امام مهدي(ع) و ميراث پيامبران




اشاره:

بي ترديد هر يک از انبيا و اوليا آيات و معجزاتي داشته اند که هم دليل صدق آنها و هم ياور آنها در رويارويي با دشمنانشان بوده است، اما نکته جالب توجه اين است که به اعتقاد ما همه اين آيات و معجزات و يادگارهاي انبياي پيشين اکنون در نزد آخرين حجت حق حضرت صاحب الامر(ع) است. چنانکه در زيارت آن حضرت

مي خوانيم:

السلام علي بقيه الله في بلاده و حجته علي عباده المنتهي إليه مواريث الأنبياء و لديه موجود اثار الأصفياء...1.

سلام بر بقيه خدا در شهرهايش و حجت او بر بندگانش؛ همو که مواريث پيامبران به او رسيده و آثار اصفيا در نزد او موجود است... .

در اين مقاله شما با برخي از اين يادگارها آشنا مي شويد.

وجود مبارک امام عصر(ع) علاوه بر صحف انبياي الهي، علم انبيا و اسم اعظم، ودايع و آثار انبياي الهي را نيز به ارث برده است که در اينجا با بهره گيري از روايات معصومين(ع) به برخي از اين ودايع اشاره مي کنيم:

1. عصاي موسي(ع)

امام باقر(ع) فرمود:

عصاي موسي از آن آدم(ع) بود که به شعيب رسيد و سپس به موسي بن عمران رسيد، آن عصا نزد ماست و اندکي پيش نزدم بود؛ مانند وقتي که از درختش

جدا شده سبز است و چون از او سؤال شود جواب گويد و براي قائم ما (حضرت مهدي(ع)) آماده گشته است، او (حضرت مهدي) با آن، همان کار که موسي مي کرد انجام دهد. آن عصا هراس آور است و ساخته هاي جادوگران را مي بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد؛ چون حمله کند هر چه به نيرنگ ساخته اند

مي بلعد و برايش دو شعبه باز شود که يکي در زمين و ديگري در سقف باشد و ميان آنها (ميان دو فکش) چهل ذراع باشد و نيرنگ ساخته ها را با زبانش مي بلعد.

(به طوري که در زمان حضرت موسي(ع) سحر ساحران را بلعيد)2.

امام صادق(ع) نيز فرمود:

الواح موسي(ع) (تورات) و عصاي او نزد ماست و ما وارث پيامبرانيم3.

با توجه به اين روايت مي توان گفت: عصاي حضرت موسي(ع) و تورات دست به دست به حضرت صادق(ع) و پس بعد از ايشان هم دست به دست به ساير ائمه رسيده است و اکنون نيز اين عصا در اختيار امام مهدي(ع) - که خداوند ظهورش را نزديک گرداند - قرار دارد.

عصاي حضرت موسي چندين معجزه داشته که قرآن به آنها اشاره کرده است:

1. مار شدن عصا هنگام مبعوث شدن حضرت موسي(ع) به پيامبري: در سوره قصص آيه 31 مي فرمايد:

و أن ألق عصاک فلمّا رءاها تهتزّ کأنّها جانّ ولّي مدبراً و لم يعقّب يا موسي أقبل ولا تخف إنّک من الأمنين.

و [فرمود:] «عصاي خود را بيفکن» پس چون ديد آن مثل ماري مي جنبد، پشت کرد و برنگشت. «اي موسي، پيش آي و مترس که تو در اماني».

2. اژدها شدن عصا نزد فرعون: در سوره شعراء آيه 32 مي فرمايد:

فألقي عصاه فإذا هي ثعبان مبين.

پس عصاي خود بيفکند و به ناگاه آن اژدهايي نمايان شد.

3. بلعيدن سحر ساحران توسط عصا: در سوره شعراء آيات 45 و 46 مي فرمايد:

فألقي موسي عصاه فإذا هي تلقف ما يأفکون فألقي السّحره ساجدين.

پس موسي عصايش را انداخت و به ناگاه هر چه را به دروغ برخاسته بودند بلعيد. در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.

4. زدن عصا به دريا و باز شدن راه براي نجات قوم بني اسراييل: در سوره شعراء آيه 63 مي فرمايد:

فأوحينآ إلي موسي أن اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کلّ فرق کالطود العظيم.

پس به موسي وحي کرديم: «با عصاي خود برين دريا بزن». تا از هم شکافت، و هر پاره اي همچون کوهي سترگ بود.

5. زدن عصا به سنگ و بيرون آمدن دوازده چشمه آب براي اسباط بني اسراييل: در سوره بقره آيه 60 مي فرمايد:

و إذ استسقي موسي لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عيناً... .

و هنگامي که موسي براي قوم خود در پي آب برآمد، گفتيم: «با عصايت بر آن تخته سنگ بزن». پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت... .

اين عصا، در ابتدا متعلق به حضرت آدم(ع) بوده و سپس به حضرت شعيب(ع) رسيده و آنگاه که موسي(ع) به خدمت حضرت شعيب(ع) درآمد آن عصا به او

رسيد. در کتابهاي تاريخ انبيا براي اين عصا حوادث و وقايع گوناگوني نقل شده است.



2. سنگ حضرت موسي(ع)

قرآن کريم در دو مورد از اين سنگ ياد کرده است؛ يکي آيه 60 سوره بقره - که پيش از اين ذکر آن گذشت - و ديگري آيه 160 سوره اعراف که مي فرمايد:

و قطّعناهم اثنتي عشره أسباطاً أمماً و أوحينا إلي موسي إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشره عيناً قد علم کلّ أناس مشربهم.

و آنان را به دوازده عشيره که هر يک امتي بودند تقسيم کرديم، و به موسي - وقتي قومش از او آب خواستند - وحي کرديم که با عصايت بر آن تخته سنگ بزن.

پس، از آن دوازده چشمه جوشيد. هر گروهي آبشخور خود را بشناخت.

امام باقر(ع) درباره اين سنگ مي فرمايد:

چون حضرت قائم در مکه قيام کند و خواهد که متوجه کوفه شود مناديش فرياد کشد که کسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد و سنگ حضرت

موسي(ع) که به وزن يک بار شتر است با آن حضرت است. در هر منزلي که فرود آيند، چشمه آبي از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سير و تشنه را سيراب کند و

همان سنگ توشه آنهاست تا هنگامي که در نجف به پشت کوفه فرود آيند4.

در خصوص سنگ موسي(ع) ذکر چند نکته لازم است:

الف) الف و لام «حجر» در اين آيه (بعصاک الحجر)، الف و لام معرفه است؛ يعني اين سنگ خاص و نه هر سنگي، لذا اين سنگ به عنوان يکي از ودايع نبوت به دست امام عصر(ع) رسيده است و در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) اين سنگ به عنوان توشه بين راه ياران آن حضرت مورد استفاده قرار مي گيرد و

احاديث مربوط مبين اين موضوع است.

ب) در زمان موسي(ع) چون قوم بني اسراييل دوازده سبط بودند5، و اين اسباط با هم اختلاف داشتند، دوازده چشمه از آن سنگ بيرون آمد تا هر گروهي چشمه آبي براي خود داشته باشند، اما در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) چون اختلاف و تفرقه اي بين ياران امام مهدي(ع) نيست، از آن سنگ فقط يک چشمه آب بيرون خواهد آمد و اين توضيح قسمت ديگر آيه است که فرمود: «فانفجرت منه اثنتا عشره عيناً».

سنگ حضرت موسي(ع) به عنوان يکي از ودايع نبوت دست به دست به وسيله اوصياي بعد از موسي(ع) به دست پيامبر اکرم(ص) رسيده و بعد از ايشان هم به دست امام الوصي، علي(ع)، تا حال حاضر که نزد خاتم الاوصياء، مولانا المهدي(ع) است.



3. تابوت الشهاده (تابوت سکينه)

امام صادق(ع) فرمود:

داستان سلاح در خاندان ما، داستان تابوت است در بني اسراييل؛ تابوت در هر خانداني از بني اسراييل که پيدا مي گشت، نبوت به آنها داده مي شد، هر کس از ما هم که سلاح به دستش رسد امامت به او داده مي شود6.

نام «تابوت سکينه» يک بار در سوره بقره، آيه 248 ذکر شده است که مي فرمايد:

و قال لهم نبيّهم إنّ آيه ملکه أن يأتيکم التّابوت فيه سکينه من ربّکم و بقيّه ممّا ترک آل موسي و آل هارون تحمله الملائکه إنّ في ذلک لأيه لّکم إن کنتم مؤمنين.

و پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهي او اين است که تابوتي به سوي شما مي آيد که در آن سکينه و آرامشي از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را که آل موسي و آل هارون باقي گذاشته اند و آن تابوت به وسيله فرشتگان حمل مي شود، به راستي در آن معجزه و دليل براي شماست چنانکه مؤمن باشيد.

«تابوت سکينه» با نامهاي صندوق عهد، تابوت يهوديان، تابوت مقدس، صندوق تورات، تابوت بني اسرائيل و تابوت الشهاده ناميده شده است. که اين نام اخير در دعاي «سمات» وارد شده است، آنجا که مي فرمايد:

و أسئلک اللّهمّ بمجدک الذي کلمّت به عبدک و رسولک موسي بن عمران، عليه السلام، في المقدّسين فوق إحساس الکروبين فوق غمائم النّور، فوق تابوت الشّهاده في عمود النّار و في طور سيناء و في جبل حوريث و...7.

تابوت سکينه، طبق نوشته ها، صندوقي بوده است که الواح سنگي و احکام ده گانه (تورات) در آن قرار داشته بود و هر وقت قوم بني اسراييل حرکت مي کرد، اين صندوق را با حرمت فراوان در ارابه اي نهاده و پيشاپيش خود روان مي داشتند و در جنگ نيز آن را پيشاپيش صفوف قرار مي دادند تا باعث ثبات قدم و آرامش

لشکريان گردد. اين صندوق به فرمان حضرت موسي(ع) ساخته شده بود و علاوه بر آن الواح (دو لوح سنگي)، کاسه اي از «منّ»؛ يعني همان غذاي آسماني که در سوره اعراف، آيه 160 از آن ياد شده است، نيز در آن قرار داده بودند.

تا اينکه فلسطينيها به يهوديان تاختند و بر آنها مسلط شدند و صندوق عهد را از ايشان گرفتند. بعد از آن حضرت داود(ع) جالوت، پادشاه فلسطينيها را کشت و صندوق را به يهوديان باز گرداند.

تا زمان حضرت سليمان(ع) اين صندوق در معبد «قبهالرّمان» قرار داشت.

گفتني است که از قبهالرّمان نيز در دعاي سمات ياد شده است:

و بمجدک الّذي ظهر لموسي بن عمران عليه السلام علي قبّهالرّمان و...8.

مطالب ديگري نيز در خصوص تابوت سکينه وارد شده است؛ از جمله در کتاب قرب الإسناد حميري (ص164) حديثي از امام موسي بن جعفر(ع) نقل شده که حضرت درباره تفسير «سکينه» در آيه «فيه سکينه من ربّکم...» فرمود:

اين سکينه رايحه اي است بهشتي که به شکل صورت انساني از صندوق خارج مي شد و آن صندوق هم اينک نزد ماست.

و همين معنا نيز از حضرت رضا(ع) وارد شده است.

تابوت الشهاده اکنون نزد امام مهدي(ع) است. پيامبر اکرم(ص) دراين باره مي فرمايد:

صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وي (امام مهدي(ع)) آشکار مي شود و آن را آورده و در پيشگاه مقدس او در بيت المقدس قرار مي دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مي نمايند به جز اندکي، بقيه آنان ايمان مي آورند.9

4. پيراهن حضرت يوسف(ع)

مفضل بن عمر گويد، امام صادق(ع) به من فرمود:

مي داني پيراهن يوسف(ع) چه بود؟ عرض کردم، نه فرمود: چون براي ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرئيل(ع) جامه اي از جامه هاي بهشت برايش آورد، او پوشيد و با آن جامه گرما و سرما به ابراهيم زياني نمي رسانيد. چون مرگ ابراهيم رسيد، آن را در غلافي نهاد و به اسحاق آويخت و اسحاق آن را به يعقوب آويخت و چون

يوسف(ع) متولد شد آن را به او آويخت و در بازوي او بود تا امرش به آنجا که بايست رسيد (زمام حکومت مصر را به دست گرفت)؛ چون يوسف آن را در مصر از غلاف بيرون آورد، يعقوب بوي خوش آن را دريافت و همين است که گفت: «اگر نادانم نمي خوانيد من بوي يوسف را احساس مي کنم»10 و آن همان پيراهني بود که خدا از بهشت فرستاده بود. عرض کردم: قربانت گردم، آن پيراهن به چه کسي رسيد؟ فرمود: به اهلش رسيد و هنگامي که قائم ما (امام مهدي(ع)) ظهور کند، با او خواهد بود، سپس فرمود: هر پيغمبري که دانش يا چيز ديگري را به ارث گذاشته به آل محمد(ص) رسيده است.11

همانطور که در اين حديث طولاني آمده است، امام صادق(ع) حقيقت اين پيراهن را بيان فرموده که از کجا آمده و در نهايت به دست اهل بيت(ع) رسيده است. و اين پيراهن از جمله مواريث انبيا(ع) به شمار مي آيد.

همين يک حديث در توضيح پيراهن حضرت يوسف(ع) ما را کفايت مي کند. اين پيراهن نيز هم اکنون نزد حضرت حجهبن الحسن العسکري(ع) است.



5. طشت حضرت موسي(ع)، انگشتر حضرت سليمان(ع)، شمشير، پرچم و زره پيامبر اکرم(ص):

تعدادي ديگر از مواريث انبيا(ع) نيز هستند که آنها هم هر کدام بنا بر حکمت و مصلحتي، در اختيار امام مهدي(ع)اند. براي روشن شدن مطلب به ذکر يک حديث مفصل اکتفا مي کنيم.

بخشي از حديثي که از امام صادق(ع) در اين زمينه نقل شده، به شرح ذيل است:

همانا شمشير رسول خدا(ص)، پرچم و جوشن و زره و خُود پيامبر(ص)، پرچم ظفربخش پيامبر(ص)، الواح موسي و عصاي او، انگشتر سليمان بن داود، طشتي که موسي(ع) قرباني را در آن انجام داد، اسمي که نزد پيامبر(ص) بود و چون آن را ميان مسلمانان و کفار مي گذاشت که از مشرکان به مسلمانان نشانه اي نرسد (و من آن را مي دانم) و هر آنچه را که فرشتگان آورده اند نزد من است، داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بني اسراييل، و بر در هر خانه اي که تابوت پيدا مي شد، نشانه اعطاي نبوت بود و سلاح به هر کس از خانواده ما رسد امامت به او داده مي شود. همانا پدرم، امام باقر(ع)، زره رسول خدا(ص) را پوشيد، دامنش اندکي به زمين مي کشيد و من آن را پوشيدم همچنان بود؛ قائم ما، امام مهدي(ع)، کسي است که چون آن را پوشد به اندازه

قامتش باشد. ان شاءالله.12

اين حديث به طور صريح بخشي از ودايع نبوت و مواريث انبياي الهي(ع) را ذکر کرده است و تصريح نموده که همه آنها به دست ائمه رسيده و در نهايت نيز به خدمت امام عصر، حضرت مهدي(ع) مي رسد.

همچنين در کتاب الغيبه نعماني از عبدالله بن سنان روايت شده است که امام محمدباقر(ع) فرمود:

خداوند بر خلاف وقتي که تعيين کنندگان وقت ظهور امام مهدي(ع) معين کرده اند، عمل مي کند. پرچم قائم، همان پرچم رسول خداست که جبرييل در روز جنگ بدر از آسمان آورد و آن را در ميان جنگ به اهتزاز درآورد، آنگاه جبرييل عرض کرد: اي محمد، به خدا قسم اين پرچم، از پنبه و کتان و ابريشم و حرير نيست. پيامبر

فرمود: پس از چيست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پيغمبر آن را در جنگ برافراشت، سپس پيچيد و به دست علي(ع) داد و پيوسته نزد آن حضرت بود تا اينکه در روز جنگ بصره (جمل) حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پيروز گردانيد؛ آنگاه علي - عليه السلام - آن را پيچيد و هميشه نزد ما بوده و هست و ديگر هيچ کس آن را نمي گشايد تا اينکه قائم ما(ع) قيام کند. وقتي قائم قيام نمود، آن را به اهتزاز درمي آورد و هرکس در شرق و غرب عالم باشد آن را مي بيند؛ رعب و ترس از وي يک ماه زودتر، از پيش روي و چپ و راست او رفته و در دلها جاي مي گيرد. آنگاه گفت: اي محمد او به خونخواهي پدرانش قيام مي کند و سخت خشمگين است و از اينکه خداوند بر اين خلق غضب نموده متأسف مي باشد. او پيراهن پيامبر(ص) را که در جنگ احد پوشيده بود، به تن دارد و عمامه و زره پيغمبر را که به قامت وي، رساست مي پوشد و ذوالفقار، شمشير پيغمبر را در دست دارد، سپس شمشير برمي کشد و هشت ماه از کشته هاي بي دينان،

پشته ها مي سازد...13.

دو روايت يادشده دقيقاً روشن مي کند که تمامي مواريث انبياي الهي در نهايت به دست باکفايت جان جهان، امام مهدي(ع)، مي رسد.

و حديث ذيل اثبات مي کند که تمامي ودايع و وصاياي انبياي الهي(ع) توسط حضرت ابوطالب(ع) به دست پيامبراکرم(ص) رسيده است.

درست بن ابي منصور مي گويد:

از ابوالحسن اول (امام هفتم(ع)) پرسيدم: آيا رسول خدا(ص) مأمور پيروي از ابوطالب(ع) بود؟ و ابوطالب از طرف خدا بر او حجت بود؟ فرمود: نه، ولي ابوطالب نگهدار ودائع نبوت بود و وصايا نزد وي سپرده شد، و او آنها را به آن حضرت(ص) داد. گفتم وصايا را به او داد به حساب اينکه حجت بر او (پيغمبر) بود؟ فرمود: اگر حجت بر او بود وصيت را به او نمي داد. گفتم: پس ابوطالب حالش چگونه بود؟ فرمود: به پيغمبر و هر چه آورده بود اقرار کرد و وصايا را به او داد و همان روز درگذشت.14



پي نوشتها:

1 . شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الأمر به نقل از سيدبن طاووس.

2 . محمدبن يعقوب کليني، الکافي، ج1، باب ما عند الأئمه من آيات الأنبياء عليهم السلام، ص231، ح1؛ محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص318، ح19.

3 . محمدبن يعقوب کليني، همان، ح2.

4 . همان، ح3؛ محمدباقر مجلسي، همان، ص324؛ همو، حيوهالقلوب، ج1، ص248؛ سيد عبدالحسين طيب، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج5، ص6.

5 . اسباط دوازده گانه عبارت بودند از: 1. بني روبيل؛ 2. بني شمعون؛ 3. بني جاد؛ 4. بني يهودا؛ 5. بني يساکار؛ 6. بني زبولون؛ 7. بني يوسف؛ 8. بني بنيامين؛ 9. بني اشير؛ 10. بني دان؛ 11. بني نفتالي؛ 12. بني لاوي.

6 . محمدبن يعقوب کليني، همان، باب أنّ مثل سلاح رسول الله مثل التابوت في بني اسرائيل، ص238، ح1 و 4.

7 . شيخ عباس قمي، همان.

8 . همان.

9 . الملاحم والفتن، ص57؛ لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الأثر، ص309.

10. سوره يوسف (12) آيه 94.

11. محمدبن يعقوب کليني، همان، ص232، ح5؛ محمدباقر مجلسي، همان، ص327، ح45؛ همو،

حيوهالقلوب، ج1، ص184.

12. محمدبن يعقوب کليني، همان، باب ما عند الأئمه من سلاح رسول الله(ص) و متاعه، ص232-233، ح1؛ محمدباقر مجلسي، همان، ص360، ح129.

13. محمدبن ابراهيم نعماني، کتاب الغيبه، ص

14. محمدبن يعقوب کليني، همان، باب مولدالنبي(ص) و وفاته، ص445، ح18.