فرج از ديدگاه نظام هاي سُلطه گر


 
بر اساس تعاليم تمام مکاتب آسماني، «انتظار» در همه انسانها وجود دارد و زمينه آن در همه جوامع بشري از متمدّن و غير متمدّن به چشم مي خورد ولي استکبار پيشگان، پيوسته کوشيده و مي کوشند تا مباني اعتقادي جامعه ها را سست و بي اعتبار سازند، چنين تبليغ مي کنند که، «انتظار» عامل رکود و سستي است و ايمان به وجود يک آينده روشن، بازتابي از محروميّت هاي طبقه شکست خورده و يک آرامش موقّت است که در لباس مذهب خودنمايي مي کند.

به نظر ما يکي از مسايل مهم اعتقادي اسلام که در طول چهارده قرن تاريخ اسلام بي رحمانه مورد هجوم دزدان عقيده قرار گرفته است، همين مسأله «انتظار» و عقيده به ظهور آخرين حجّت خدا حضرت مهدي(عليه السلام) است زيرا استعمارگران و شکم بارگان استثمارگر که اين عقيده زيربنايي را سدّ راه استعماري خود ديده اند، پيوسته کوشيده اند تا با انواع دسيسه ها، آن را از کار انداخته و بي ثمر سازند و گروهي هم ندانسته به پيروي از آنان پنداشته اند که انتظار فرج و عقيده به ظهور امام غايب، عامل رکود و عقب ماندگي است. در حالي که بررسي اين آرمان اصيل و سازنده و انگيزنده، نادرستي بينش و روش هر دو دسته را به خوبي روشن مي سازد

آيا انتظار عامل رکود است؟

حال براي اين که ميزان صداقت و راستگويي اين گمراهان هادي نما که به دروغ سنگ غم خواري مردم را به سينه مي زنند، به خوبي روشن شود و چهره حقيقي اين فريبکاران از پشت پرده نفاق و نيرنگ به وضوح آشکار گردد، نخست اندکي در باره مفهوم صحيح انتظار توضيح مي دهيم و سپس به سراغ انتظار فرج و ارزش و اهميّت آن در اسلام مي رويم تا معلوم کنيم که آيا انتظار فرج و ايمان و عقيده به ظهور، انسان را در بي خبري و افکار رؤيايي آن چناني فرو مي برد که از همه چيز غافل و بي خبر مي ماند؟ يا اين که بر خلاف گفتار آنان، ايمان و عقيده به ظهور، يک نوع دعوت به قيام و مبارزه و سازندگي فرد و اجتماع است؟ آيا انتظار، و عقيده به ظهور مصلح آخر زمان، دعوت به سکون، سکوت و سستي است، يا تحرّک بخشي و مسئوليت آفريني است؟ و بالاخره، آيا ايمان و عقيده به ظهور، عامل رکود، انزوا و عقب ماندگي است، يا اين که عامل حرکت، مقاومت، پيشرفت و مبارزه است؟