سوشيانت« مي نامند. اين موعودها سه تن بوده اند که مهمترين آنان آخرين ايشان است و او »سوشيانت پيروزگر« خوانده شده است«.

5 يهوديان که خود را پيروان حضرت موساي کليم (ع) مي دانند نيز منتظر موعودند. در آثار ديني و اسفار تورات و ديگر کتاب هاي آنان همواره به »موعود« اشاره شده است. استاد محمد رضا حکيمي در اين باره مي نويسد: »اگر در مجموع آنچه که در آثار مقدس يهودي آمده است، تامل شود، چهره سه موعود در آنها ترسيم مي شود. حضرت مسيح (ع)، حضرت محمد(ص) و حضرت مهدي (ع) و چون اين قوم به حضرت مسيح (ع) و نه به حضرت محمد (ص) به هيچ کدام نگرويدند بايد در برابر مسئله موعود و انتظار حساس و نگران باشند.

6 »در آئين مسيحيت و کتاب هاي مقدس اين آئين نيز بشارت هاي بيشتر و روشن تري در باره موعود آخر الزمان رسيده است و علت آن يکي قرب زمان است؛ زيرا با ظهور حضرت مسيح (ع) زمان در مقياس کلي به ظهور حضرت مهدي (ع) نزديک تر شده است و ديگر، تحريف کمتر آثار مسيحيت است. البته در آئين هندي و بودائي نيز سخن از موعود و نجات دهنده نهايي آمده است .

7 علاوه بر اين در پژوهش هاي انديشمندان جهان که تفکّر ايدئولوژيک ندارند مي توان نکاتي را يافت که حاکي از ديني بودن آينده و فرجام بشر است. از جمله »ويکتور هوگو« گفته است:

»آينده از آن هيچ کس نيست، آينده از آن خداست و تنها کاري که از ما ساخته است آن است که خود را براي آن آينده حتمي آماده کنيم و خود را براي اجراي آنچه آبنده از ما چشم دارد، مهيّاسازيم «.

2. »دين« به عنوان منشور هدايت تشريعي انسان در مسير فطرت، آميزه اي از تکاليف تجزيه ناپذير فردي و اجتماعي در عرصه هاي مختلف زندگي است و به عنوان يک جريان سيال و پويا هيچگاه فصلي و زماني نبوده و وقفه بردار نيست. بنابراين عصر غيبت، دوران تعطيل شدن تکاليف و افول و توقف رسالت و مسؤوليت انسان ديندار نيست بلکه در عصر غيبت نيز همانند دوران حضور امام (ع) البته با تعريف و شيوه مناسب و مقبول دين و عقل مي بايست تربيت ديني در سطح فرد و سياست و سياست ديني در سطح اجتماعي عملي گردد. هم فرد بر مبناي دين تربيت شود و هم جمع و جمهور بر اساس آموزه هاي ديني اداره شود و اين هدف جز از طريق تشکيل حکومت هاي هم سنخ با حکومت معصوم (ع) ممکن نيست. زيرا تربيت انسان ديني و ساختمان جامعه اي با سازوکار ديني تنها از طريق داشتن يک نظام سياسي ديني يعني حکومت امکان پذير است کما اينکه در انديشه شيعي اين هدف با نظريه »ولايت فقيه« تأمين مي گردد.

3- در روزگار کنوني به اعتراف ارباب معرفت رشد يکسويه تکنولوژي مبتني بر عقل ابزاري در قرون اخير از يک سو و مغفول ماندن حقيقت انسان که غايت خلقت است از سوي ديگر، سر از کوير هستي سوز اومانيسم و توالي طبيعي آن يعني ليبراليسم، سکولاريسم و مدرنيزم درآورده و اين جريان خطرناک بشريت را اسير بحران هويت نموده است. به گونه اي که متفکران واقع نگر و حقيقت گراي دنياي امروز همچون مارکوزه و ديگران تنها راه نجات بشر8 را رجوع و بازگشت به مقوله هاي معنوي و روي آوردن به آسمان مي دانند. در چنين شرايطي »انتظار« در شکل منطقي، سازنده و پويا، مبشر تجديد حيات معنوي بشر و پيام آور بازگشت به خويشتن ملکوتي است.

4- از روايات مأثوره استنباط مي شود که انقلاب اسلامي ايران پيش درآمد نهضت جهان شمول حضرت ولي عصر (عج) است .

حافظ، ابوعبدالله گنجي شافعي، محدث معروف اهل سنت، باب پنجم از کتاب خود در باره مهدي (ع) يعني »البيان في اخبار صاحب الزمان« را به بيان ياري رساندن مردم مشرق زمين به حضرت مهدي (عج) نام گذارده است.

وي در اين باب از پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: »يخرج آناس من المشرق فيوطئون للمهدي سلطانه

9 يعني مردمي از مشرق قيام مي کنند و زمينه حکومت مهدي (عج) را فراهم مي سازند.

حافظ، ابوعبدالله گنجي پس از نقل اين حديث مي گويد: »اين حديث صحيح و حسن است و آن را راويان موثق و عالمان حجت روايت کرده اند. اين حديث در سنن ابن ماجه نيز آمده است.

5- از آيات قرآن و روايات رسيده از معصومان (ع) استنباط مي شود که ظهور و قيام موعود امم امام مهدي (عج) اولاً و بالذات براي نجات اهل حق يعني دينداراني است که مظلوم و مستضعف هستند و نه براي نجات »حق و دين« از دست رفته. به عنوان نمونه آيات 5 از سوره مبارکه قصص، 105 از سوره مبارکه نساء و 56 از سوره مبارکه نور و چند آيه ديگر که بيشتر بدان استناد شده است. ناظر بر همين مطلب يعني بر پيروزي نهايي مستضعفان و اهل حق است. بنابراين ظهور امام مهدي (عج) حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق با اهل باطل که به پيروزي حق منتهي مي شود. آيات فوق الاشاره حکايت از آن دارند که ظهور مهدي موعود منتي بر مستضعفان و لطفي است در حق آنان و زمينه اي است براي پيشوايي و رهبري جهان توسط آنان. ظهور مهدي موعود تحقق بخش وعده اي است که خداوند متعال از قديم ترين زمانها در کتب آسماني به صالحان و متقيان مظلوم و مستضعف داده است .

استاد شهيد علامه مطهري در شرح حديث معروف »يملا الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً« مي نويسد: »در اين حديث نيز تکيه بر روي ظلم شده است و سخن از گروه مظلوم است و مي رساند که قيام مهدي (عج) براي حمايت مظلوماني است که استحقاق حمايت دارند بديهي است که اگر گفته شده بود »يملا الله به الارض ايماناً و توحيداً و صلاحاً بعد ما ملئت کفراً و شرکاً و فساداً« مستلزم اين نبود که لزوماً گروهي مستحق حمايت وجود داشته باشد. در آن صورت استنباط مي شد که قيام مهدي (عج) براي نجات حق از دست رفته و به صفر رسيده است، نه براي گروه اهل حق و لو به صورت يک اقليت.

10-رسالت انسان منتظر

از آنچه در پيش فرض ها آمد دانسته شد که :

اولاً، انقلاب جهاني موعود امم امام مهدي (ع) سنت تغييرناپذير پروردگار و وعده حتمي خداي متعال به صالحان است.

ثانياً، احکام الهي به عنوان منشور هدايت تشريعي انسان در مسير فطرت چه در دوران حضور امام (ع) و چه در زمان غيبت آن حضرت تعطيل نمي شود.

ثالثاً، معنويت نياز واقعي امروز و فرداي دنياي انسان مدار است .

رابعاً، انقلاب اسلامي ايران پيش درآمد انقلاب جهاني حضرت مهدي (ع) است .

پس از طرح اين مطالب مي توان نتيجه گرفت جوهره انتظار را آمادگي تشکيل مي دهد و دوران غيبت امام فرصتي است تا دينداران با احساس هر چه بيشتر تکليف در صيانت از باورهاي ديني ظرفيت هاي شناختي و قابليت هاي عملي را بارور و شکوفا نمايند و همان گونه که جبهه ظلم و جور زمينه هاي سلبي ظهور را فراهم مي کند، آنان نيز با کسب صلاحيت هاي لازم فردي و اجتماعي و عينيت بخشيدن به تربيت هاي ديني زمينه هاي ايجابي »ظهور« را تدارک نمايند و به عنوان منتظران صالح و بصير به انتظار دولت کريمه مصلح کل بنشينند.

آري عصر غيبت، عصر آمادگي و انتظار شعار پايداري و درفش بيداري است .

جامعه منتظر چونان کلاسي است که آموزگارش به طور موقت کلاس را ترک نموده است در اين زمان دانش آموزان بايد با خود تعليمي و خودتمريني بر اساس آموزه هاي استاد خلاء وجود او را جبران نمايند و قابليت خود را براي دريافت درس ها و آموزه هاي جديد پس از بازگشت آموزگار بروز دهند.

دوران غيبت دوران تحرک و پويايي و انتظار منشور سترگ و تابناک حرکت و درس مبارزه است. دوران غيبت دوران ابتلاء دينداران و انتظار مهمترين پرسش از ايمان مؤمنان و هم گواهي نامه رستگاري صالحان و سرافرازي آنان است .

و اين اعتقاد عميق و ژرف همه زندگي انسان متعهد و بصير را در بر مي گيرد و در فکر و ذکر و عملش در عواطف و احساساتش تجلي دارد تا آنجا که اين آمادگي نهادينه در ذات مؤمنان در قالب قيام يعني برخاستن از جا به هنگام شنيدين يا ادا نمودن نام قائم آل محمد (ع) به عنوان يک عمل نمادين که بيانگر آمادگي است در مي آيد.

مفسر ژرف انديش قرآن آيت الله سيد محمود طالقاني در اين باره مي گويد:

»اين دستور قيام، شايد براي احترام نباشد و الا بايد براي خدا و رسول و اولياي مکرم ديگر هم به احترام قيام کرد؛ بلکه دستور آمادگي و فراهم کردن مقدمات نهضت جهاني و در صف ايستادن براي پشتيباني اين حقيقت است«.

11 - استاد محمد رضا حکيمي مي نويسد: »هنگامي که به ماهيت دين و تعليم ها و تکليف هاي ديني مي انديشيم و وقتي که به زندگي و تکليف با شناخت هاي درست فکر مي کنيم به اين نتيجه مي رسيم که روزگار انتظار نه تنها روزگار سستي و رهايي و بي تفاوتي و تحمل و ظلم پذيري نيست بلکه دوران انتظار دوران حساس »حضور تکليفي« است هم در ابعاد تکاليف فردي و هم در ابعاد تکاليف اجتماعي

12 -ابعاد آمادگي

اکنون که دريافتيم دوران غيبت امام (ع) دوران آمادگي است شايسته است ابعاد اين آمادگي نيز شناخته شود. به نظر مي رسد اين آمادگي در سه حوزه زير نمود مي يابد:

1. حوزه معرفت (انديشه)

2. حوزه محبت (عاطفه)

3. حوزه مقاومت (فيزيک) يا (جسم)

هر کدام از سه حوزه فوق الاشاره اقتضائات و مختصات ويژه خود را دارد.

اقتضاي آمادگي در حوزه معرفت: تلاش و کوشش در اسلام شناسي است. يعني هر شيعه منتظر بايد بکوشد که از اسلام آگاهي هاي تخصصي کسب نمايد تا در مقام دفاع، از پشتوانه علمي برخوردار باشد و خصم را مجاب نمايد. در اين بخش بيشترين مسؤوليت متوجه عالمان دين است. بر آنان است که دانش و شناختشان از دين را به روز نموده با آگاهي از مکاتب فکري به ويژه مکاتب جديد در مقام هدايت عالمانه جامعه از يک سو و در جايگاه پاسخگويي منطقي و صحيح به شبهه ها و سؤالات از سوي ديگر، به تکليف سترگشان جامه عمل بپوشانند. شناخت مفاهيم ديني در هر زمان ضروري است. ولي در عصر غيبت اين کار اهميت و حساسيت بيشتري دارد.

زيرا به تعبير امام الموحدين علي (ع)... الا و لا يحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق .

13 انسان منتظر صالحي که در قالب دعا، رغبت و آرزويش را تشکيل دولت کريمه حضرت ولي عصر (عج) مي داند و از خدا مي خواهد تا در آن دولت از مبلغان ، مروجان و علمداران دين باشد.

لازم است در دوران غيبت به تسبيح فکري و تجهيز اعتقادي بپردازد.

اقتضاي آمادگي در حوزه محبت پالايش روح و تصفيه باطن و تطهير درون و نيز انس منطقي با ادعيه و اذکاري است که از ناحيه معصومان (ع) رسيده و رمز ارتباط حبي و باطني ميان شيعه و امام (ع) خود است.

در اين عرصه انسان منتظر با درک اين نکته که »امام (ع) اگر چه ظاهر نيست امّا حاضر است«، بايد از يک سو همواره از خويشتن مراقبت کند واز گناه دوري نمايد تا مشمول ادعيه زکيه امامش باشد واز سوي ديگر بايد به فضاي قديمي دعا و ذکر راه يابد و از اين طريق »انتظار« را که به طور طبيعي سخت و تاب سوز و طاقت گير است، لطيف و زيبا نمايد. بر اوست که از رهگذر انس با دعاي ندبه، عهد و ادعيه ديگر توجه خود را به امام جلب نمايد و در قلمرو محبت امام قرار گيرد.

اقتضاي آمادگي در حوزه مقاومت نيز چالاکي، شادابي و نشاط جسمي است. انسان منتظر يک قيام بزرگ که دامنه نفوذ آن همه جهان است و به طور قطع دنياي استکبار را به چالش در بعد نظامي و جنگ مي کشاند، چگونه مي تواند هيچگونه آمادگي فيزيکي براي حضور در اين درگيري بزرگ را نداشته باشد؟

در اينجا آموزه اي خورشيد گون را از فروغ هدايت گستر امام جعفربن محمد (ع) صادق آل محمد(ع) نقل مي کنيم تا تاييدي متقن بر اين مطلب باشد. امام (ع) دراين آموزه درخشان منتظران امام مهدي (عج) را فرا مي خواند تا همواره نيرومند و مسلح باشند. آن آموزه چنين است:

»ليعدن احدکم لخروج القائم و لو سهما«

يعني: »بايد هر يک از شما براي نهضت و انقلاب مهدي (قائم آل محمد(ع)) اسلحه تهيه کنيد اگر چه يک نيزه باشد«

آري! انسان منتظر، انساني است دين دار و دين باور و شخصيتي است فرهيخته که به طور مستمر به تحکيم پايه هاي نظري و فکري اعتقادش مي پردازد و مدام با نيايش و دعا که موسيقي شورانگيز و عاطفه ساز مبارزه است؛ روحش را تصفيه و پالايش مي کند و با مراقبت دائمي از حوزه فيزيکي وجودش خود را براي مبارزه در رکاب موعود امم، امام مهدي (ع)، آماده مي سازد. و با اينچنين آمادگي است که انتظار تداوم بعثت، تجلي غدير و تداعي عاشورا خواهد شد .

پي نوشت ها:

1. مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي، تهران، انتشارات صدرا، ص 6 و 7 .

2. سوره انبياء، آيه 105 .

3. سوره قصص ، آيه 5.

4. سوره توبه، آيه 33.

5. حکيمي، محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران سال 1360، ص 67.

6. همان، ص 70 .

7. همان، ص 70 .

8. مجله سخن، دوره 2 ص 126 .

9. به کتاب انسان تک ساحتي نوشته مارکوزه مراجعه شود.

10. البيان في اخبار صاحب الزمان، بحارالانوار، ج 15، ص 87. اين حديث در کتاب »البرهان« متقي هندي نيز نقل شده است.، ص 147.

11. قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ ، ص 66.

12. مجله مجموعه حکمت شماره 1 و 2 سال سوم .

13. خورشيد مغرب، ص 353.

14. نهج البلاغه، خطبه 173، ترجمه: »اين پرچم را جز افراد هوشمند، پايدار و آگاه از مواضع حق به دوش نمي کشد.«

15. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 366.