حافظ و مهدويت-2


همانگونه که ذکر شد، مهدويت و نويد ظهور مصلح غيبي در اسلام بسيار قديمي و ريشه دار است، ليکن نبايد غافل بود که اين امر اختصاص به شيعيان ندارد، بلکه اين اعتقاد در ميان عامه مسلمين وجود دارد و همچنين اديان ديگر نيز ظهور آن حضرت را قطعي مي دانند، ولي هرکدام، از اين منجي، به گونه اي تعبير کرده اند. حافظ درباره غيبت آن حضرت مي گويد:

ازدست غيبت تو شکايت نمي کنم

تا نيست غيبتي نبود لذت حضور يا در جاي ديگر:

اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت

جانم بسوختي و به جان دوست دارمت امام رضا، عليه السلام، درباره غيبت آن حضرت چنين مي فرمايد:

چهارمين فرزند من، خداوند او را در پشت پرده غيبت پنهان مي سازد. تا وقتي که خود مي خواهد.1





در کتاب مجموعه زندگي چهارده معصوم آمده است: عارف نامي حافظ شيراز که به زيارت جان باهرالنور امام زمان، عجّل اللَّه تعالي فرجه، تشرّف حاصل کرده است، شرايط زيارت حجت عصر را چنين وصف مي کند:

در خرابات مغان نور خدا مي بينم

اين عجب بين که چه نوري زکجا مي بينم

جلوه بر من مفروش اي ملک الحاج که تو

خانه مي بيني و من خانه خدا مي بينم

خواهم از زلف بتان نافه گشايي کردن

فکر دورست همانا که خطا مي بينم استاد علي دواني در کتاب شوق مهدي مطلبي را درمورد حافظ و حضرت مهدي آورده است:

در اشعار هيچ يک از شاعران بزرگ غير از حافظ نمي بينيم که تا اين حد ابياتي مناسب با اعتقاد شيعيان درباره امام زمان، عليه السلام، آمده باشد و تقريباً کمتر غزلي است که بيتي يا ابياتي از آن مناسب با وصف حال امام غايب ازنظر نباشد.

لسان الغيب در غزلهاي شورانگيز خود بارها سروده است:

روي بنما و وجود خودم از ياد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

اشکم احرام طواف حرمت مي بندد

گرچه از خون دل ريش دمي طاهر نيست

عمريست تا به راه غمت رو نهاده ايم

روي و رياي خلق به يک سو نهاده ايم

اي خرّم از فروغ رخت لاله زار عمر

بازآ که ريخت بي گل رويت بهار عمر

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي

دل بي تو به جان آمد وقت است که بازآيي

بنماي رخ که خلقي واله شوند و حيران

بگشاي لب که فرياد از مرد و زن برآيد از اينها جالبتر اينکه حافظ نام »مهدي« را صريحاً آورده و از ظهور و نابودي »دجّال« - مظهر ريا و تزوير و بدي و پليدي - سخن گفته است:

کجاست صوفي دجّال چشم ملحد شکل

بگو بسوز که »مهدي« دين پناه رسيد!



شباهت حضرت مهدي به پيامبران الهي درشعر حافظ

در حضرت نشانه هايي از پيامبران الهي وجود دارد که به احاديثي در اين رابطه اشاره مي کنيم:

مهدي قائم از نسل علي بن ابيطالب، عليه السلام، است که در اخلاق و اوصاف، شکل و سيما، شکوه و هيبت چون عيسي بن مريم است. خداوند به همه پيامبران هرچه داده، به او نيز داده، با اضافاتي.

همچنين در روايت ديگري از کتاب اثبات الرجعة فضل بن شاذان از امام صادق، عليه السلام، آورده است2:

هيچ معجزه اي از معجزات انبياء و اوصيا نيست مگر اينکه خداوند تبارک و تعالي مثل آن را به دست قائم، عليه السلام، ظاهر مي گرداند تا بر دشمنان اتمام حجت کند.3

و در حديث ديگري امام صادق، عليه السلام، مي فرمايند:

و در آن هنگام که آقاي ما قائم، عليه السلام، به خانه خدا تکيه زده مي گويد: اي مردم هرکس مي خواهد آدم و شيث را ببيند، بداند که من آدم و شيث هستم و هرکس مي خواهد نوح و فرزندش سام را ببيند، بداند که من نوح و سامم و هرکس که مي خواهد ابراهيم و اسماعيل را ببيند، بداند که من همان ابراهيم و اسماعيل مي باشم، و هرکس مي خواهد موسي و يوشع را ببيند، من همان موسي و يوشع هستم، و هرکس مي خواهد عيسي و شمعون را ببيند من همان عيسي و شمعون هستم و هرکس مي خواهد محمد، صلّي اللَّه عليه وآله، و علي، عليه السلام، را ببيند من همان محمد و اميرالمؤمنين، عليهماالسلام، هستم و هرکس مي خواهد حسن و حسين را ببيند من همان حسن و حسينم و هر کس مي خواهد امامان از ذريه حسين، عليه السلام، را ببيند بداند که من همان ائمه اطهار هستم، دعوتم را بپذيريد و به نزدم جمع شويد که هرچه گفته اند و هرچه نگفته اند به شما خبر دهم.4

احاديث فوق دلالت دارد که تمام صفات انبيا و ائمه، عليهم السلام، در وجود حضرت جمع است و چه خوش گفته اند: »آنچه خوبان همه دارند تو يکجا داري«.

حافظ نيز اين نکته را زيبا سروده:

حافظ مکن انديشه که آن يوسف مه روي

باز آيد و از کعبه احزان به در آيي

يا :

گفتند خلايق که تويي يوسف ثاني

چون نيک بديدم به حقيقت به از آني

ادامه دارد

پي نوشتها:

× برگرفته از کتاب دلبري برگزيده ام...

1. بشارة الاسلام، ص 51.

2. روزگار رهايي، ج 1، ص 130.

3. غيبت نعماني، ص 13.

4. همان.