آخرين نبرد در آخرالزمان


 
پيش درآمد

شوق آتشين باز آمدن يا آمدن منجي موعود، قرن ها است بشر وامانده از عدالت، معنويت و آزادي را بي قرار ساخته است. هرچند افق نگاه مردمان، گونه هاي مختلفي به انتظار بخشيده است ، اما اين واژه در معناي عام خود يکي از مشترکات بشر وانسان معاصر به حساب مي آيد. در اين ميان، اديان ابراهيمي به اين مسأله اهميتي ويژه مي دهند چرا که ظهور موعود در هر يک از اين اديان به مفهوم تشکيل حکومت و سروري بر ديگران است. باتوجه به شرايط کنوني، آنچه دغدغه اين نوشتار را فراهم ساخته است، نگاهي کوتاه به بازخواني انديشه موعود در جهان مسيحيت است. اين مسأله از آن جا مهم و در خور اعتنا است که هم اينک بخشي از جهان مسيحيت با تکيه بر وعده هاي توراتي ـ انجيلي و فن آوري موجود در دنياي غرب به گونه اي خاص به تأويل و تفسير آخرالزمان و انديشه انتظار مي پردازد و با ارائه نگاهي جنگ طلبانه، تمامي اهرم هاي خود را براي تحميل نظريه خويش به کار مي برد. از اين رو، با گذري کوتاه بر انديشه بازگشت مسيح، تلاش خواهيم نمود تا از زاويه اي ديگر به اين ماجرا بنگريم.

مسيحيان و بازگشت مسيح

انديشه بازگشت عيسي(عليه السلام) يکي از باورهاي غالب جامعه مسيحيت است. اين شوق و انتظار، در بخش هاي قديمي تر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيکيان به خوبي منعکس گشته است. اما در رساله هاي بعدي مانند رساله هاي پولس به تيموتاؤس و تيطس، همچنين رساله هاي پطرس به بعد اجتماعي مسيحيت توجه شده است. اين مسأله از آن جا ناشي مي شد که عيسويان با گذشت زمان پي بردند که بازگشت مسيح(عليه السلام)برخلاف تصور آنان نزديک نيست. هرچند اقليتي از آنان بر اين عقيده باقي ماندند که عيسي به زودي خواهد آمد و حکومت هزارساله خود را تشکيل خواهد داد حاکميتي که به روز داوري پايان خواهد يافت. از همين رو، از دير باز گروه هاي کوچکي به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمده اند که تمام سعي و تلاش خود را صرف آمادگي براي ظهور دوباره عيسي در آخرالزمان مي کنند. البته، وجود آياتي در انجيل اين حالت انتظار را تشديد مي کند و با اشاره به عدم تعيين وقت ظهور، آن را ناگهاني معرفي مي کنند. به عنوان مثال، در انجيل متّا از زبان عيسي اين گونه نقل شده است: "شما نمي توانيد زمان و موقع آمدن مرا بدانيد زيرا اين فقط در يد قدرت خداست. هيچ بشري از آن لحظه (زمان ظهور) آگاهي ندارد حتي فرشتگان، تنها خدا آگاه است." يا آن که در انجيل لوقا به نقل از مسيح چنين آمده است: "هميشه آماده باشيد زيرا که من زماني مي آيم که شما گمان نمي بريد."

روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه لاي انجيل به چشم مي خورد: "کمرهاي خود را بسته و چراغ هاي خود را افروخته بداريد، بايد مانند کساني باشيد که انتظار آقاي خود را مي کشند که چه وقت از عروسي مراجعت کند. تا هر وقت آيد و در را بکوبد، بي درنگ در را براي او باز کنند. خوشا به حال آن غلاماني که آقاي ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد زيرا در ساعتي که شما گمان نمي بريد پسر انسان مي آيد."

مسيحيت ضمن تأکيد بر غيرمنتظره بودن بازگشت عيسي، هدف از اين بازگشت را ايجاد حکومتي الهي در راستاي حکومت الهي آسمان ها ارزيابي مي کند. علاوه بر اين، ظهور مسيح يگانه راه حل براي ادامه حيات و زندگاني برشمرده مي شود و عيسي منجي انسان ها و پادشاهِ پادشاهان معرفي مي گردد. وي براساس سخنان دانيال نبي، نظام اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و مذهبي جهان را عوض خواهد کرد و جهاني بر مبناي راه و روش خدا بنا مي کند. مسيحيان همچنين علاماتي براي ظهور عيسي بن مريم قايل مي باشند: "عنقريب بعد از آن آزمايش سخت، روزگاران خورشيد تيره و تار مي گردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند کرد و قدرت هاي آسماني نيز به لرزه درخواهند آمد و سپس آثار و علايم ظهور آن مرد آسماني آشکار خواهد شد و سپس تمامي قبايل زمين نگران و غمگين مي گردند و آن گاه عيسي از ابرهاي آسمان با جلال و شکوه و قدرت فرو خواهد آمد."

در انجيل مرقس نيز ضمن تأکيد بر همين مضامين، به جمع آوري ياران توسط مسيح اشاره شده است: "سپس عيسي با شکوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اکناف عالم روانه خواهد کرد و منتخبان خود را از چهارگوشه جهان از بالاترين نقطه آسمان تا پايين ترين نقطه زمين جمع خواهد کرد." روايات اسلامي نيز بر آمدن مسيح(عليه السلام)صحه مي گذارند. از جمله آن که، پيامبر(صلي الله عليه وآله)فرمودند: "سوگند به آن که جانم به دست او است، به طور يقين عيسي بن مريم به عنوان داوري عادل و پيشوايي دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد."

مفسران در تفسير آيه 159 سوره نساء، آن را با بازگشت حضرت مسيح در آخر الزمان مرتبط مي دانند و اين آيه را در همين رابطه ارزيابي مي کند. به هر حال، مسأله فرود آمدن مسيح و بازگشت وي در آخرالزمان، از موضوعات مشترک انديشه انتظار نزد مسلمانان و مسيحيان است. البته، اسلام در اين رابطه منجي موعود را مهدي(عليه السلام)معرفي نموده، او را پيشواي آخرالزمان تلقي مي کند: "چگونه خواهيد بود، آن گاه که عيسي بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواي شما از خود شما باشد." يا آن که در روايتي ديگر از امام باقر(عليه السلام)نقل شده است: "پيش از قيامت (عيسي) به دنيا فرود مي آيد و هيچ کس از ملت يهود و مسيحي نمي ماند مگر آن که پيش از مرگ به او ايمان آورد و آن حضرت پشت سر مهدي نماز مي گذارد."

بي گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است که روايات اسلامي و اعتقادات مسيحي در رابطه با مسأله ظهور بسيار به هم نزديک هستند. مقايسه خبرهاي رسيده از روايات اسلامي در رابطه با پيشرفت غيرقابل تصور علوم در زمان ظهور ، ايجاد رفاه اجتماعي ، علايم ظهور و ساير موارد با آنچه آمد به روشني اين مدعا را ثابت مي کند.

اين مسأله به خودي خود مي تواند زمينه هاي گفتوگو و هم انديشي بين انتظار اسلامي و مسيحي را فراهم آورد. ناگفته نماند که حتي در برخي از انجيل هاي مورد پذيرش گروهي از پروتستان ها، به روشني از ظهور نجات دهنده اي صحبت به ميان مي آيد که از فرزندان پيامبر عربي است: مسيح در وصاياي خود به شمعون پطرس مي فرمايد: "اي شمعون! خداي من فرمود، تو را وصيت مي کنم به سيد انبيا، که بزرگ فرزندان آدم و پيغمبران امي عربي است. او بيايد، ساعتي که فرج قوي گردد و نبوت بسيار شود و مانند سيل جهان را پرکند."



بازگشت مسيح از زاويه اي ديگر

هزاره گرايي در ميان مسيحيت همواره وجود داشته است. اين انديشه اگرچه در طول تاريخ داراي فراز و نشيب هاي فراواني بوده است، اما هم اينک با گذر از قرن بيستم و ورود به قرن بيست و يکم، اميدهاي تازه اي را پديد آورده است. با نگاهي به پايگاه هاي اينترنتي و حجم گسترده اطلاعات آن ها، شور انتظار به راحتي محسوس است. اين مسأله به تنهايي خطرخيز نيست، اما اگر اين مطلب را در کنار وقوع انقلاب اسلامي، ادعاي زمينه سازي ظهور، که به وسيله برخي روايات نيز تأييد مي شود، نگاه هژمونيک و جهان شمول اسلام جذابيت هاي ذاتي شيعه و محتواي غني آن را در نظر بگيريم، مسأله پيچيده تر خواهد شد. حال، اگر به آنچه گذشت تماميت طلبي غرب، نظريه جهاني سازي، انديشه "پايان تاريخ فوکوياما" و "جنگ تمدن ها" را بيافزاييم، خواهيم ديد که انديشه انتظار يکي از موضوعات چالش خيز ميان جهان اسلام، به ويژه ايران و جهان غرب است. ساخت فيلم هاي روز استقلال، آرماگدون و ماتريس در پايان دهه نود و نوستراداموس در دهه هشتاد، نمادي از همين تقابل است تقابلي که با گذشت زمان، روز به روز جدي تر مي شود.



منتظران هارمجدون (آرماگدون)

يکي از موضوعاتي که همواره در انديشه انتظار مسيحيت و اسلام به عنوان چالش مطرح بوده، نبرد آخرالزمان است. با نگاهي به تاريخ اروپا و امريکا در مقاطعي حساس، رهبران آنان با اشاراتي کوتاه و بسيار مبهم مطالبي را بيان مي داشتند که بيان گر انديشه هاي دروني حاکم بر آنان بوده است. ناپلئون وقتي به دشت جرزال ميان جليله و سامريه در حوالي کرانه غربي رود اردن رسيد، گفت: "اين، ميدان بزرگ ترين نبرد جهان است." وي اين مطلب را براساس آموزه هاي انجيلي ابراز داشت. اما به نظر نمي رسد هيچ پژوهشگر مسلماني اين گفتار وي را، که در تاريخ ثبت شده است، مورد توجه، تجزيه و تحليل قرار داده باشد. بيش از صد سال بعد، هنگامي که فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطوري عثماني، سوريه و لبنان را اشغال کند، ژنرال گورو فرمانده فرانسوي و فاتح دمشق، در حالي که پاي خود را با تنفر و تکبر تمام بر مزار صلاح الدين ايوبي گذاشته بود، اظهار داشت: "هان اي صلاح الدين ما بازگشتيم!" اين رفتار متفرعنانه مخصوص اين فرمانده فرانسوي نبود. آلن بي، ژنرال انگليسي نيز که خود در جنگي ديگر در زمان جنگ جهاني اول در هارمجدون پيروزي ارزشمندي را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس، سرمست از پيروزي خويش در برابر کنيسه قيامت ابراز داشت: "امروز جنگ هاي صليبي به پايان رسيد." اين حادثه براي يهوديان از چنان اهميتي برخوردار بود که اسرائيل زانگوئيل آن را "جنگ هشتم صليبي" ناميد.

در ادامه، خط سير اين انديشه را در رفتار جنگ جويانه آيزنهاور رئيس جمهور امريکا، در دهه پنجاه پي مي گيريم. وي اعلام کرد: "بزرگ ترين جنگي که در پيش داريم، جنگي است براي تسخير افکار انسان ها." اما وي ابراز نداشت که سخن وي در واقع روشي براي تحقق نظريه حمبس برونهام، در کتاب "مبارزه براي جهان" است که نوشته بود: "هدف ما ايجاد دولت جهاني امريکايي است، به گونه اي که با دولت هاي جهان به رقابت برخيزد."

در پي اين اظهارات تند و مهار گسيخته در دهه هشتاد با جنگ ستارگان ريگان، تفکر مذهبي وي در رابطه با مشيت الهي، جنگ براي نابودي دشمنان خدا و حکومت هزارساله مسيح روبه رو مي گرديم. پس از ريگان، بوش ـ پدر ـ با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، نظريه نظم نوين جهاني را مطرح مي سازد و فرزندش پس از حوادث يازده سپتامبر بار ديگر با نبش قبر انديشه ها و انگيزه هاي مدفون مذهبي، سخن از جنگ هاي صليبي به ميان مي آورد و کشورهاي ايران، عراق و کره شمالي را محور شرارت مي نامد. نگاه تفوق جويانه و نامداري غرب نسبت به مسلمانان، با فراز و نشيب هايي مصلحتي در طول چند قرن اخير به خوبي روشن است.

حال، اين پرسش مطرح مي شود که آيا همه اين اظهارنظرها اتفاقي است و از نگرش ليبراليستي غرب ناشي مي شود يا برآيندي است از ناگفته هاي ذهني و عقيدتي غربيان، که با بيان هاي گوناگون ابراز مي شود؟ از سوي ديگر، آيا اين نگاه خصمانه در انديشه انتظار منجي آخرالزمان نيز ردپايي از خود برجاي گذاشته است يا خير؟ گريس هال سل در جستوجوي پاسخ اين پرسش ها، کتاب "تدارک جنگ بزرگ" را به رشته تحرير درآورده است. اين نويسنده مسيحي ـ امريکايي به ريشه يابي دشمني هاي غرب پرداخته، با دلايل گوناگون و مستند اين نظريه را اثبات مي کند که برخي موضع گيري ها و رفتارهاي خصمانه يا دوستانه برخي از سردمداران کشورهاي قدرتمند مسيحي، ناشي از يک عامل عقيدتي است عاملي که از سوي حرکت هاي راست افراطي مسيحي به شدت در جامعه مسيحي تبليغ مي گردد و تاکنون با اقبال خوبي روبه رو بوده است. اين عامل چيزي جز "نبرد آخرالزمان" نيست نبردي که در دره مجدون رخ خواهد داد. براساس اين روايت عهد عتيق، پيکاري بزرگ بين ارتش دويست ميليوني شرق از يک سو، و ارتش يهودي مسيحي از سوي ديگر، به وقوع خواهد پيوست.

نبردهاي مجدون همزمان با بازگشت مسيح روي خواهد داد. براساس تأويل هاي گروهي از کشيشيان پروتستان، در اين جنگ از سلاح هاي هسته اي استفاده خواهد شد: "اي پسر انسان نظر خود را بر جوج، که از زمين مأجوج و رئيس روش و ماشک و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند "يهوه" چنين مي فرمايد "اينک من اي جوج رئيس روش و ماشک و تو بال بر ضد تو هستم و تو را برگرانيده قلاب خود بر چانه ات مي گذارم و تو را با تمامي لشکرت بيرون مي آورم. اسبان و سواران، که جميع ايشان با اسلحه تمام آراسته، جمعيت عظيمي با پسرهاو مجنّ ها و همگي اين ها شمشير به دست گرفته. فارس و کوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود، جومرو تمامي افواجش و خاندان توجَرمه از اطراف شمال با تمامي افواجش و قوم هاي بسياري همراه تو. پس مستعد شو و تو تمامي جمعيت که نزد تو جمع شده اند، خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باشد. پس از روزهاي بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سال هاي آخر به زميني، که از شمشير استرداد شده است، خواهي آمد که از ميان قوم هاي بسيار بر کوه هاي اسرائيل، که به خرابه هاي دائمي تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قوم ها بيرون آورده شده و تمامي اهلش به امنيت ساکن مي باشند." علاوه بر اين آيات، که به چگونگي تشکيل سپاهيان مهاجم و پايان خوش جنگ مي پردازد، برخي ديگر جنبه هاي دهشت بار نبرد را روشن مي سازند: "خداوند يهوه مي گويد: در آن روز، يعني در روزي که جوج به زمين اسرائيل برمي آيد، همانا حدّت خشم من به بينيم خواهد برآمد... هر آينه در آن روز تزلزل عظيمي در زمين اسرائيل خواهد شد و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتي که بر زمين مي خزند و همه مردماني که بر روي جهانند و به حضور من خواهند لرزيد و کوه ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جميع حصارهاي زمين منهدم خواهد گرديد." در کتاب زکرياي نبي، به چگونگي کشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره شده است: "گوشت ايشان در حالتي که بر پاي هاي خود ايستاده اند، کاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان کاهيده خواهد شد." شدت حادثه و تعداد کشتگان در اين نبرد عظيم، چنان زياد است که در مکاشفه يوحنا از آن به عنوان ضيافت خداوند براي پرندگان ياد مي شود: "و ديدم فرشته اي را در آفتاب ايستاده که به آواز بلند تمامي مرغاني را که در آسمان پرواز مي کنند ندا کرده، مي گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد. تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آن ها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه کبير."

اين روايات عهد عتيق و انجيل، شباهت بسياري با واقعه و نبرد قرقيسيا در روايات شيعي دارد. براي مثال، از امام صادق(عليه السلام) در همين زمينه نقل شده است: "ان لله مائدة بقرقيسيا يطلع مطلع من الماء..." "همانا براي خداوند در قرقيسيا سفره اي است که سروش آسماني از آن خبر مي دهد، پس ندا مي دهد اي پرندگان و اي درندگان زمين! براي سير گشتن ازگوشت ستمکاران شتاب کنيد." امام باقر(عليه السلام) نيز ضمن تأکيد بر شدت واقعه مي فرمايند: "همانا واقعه اي براي فرزندان عباس و مرواني در قرقيسيا روي خواهد داد که نوجوان را پير مي کند و خداوند هرگونه ياري را از آنان دريغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام مي کند تا از گوشت ستمگران سير شوند." براساس تحليل هاي معتقدان نبرد آخرالزمان، 32 جمعيت جهان طي وقايع و حوادث ظهور از بين خواهند رفت. "خداوند مي گويد: "در تمامي زمين دو حصه منقطع شده، خواهند مُرد و حصه سوم در آن باقي خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ايشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت که يهوه خداي ما مي باشد." اين نگاه نيز با روايات اسلامي مطابقت دارد چرا که از اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين باره نقل شده است: "لا يخرج المهدي حتي يقتل ثلث و يموت ثلث و يبقي ثلث." مهدي زماني خروج خواهد نمود که31 کشته مي شوند، 31 مي ميرند و31 باقي مي مانند. روايتي ديگر از امام صادق(عليه السلام)نيز بر همين مضامين تأکيد دارد.

مجموع اين روايات توراتي و انجيلي، دستاويزي قابل اعتنا به دست هزاره گرايان مسيحي و پيروان تندرو مشيت الهي داده است. البته، لازم به يادآوري است که پيروان اين نظريه حتي به متحدان يهودي خود نيز رحم نمي کنند و ضمن آن که معتقدند ميليون ها نفر از يهوديان در اين جنگ کشته مي شوند. آينده عده باقي مانده را نيز چنين ترسيم مي کنند: "پس از نبردهاي مجدون، تنها صد و چهل و چهار هزار نفر يهودي زنده خواهند ماند و همه آنان اعم از مرد، زن و کودک، در برابر مسيح سجده خواهند کرد و به عنوان مسيحيان نوآيين، خود به تبليغ کلام مسيح خواهند پرداخت." با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه هاي مجدون، اين کلمه تنها يک بار در انجيل مطرح شده است. با اين حال، اين تفسير جنگ طلبانه در جوامع مسيحي به شدت بازتاب يافته است، به گونه اي که در سال 1985 م. اين گونه تفسيرها، که در قالب برنامه هاي تلويزيوني ارائه مي شد، تنها در امريکا حدود شصت ميليون مخاطب را به خود جذب نموده بود. همچنين فروش کتاب، "مرحوم سياره بزرگ زمين" که در همين رابطه نوشته شده بود، به مرز هجده ميليون نسخه رسيد و در سراسر دهه هفتاد پرفروش ترين کتاب پس از انجيل به شمار مي رفت. هم اکنون امريکاييان به بيش از هزار و چهارصد ايستگاه راديويي، که برنامه هاي مذهبي پخش مي کنند، گوش فرا مي دهند و هشتاد هزار کشيش بنيادگراي پروتستان روزانه از چهارصد ايستگاه راديويي به تبليغ مرام و مکتب خويش مي پردازند. اکثريت آن ها را هواخواهان مشيت الهي (نبرد پيروزمند مسيحيان در آخرالزمان) تشکيل مي دهند. اين مبلغان جنگ، که بيش تر درباره حمايت خداوند از مسيحيان و عظمت و آينده درخشان ايشان سخن مي گويند، با استفاده از شبکه هاي تلويزيوني خويش هم اکنون حدود شصت کشور را تحت پوشش برنامه هاي خود قرار داده اند.

لازم به يادآوري است که يکي از ايستگاه هاي تلويزيوني مروج اين نوع ديدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. يکي ديگر از فعاليت هاي درخور توجه اين گروه تربيت يک صد هزار کشيش متعصب و مدافع مسيحيت جنگ طلب مي باشد، که عمده فعاليت خود را در امريکا متمرکز نموده اند. جالب است بدانيم مفسران و نظريه پردازان اين نظريه تا پيش از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي واژگاني همچون روش، ماشک، توبال، فارس، جومر و توجرمه را، که به زعم اينان حريفان اصلي نبرد مجدون را تشکيل مي دهند، به ترتيب بر روسيه، مسکو، توبولسک (يکي از شهرهاي شوروي سابق)، ايران، شمال افريقا يا کشورهاي اروپاي شرقي و قزاق هاي جنوب روسيه تطبيق مي کردند. اين گروه نسبتاً قدرتمند علاوه بر آن که، روابط خويش را با اسرائيل مستحکم مي سازند و تشکيل رژيم صهيونيستي را مقدمه ظهور مسيح ارزيابي مي کنند، در عين حال با توجه به اعتقادات خويش، با جريان صلح يا سازش خاورميانه مخالفت مي کنند. جري فال ول، که يکي از کشيشان معروف و از رهبران اين گروه هاي افراطي مي باشد، درباره روند صلح خاورميانه و پيمان کمپ ديويد مي گويد: "به رغم انتظارهاي خوش بينانه و دور از واقع بيني دولت ما، اين قرارداد پيمان پايداري نخواهد بود. ما از صميم قلب براي صلح در اورشليم دعا مي کنيم، ما به يقين بالاترين احترام ها را براي نخست وزير اسرائيل و رياست جمهوري مصر قايل هستيم... اما شما و ما مي دانيم تا روزي که خداوندگار ما عيسي بر روي تخت داوود در اورشليم (قدس) جلوس نکنند، صلحي در خاورميانه برقرار نخواهد شد." متأسفانه بايد اظهار داشت اين ديدگاه افراطي تنها به پژوهشگران راست مسيحي و برخي کشيشان محدود نمي شود، بلکه رسوبات اين طرز تلقي در يکي از مهم ترين نظريات سياسي ـ راهبردي، يعني نظريه جنگ تمدن ها و در پيوند با اهداف درازمدت قدرت هاي بزرگ به خوبي قابل مشاهده است. نظريه جنگ تمدن ها، که استخوان بندي سياست خارجي و دفاعي امريکا را شکل داده است، در رابطه با آينده جوامع بشري به ويژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهي نزديک به مشيت طلبان مسيحي داشته و ابراز مي دارد: "تقابل اصلي جوامع بشري برخورد فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي است."



حاصل سخن

با جمع بندي آنچه گذشت، مي توان اين حقيقت را دريافت که در صحنه انتظار موعود رقبايي سرسخت و پرکار حضور دارند انديشه هايي که با ارائه تفاسير خويش در تلاش هستند تا موجوديت ساير نگرش ها را به خطر اندازند. اين مسأله زماني جدي تلقي مي شود که بدانيم هويت شيعه پيوندي حياتي با انديشه انتظار داشته و در ارتباط با اين مفهوم قوام مي يابد. ازاين رو، مي توان با اطمينان اظهار داشت که بار گران تبيين انديشه مهدويت بيش از هرجا بر دوش شيعه دوازده امامي سنگيني مي کند. حال، اگر اين واقعيت را با وقوع انقلاب اسلامي و داعيه داري زمينه سازي ظهور حضرت حجت (عج) ملاحظه نماييم، عمق مسأله بيش از پيش آشکار خواهد شد. بي گمان فرا رسيدن هزاره سوم فرصتي کم نظير و طلايي را فراروي مبلغان واقعي منجي آخرالزمان قرار داده است. استفاده هدفدار و روشمند از اين موقعيت ممتاز با توجه به غنا وگيرايي انديشه انتظار در شيعه، مي تواند راه را بر انديشه هاي رقيب بسته يا دست کم آنان را بي رقيب رها نکند. در برابر بي توجهي به فرصت هاي پيش آمده راه نفوذ و هجوم ديگري را براي دشمنان فراهم خواهد ساخت دشمناني که با انديشه انتظار نيز برخوردي ابزاري خواهند داشت.

نويسنده:علي اقليدي نژاد







پاورقي ها:

حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، چ اول، تهران، طه، سمت، مرکز جهاني علوم اسلامي، ص 170

ر.ک به: علي موحديان، گونه شناسي موعود در اديان مختلف، مجله هفت آسمان، ش 12و 13لوقا، باب 12:40

نک: نقد و نگرش بر تلمود، ظفرالاسلام خان،محمدرضا رحمتي، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص 71

ميزان الحکمه، ج 1، ص 185 به نقل از کنزالعمال

حديث از امام صادق(عليه السلام)، بحارالانوار، ج 52، ص 336 همچنين علي کوراني العاملي، عصر الظهور (عربي)، ص 327

ر.ک به: حسين توفيقي، هزاره گرايي در فلسفه تاريخ مسيحيت، مجله موعود، شماره 17، ص 14ـ20

احمد رزاقي، تبليغات ديني، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ص 20 و 21

مکاشفه يوحنا، باب 16: 16

ر.ک به:مجمع البيان، ج 3، ص 212 / تفسير نمونه، ج 4، ص 204 / الميزان (عربي)، ج 5، ص 143 / همچنين در رابطه با آيات عروج و تصليب عيسي(عليه السلام): آل عمران: 55 /

نساء: 157ـ158

نبي اسلام(صلي الله عليه وآله)، بحارالانوار، ج 14 ،ص 344محمدبن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري، ج 4، ص 143 / مسلم بن الحجاج النيابوري، صحيح مسلم، ج 1، ص 94

ر.ک: آيا واقعه ارماگدون پايان جهان است؟، جرولدانست، فاطمه شفيعي سروستاني و فرشاد زاهد، موعود، ش 32، ص 20

مکاشفه، باب 17: 14 و باب 19: 16

نک:محمدري شهري،ميزان الحکمه،دارالحديث،ج1،ص177

الاسلام يعلو ولا يعلي عليه پيامبراکرم، شيخ حر العاملي، وسايل الشيعه، قم. آل البيت لاحياء التراث، ج 26، ص 14

تدارک جنگ بزرگ، ص 54

تدارک جنگ بزرگ، گريس هال سل، ترجمه خسرو اسدي، ص 50

تدارک جنگ بزرگ، پيشين، ص 26

انجيل متا، باب 24: 29ـ30

همشهري، 26/10/74، به نقل از مصلح جهاني به نقل از: آرمان شهر در اديان، محمدعلي بزنوني، پگاه، ش 24 ،ص 2

گريس هال سل، پيشين، ص 74

همان، به نقل از بحارالانوار، ج 52، ص 113

علي کوراني عاملي، عصر ظهور، ص 341 به نقل از ابن حماد، الفتن (خطي)، ص 162

احمد رزاقي، تبليغات ديني، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ص 20 و 21

گريس هال سل، پيشين، ص 74

عهد عتيق، حزقيال نبي، باب 38، آيات 2ـ8

لوقا، باب 12: 35ـ40

بحارالانوار، ج 14، ص 349 محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، ج 51، ص 71، 77، 84

ر.ک به: زندگي در عيش، مردن درخوشي، نيل پستمن، ترجمه دکتر صادق طباطبايي، فصل هفتم، ص 219

همان، باب 38، آيات 18ـ20

مکاشفه يوحنا، باب 19: 17ـ18

بحارالانوار، ج 52، ص 246

محمدبن ابراهيم النعماني، الغيبه، تهران بي نا، 1397 هـ. ق، ج 64 ص 278

النعماني، همان، ص 303، ح 12

هويت، ص 26

دانيال، باب 2: 44ـ45

تدارک جنگ بزرگ، پيشين، ص 26

انجيل متا، باب 24: 36

همان، باب 24:2

ر.ک: سيد احمدرضا يکاني فرد، آخرالزمان، منجي گرايي در اينترنت، مجله موعود، ش 31، ص 64

تدارک جنگ بزرگ، ص 19

انجيل متا، باب 6:10

بحارالانوار، ج 51، ص 68، همان، ج 52، ص 351

ر.ک به: علي کوراني العاملي، عصر ظهور، ص 299 به بعد.

مرقس، باب 13: 24ـ27، همچنين متا، باب 24: 31

کتاب زکريا، باب 14، آيه 12

زکريا، باب 13: 8ـ9

همان، ص 59

ر.ک به: حسين توفيقي، هزاره گرايي در فلسفه تاريخ مسيحيت، مجله موعود، شماره 17، ص 14ـ20

دانيال، باب 2: 44ـ45

انجيل متا، باب 24: 29ـ30

حديث از امام صادق(عليه السلام)، بحارالانوار، ج 52، ص 336 همچنين علي کوراني العاملي، عصر الظهور (عربي)، ص 327

النعماني، همان، ص 303، ح 12

همان، به نقل از بحارالانوار، ج 52، ص 113

لوقا، باب 12:40

ر.ک به:مجمع البيان، ج 3، ص 212 / تفسير نمونه، ج 4، ص 204 / الميزان (عربي)، ج 5،

ص 143 / همچنين در رابطه با آيات عروج و تصليب عيسي(عليه السلام): آل عمران: 55 / نساء: 157ـ158

بحارالانوار، ج 14، ص 349 محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، ج 51، ص 71، 77، 84

نک: نقد و نگرش بر تلمود، ظفرالاسلام خان،محمدرضا رحمتي، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص 71

گريس هال سل، پيشين، ص 74

مرقس، باب 13: 24ـ27، همچنين متا، باب 24: 31

ر.ک: سيد احمدرضا يکاني فرد، آخرالزمان، منجي گرايي در اينترنت، مجله موعود، ش 31، ص 64

بحارالانوار، ج 52، ص 246

انجيل متا، باب 6:10

حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، چ اول، تهران، طه، سمت، مرکز جهاني علوم اسلامي، ص 170

نبي اسلام(صلي الله عليه وآله)، بحارالانوار، ج 14 ،ص 344محمدبن اسماعيل بخاري،

صحيح بخاري، ج 4، ص 143 / مسلم بن الحجاج النيابوري، صحيح مسلم، ج 1، ص 94

بحارالانوار، ج 51، ص 68، همان، ج 52، ص 351

ر.ک: آيا واقعه ارماگدون پايان جهان است؟، جرولدانست، فاطمه شفيعي سروستاني و فرشاد زاهد، موعود، ش 32، ص 20

ر.ک به: علي موحديان، گونه شناسي موعود در اديان مختلف، مجله هفت آسمان، ش 12و 13

انجيل متا، باب 24: 36

همان، باب 38، آيات 18ـ20

تدارک جنگ بزرگ، پيشين، ص 26

همان، ص 59

مکاشفه، باب 17: 14 و باب 19: 16

نک:محمدري شهري،ميزان الحکمه،دارالحديث،ج1،ص177

لوقا، باب 12: 35ـ40

ميزان الحکمه، ج 1، ص 185 به نقل از کنزالعمال

ر.ک به: علي کوراني العاملي، عصر ظهور، ص 299 به بعد.

محمدبن ابراهيم النعماني، الغيبه، تهران بي نا، 1397 هـ. ق، ج 64 ص 278

زکريا، باب 13: 8ـ9

الاسلام يعلو ولا يعلي عليه پيامبراکرم، شيخ حر العاملي، وسايل الشيعه، قم. آل البيت لاحياء التراث، ج 26، ص 14

تدارک جنگ بزرگ، گريس هال سل، ترجمه خسرو اسدي، ص 50

احمد رزاقي، تبليغات ديني، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ص 20 و 21

مکاشفه يوحنا، باب 16: 16

همشهري، 26/10/74، به نقل از مصلح جهاني به نقل از: آرمان شهر در اديان، محمدعلي بزنوني، پگاه، ش 24 ،ص 2

احمد رزاقي، تبليغات ديني، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ص 20 و 21

تدارک جنگ بزرگ، ص 54

کتاب زکريا، باب 14، آيه 12

مکاشفه يوحنا، باب 19: 17ـ18

تدارک جنگ بزرگ، ص 19

هويت، ص 26

همان، باب 24:2

علي کوراني عاملي، عصر ظهور، ص 341 به نقل از ابن حماد، الفتن (خطي)، ص 162

عهد عتيق، حزقيال نبي، باب 38، آيات 2ـ8

ر.ک به: زندگي در عيش، مردن درخوشي، نيل پستمن، ترجمه دکتر صادق طباطبايي، فصل هفتم، ص 219

تدارک جنگ بزرگ، پيشين، ص 26

گريس هال سل، پيشين، ص 74

خبر گزاري فارس